eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.4هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
گیره‌بازی 🔆برخی از وسایل خانه🔎🕰، از اسباب‏ بازی‏هایی که پول💵 بسیاری هم صرف آنها می‏شود، برای کودکان، جذّاب‏ تر 😃است. ✅گیرۀ لباس، یکی از همین وسایل است. 🔰این گیره‏ ها را وقتی در اختیار کودک👦👧 قرار می‏دهید، خودش بازی‏ های متنوّعی با آنها انجام می‏دهد. ✔️مثلاً این گیره ‏ها را به هم وصل می‏کند یا برخی از وسایل مثل لباس👗👕 یا کتاب‏ و دفترش 📙🗒را با گیره‏ ها به جاهای مختلف خانه، وصل می‏کند🔗. ✨خلّاقیت و سرگرمی💡، دو ویژگی این بازی ست. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۶۲ @abbasivaladi
0081 baghareh 203-206.mp3
8.09M
#لالایی_خدا ۸۱ #سوره_بقره آیه ۲۰۶ - ۲۰۳ #محسن_عباسی_ولدی #نمایشنامه روزهای زوج، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. دوستای خوب لالایی خدا! یادتون نره که هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐 @lalaiekhoda
🍃استاد عشق عیبی دارد اگر بگویم من درختان بی‌برگ پاییز را بیشتر از درختان پربرگ بهار دوست دارم؟ این هم یک جور دوست داشتن است. عیبی که ندارد؟ دارد؟ اصلاً من دوست دارم دوست داشتن‌هایم فرق کند با همه. چه عیبی دارد؟! اگر همه منتظر جوانه زدن برگ‌ها روی شاخه‌ها هستند من منتظر ریختن برگ‌ها از روی شاخه‌ها هستم. این، نشانۀ‌ چیست؟ دیوانگی؟ خب باشد. دیوانه بودن مگر یک مقام نیست؟ بگذار مرا هم دیوانه بخوانند. آقا! پاییز برای من نماد رها شدن از همه چیز است، از همه چیز. درخت برای زیبایی ظاهری‌اش گویی نیاز دارد به برگ‌های تو در توی سبز. ولی وقتی عاشق می‌شود هر چه غیر از یار را رها می‌کند. او می‌داند که زیبایی به داشتن یار زیبایی چون توست. هر کسی تو را ندارد زیباترین برگ و بارها را هم اگر داشته باشد باز هم زشت است. عاشق اگر نیستم، عاشق، دیده‌ام. عاشق‌ها حس زیبایی‌شناختی‌شان زمین تا آسمان فرق دارد با انسان‌های دیگر. من از پاییز یاد گرفته‌ام جز تو به هیچ زیبایی دیگری فکر نکنم. هر کسی زیبایی را در کسی یا چیزی جز تو دنبال کند دچار توهم زیبایی می‌شود. امروز دنیا به مبتلاست به توهم زیبایی. عاشق هر آنچه را که زمینیان زیبا می‌نامند رها می‌کند و تنها و تنها به دنبال تو می‌دود. من می‌دانم عاشق‌ها اگر کمی هم به آراستگی فکر می‌کنند چون تو از آنها خواسته‌ای آراسته باشند و اگر این آراستگی را زیبا می‌بینند برای آن است که تو زیبا می‌بینی و یقین دارم اگر تو امر می‌کردی که عاشق‌ها ژنده پوش در میان مردم حاضر شوند ژنده پوشی زیباترین پوشش عاشق‌ها می‌شد. اگر از این عاشق‌ها بپرسی زیباترین لباسی را که می‌شناسید نام ببرید یقین دارم لباس وصله‌دار پدرت علی را نام خواهند برد و اگر باز بخواهی یکی دیگر از لباس‌های زیبا را نام ببرند بی‌تردید از چادر خاکی مادرت یاد خواهند کرد و می‌دانم زیباترین لباس در نگاه عاشقان تو لباسی پاره پاره و خونین است؛ لباس حسین. چه قدر شبیه آن درخت عاشق است پیکر عریانی که رضایش به رضای یار است. شبت بخیر استاد عشق! @abbasivaladi
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد که پای ماهواره به خانه‌هایمان باز شد؟ فصل5️⃣ : این قاب است یا قبله خانه؟! (تلویزیونی شدن خانواده‌ها) 💣 در پست قبل گفتیم افسارگسیختگی در تماشای تلویزیون، زمینۀ اعتیاد🚬 به رسانه را ایجاد می‌کند و اعتیاد به رسانه، زمینه را برای انتخاب عاقلانۀ شبکه‌های موجود، بسیار تنگ می‌کند. کسی هم که اعتیاد پیدا کرد، تنها به تنوّع می‌اندیشد، همین! 🎞برای این که مسئلۀ اعتیاد به رسانه، خوب تبیین شود، باید برنامۀ یک «خانوادۀ تلویزیونی» را با هم مرور کنیم. این برنامه را از شب، شروع می‌کنیم: 📺بعد از نماز مغرب و عشا، تلویزیون روشن است. پدر با بچّه‌ها و بچّه‌ها هم با یکدیگر بر سرِ این که کدام شبکه را نگاه کنند، دعوا ⚔️دارند. سرانجام با هم کنار می‌آیند؛ امّا با هزار درد سر! همین دعواها، رابطۀ اهالی خانه را تنش‌آلود😠 کرده است. 👮🏻‍♂️ اگر سریال امشب، از سریال‌هایی باشد که حکم رگِ حیات را یافته، حکومت نظامی در خانه بر پا می‌شود؛ مثل این سریال‌های کُره‌ای که حکم مرگ و زندگی را برای بعضی‌ها پیدا کرده است. وقتی پخش می‌شود، مادر یا پدر در حالتِ خَلسه‌اند. اصلاً نمی‌دانند که دور و بَرِشان چه می‌گذرد؟ خدا نکند که بچّه در حین پخش سریال، سر و صدایی کند. چنان ساکتش🔫 می‌کنند که بچّه، حرف زدن را فراموش کند. بعد هم سریال بعدی، فیلم بعدی، مستند بعدی. شب از نیمه گذشته و هنوز چراغ‌ها روشن است. باور کنید فلسفۀ شب، این نبود که ما پای سریال و فیلم بنشینیم. 🌙خدایی که شب را آفرید، خودش گفته است، در قرآنش هم گفته تا کسی در سندش تردید نکند: 📖هوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسکُنوا فیهِ. اوست کسى که براى شما شب را قرار داد تا در آن بیارامید. ⁉️واقعاً این سریال‌ها و فیلم‌ها مایۀ آرامش هستند؟ این تنش‌ها مایۀ آرامش است؟ 🚫دیشب، همه دیر خوابیده‌اند. صبح، پدر در حالی که تمام وجودش را خواب گرفته، به سرِ کار می‌رود. بچّه‌ هم در حالی که دلش نمی‌آید چشمانش را کامل باز کند، با بی‌حوصلگی کیفش را روی دوشش می‌اندازد و به مدرسه می‌رود. پدر، در محل کار، حوصلۀ ارباب رجوع و بچّه هم در مدرسه، حال درس خواندن را ندارد. وقتی هم که بعد از ظهر، مدرسه و اداره تعطیل می‌شود، بچّه‌ها به همراه پدر و مادر (اگر مادر، شاغل باشد)، با جسم و اعصاب خسته به خانه می‌آیند، به گونه‌ای که تا تقّی به توقّی می‌خورَد، عصبانی می‌شوند. اوّلین کسی که وارد خانه می‌شود، اوّلین کاری که انجام می‌دهد، روشن کردن تلویزیون است. شب هم سفرۀ شام که پهن می‌شود، همه در حال تماشای تلویزیون هستند و فقط مراقب‌اند که لقمه را به جای دهان در چشمشان فرو نکنند! 🤝بیایید شجاعانه یک تصمیم بگیریم. تصمیم بگیریم مدیریت تماشای تلویزیون را خودمان به دست بگیریم. این همه فیلم و سریال دیدیم، چه شد؟ 🤔کمی فکر کنیم... 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، ص 190-191 @abbasivaladi
🍃گل همیشه بهارم این قدر که از پاییز حرف می‌زنم نکند بهار فکر کند که او را دوست ندارم. بهار هم دوست‌داشتنی است ولی من به بهار که می‌رسم از عشق می‌گذرم و به معشوق می‌رسم پاییز نماد عاشق‌هاست ولی بهار نماد معشوق است. بهار خود تویی آقا! حرف بهار را سر جایش با تو خواهم گفت. پاییز ترجمۀ حال عاشق‌هاست بهار، جلوۀ تو. پاییز که می‌شود آدم دوست دارد در بارۀ عاشق‌ها غزل بسراید بهار که می‌شود اصلاً باید نشست و تماشا کرد و شنید شعری را که طبیعت در وصف تو می‌سراید. من پاییز را دوست دارم. احساس نزدیکی‌ام به پاییز بیشتر از بهار است. هر وقت همان طوری شدم که تو می‌خواهی احساس نزدیکی‌ام به بهار بیشتر از پیش خواهد شد. پس بگذار هنوز هم از پاییز بگویم. درخت‌هایی که پاییز زردشان نمی‌کند برایم یک دنیا درس دارند. درخت‌هایی مثل سرو و مانند کاج. از همان بچگی دوستشان داشتم. درس عشق کاج و سرو با درختان دیگر فرق می‌کند. وقتی این طور نگاهشان می‌کنم دوست دارم سرو و کاج را در بغل بگیرم: درخت‌هایی که به وصال رسیده‌اند و دیگر پاییز و زمستان برایشان فرقی با بهار ندارد. همیشه سر سبزند. حالِ به وصال رسیده‌ها همین است. آنها که آغوش تو را چشیده‌اند همیشه سر حال‌اند. خاصیت وصال توست زندگی را جاوید می‌کند. فقر و غنا، بیماری و سلامت، غربت و شهرت فرقی ندارد برای کسی که به وصال تو رسیده او همیشه زنده است و پر از نشاط و شادابی همان قدری در فقر سر حال است و مستی می‌کند که در غنا سر از پا نمی‌شناسد. وقتی که بیمار است به اندازۀ سلامتی لبخند می‌زند و در اوج غربت همان اندازه خودش را غرق نعمت می‌بیند که در قلۀ شهرت نشسته. شنیده‌ام از سروهای بلند و کاج‌های قد کشیده چونان سدّی در برابر تندبادها استفاده می‌کنند مگر می‌شود به وصال تو رسید و در برابر حادثه‌ها خمی به ابرو آورد، چه رسد به این که انحنایی به قامت آدم برسد. وصال تو راز ایستادگی در برابر حادثه‌هاست. آقا! دلم وصال تو را کشیده بگو چه چاره کنم؟ شبت بخیر گل همیشه بهارم! @abbasivaladi
🍃یار دریا دلم من دوست دارم هر چه از تو می‌رسد را. لطف تو طعمی دارد و قهرت طعمی دیگر. تلخی قهر تو را اگر خوب بچشم کم از شیرینی لطفت ندارد. قهر تو هر چه قدر تلخ هم که باشد، داروست. بیمارهایی مثل من محتاج این داروی تلخ‌اند. با لبخند تو باید مستی کرد و با اخمت باید از غفلت رها شد. مگر می‌شود در غفلت غرق بود و از شراب لبخند تو مست شد؟ من سرزنش‌های تو را دوست دارم چونان نوازش‌هایت که مایۀ زندگی است. هر چه از دوست رسد نیکوست را در رفاقت با تو می‌شود چشید. اینها را گفتم که بگویم: آقا! گاهی دوست داری به من بفهمانی که دوستت ندارم. کارت را خوب بلدی. چنان دوست نداشتنم را به رخ می‌کشی که وقتی در خیالم با تو خلوت می‌کنم از شرم توان بلند کردن سرم را ندارم. امروز دلم تنگ شده بود برای کسی. تنگی‌اش که به نهایت رسید تو آمدی و به یادم آوردی که دلم برای تو به اندازۀ بعضی‌های دیگر تنگ نمی‌شود. کارت را کردی. همۀ وجودم شرم شد. آب شدم از خجالتت. حالا چه کار کنم با این هستی شرم‌زده؟! مگر می‌توانم انکار کنم که دلم برای تو کمتر از بعضی‌های دیگر تنگ می‌شود؟ گاهی خوب می‌فهمانی بیچارگی‌ام را. نه، همیشه بیچاره بودنم را به من فهماندی ولی من گاهی فهمیدم بیچارگی‌ام را. امروز از آن روزها بود. از تو گله‌ای ندارم. من نیاز دارم هر روز کسی بیچارگی‌ام را به رخم بکشد. از خودم گله‌مندم. چرا دلم برای تو کمتر تنگ می‌شود؟ التماس می‌کنم دلت برایم نسوزد. همیشه مرا خجلت‌زدۀ خویش کن. به گمانم باید از خجالت تو آب شوم تا شاید آدم شوم. من به این آب شدن‌ها نیاز دارم. مرا ببخش که کمتر دلم برای تو تنگ می‌شود و باز هم از تو می‌خواهم بیشتر از پیش صبر کنی. تلاش می‌کنم که آدم شوم. شبت بخیر یار دریا دلم! @abbasivaladi
❓اگر کسی بپرسد: «چگونه بدانیم خدا از چه چیزی راضی و نسبت به چه چیزی خشمگین می‌شود؟» ✅باید گفت: حدّاقل کاری که هر مسلمانی باید انجام دهد، آن است که مطالعات اسلام‌شناسی را از اصلی‌ترین کارهای زندگی خود قرار دهد. دین، مجموعۀ دستورهای خداوند برای ادارۀ لحظه به لحظۀ زندگی انسان است. 🔆وقتی دین را شناختیم، بهترین کار برای این که مبنایی ثابت و آرامش‌بخش در زندگی حاکم شود، تقویت معنویت است که در یکی از گام‌های‌ بعدی به آن اشاره خواهیم کرد؛ اما همین اندازه باید گفت که وقتی انسان را دین را می‌شناسد و به آنچه از دین می‌فهمد عمل می‌کند، خداوند راهی را برای فهم مجهولات او باز می‌کند. 🔰رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کسی به آنچه می‌داند عمل کند، خدا علمِ آنچه را نمی‌داند به او می‌رساند. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۱۹ - ۱۱۸ @abbasivaladi
0082 baghareh 207.mp3
9.07M
#لالایی_خدا ۸۲ #سوره_بقره آیه ۲۰۷ #محسن_عباسی_ولدی #قصه #نمایشنامه روزهای زوج، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب «پیشوایان هدایت، جلد اول، صفحه ۱۵۵»؛ اثر سید منظر حکیم و «فروغ ابدیت، ص ۴۰۵»؛ اثر آیت الله جعفر سبحانی با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. دوستای خوب لالایی خدا! یادتون نره که هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐 @lalaiekhoda
🍃همۀ زندگی درست است که دلم برای تو کمتر از بعضی‌های دیگر تنگ می‌شود. قبول دارم که این، خلاف مروت است. مگر می‌شود در نزد تو به توجیه بی‌مروّتی دست زد. تو معنای مروّتی. مروّت با تو سنجیده می‌شود. اگر گرد مروّت هم روی دلم نشسته بود دلم برای هیچ کسی به اندازۀ تو تنگ نمی‌شد. باز هم اعتراف کنم؟ باشد اعتراف می‌کنم. می‌دانم وقتی که تو دلت برای من تنگ می‌شود ولی من دلم برای تو همیشه تنگ نیست آدمیتم مشکل‌دار می‌شود. من تردید ندارم وقتی از تو دور می‌شوم دلت برایم حسابی تنگ می‌شود. نمی‌خواهم این حرف را به کسی ثابت کنم پس راحت می‌گویم که گاهی حس می‌کنم داری از غصّۀ دوری من گریه می‌کنی. دیگر باید به چه چیزی اعتراف کنم؟ می‌خواهی بروم روی سینۀ آسمان بد بودنم را با خطّی درشت بنویسم تا همۀ خلایق بدانند که من می‌دانم چه قدر بدم؟ امّا آقا! خودت می‌دانی که اگر چه همیشه دلم برای تو تنگ نمی‌شود ولی گاه گاهی که دلم برایت تنگ می‌شود امانم را می‌برد بار سنگین دل‌تنگی. نمی‌خواهم توجیه کنم سؤال است، تو پاسخش را بده. اصلاً مگر می‌شود با این همه بار دل‌تنگی روزها را یکی یکی پشت سر گذاشت؟ یک روز دل تنگ شدن برای تو لحظه‌ها را به اندازۀ سال‌ها طولانی می‌کند. اگر بنا باشد همیشه دل تنگ تو باشم چگونه روزگار را طی کنم؟ تو از وسع و توان من آگاهی! آیا من توان کشیدن این همه بار دل‌تنگی را دارم؟ این را هم ناگفته نگذارم که من طعم زندگی را وقتی می‌چشم که دلم برای تو تنگ می‌شود. کاش ظرف دلم را بزرگ می‌کردی به اندازه‌ای بزرگ که توان کشیدن بار دل‌تنگی تو را داشته باشم و با هر نفسی که فرو می‌رود و بر می‌آید آسمان آسمان بار دل‌تنگی تو را روی دوش بکشم. روزهایی را که دل‌تنگ تو نبودم از یادت پاک کن من تلاش می‌کنم و تو هم کمک کن که همیشه دل تنگ تو باشم. شبت بخیر همۀ زندگی! @abbasivaladi
📌دلایل اثر نکردن محبّت 1️⃣ استفادۀ انحصاری از یک راه ابراز محبّت 📛 یکی از دلایل اصلی اثر نکردن محبّت، استفاده از یک نوع محبّت و غفلت از راههای دیگر ابراز محبّت است. وقتی شما در طول هفته، تنها از یک نوع غذا استفاده میکنید، هر اندازه هم که آن غذا خوشمزه باشد، دلِ شما را میزند و پس از مدّتی، از بوی آن غذا هم بدتان خواهد آمد. ✅ تنوّع در راههای ابراز محبّت، اصلی است که نباید آن را فراموش کرد. بدون توجّه به این نکته، ممکن است پس از مدّتی آن راهی که ما به صورت انحصاری برای ابراز محبّت انتخاب کردهایم، تأثیر خود را از دست بدهد و یا حتّی اثرِ عکس تولید کند. 🌸 دین، علاوه بر این که به محبّت کردن توصیه کرده، راههای فراوانی را برای ابراز محبّت به ما نشان داده است. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص86 #من_دیگر_ما #کتاب_دوم #گزاره‌های_رفتاری #تربیت_فرزند #محسن_عباسی_ولدی @abbasivaladi
🍃امید همه این روزها چه قدر خبر مرگ می‌رسانی به گوش من. کارهای تو هیچ کدامشان بی‌حکمت نیست. هر کاری که می‌کنی قبل و حین و بعدش دنیایی از حکمت نهفته است. می‌خواهی با این خبر مرگ‌ها مرا یاد خود مرگ بیندازی؟ من به یاد مرگ افتادم. خوب هم افتادم. می‌خواهی این خبرها را بشنوم تا خودم را آمادۀ رفتن کنم؟ به نتیجه رسیدی. دارم آمادۀ رفتن می‌شوم. وصیتم را نوشته‌ام. حلالیت‌ها را یکی یکی دارم می‌گیرم. حق‌ها را هم تا جایی که در توانم هست دارم ادا می‌کنم. می‌خواهی خبر مرگ را به گوشم برسانی تا دل به دنیا نبندم؟ باشد، همین اندکی که دل به دنیا بسته بودم همین حالا کندم. خودت دلم را نگاه کن! اگر جایی از آن به جایی از دنیا بسته است هر طور که دوست داری، آن را بکَن. دیگر دنبال چه بودی با این خبرها؟ بگو که اگر من از آن غافل بوده‌ام خیلی زود همۀ وجودم را وقف آن کنم. امّا آقا! پشت پردۀ این خبرها سری هم به دل من بزن. تو با این خبرها به من می‌گویی مرگ نزدیک است و من از دل این نزدیکی گاهی صدای پای یأس را می‌شنوم. یأس از دیدار. به خوب و بد این یأس، کاری ندارم فقط می‌دانم وقتی خبر از مرگ می‌‌آید می‌ترسم که بمیرم و تو را نبینم. برای این ترس و یأس چه چاره‌ای اندیشیده‌ای آقا؟! وعدۀ دیدار را نکند به قیامت حواله دهی من دلم دیدار تو را در این دنیا می‌خواهد. دیدارهای قیامتی هر چه قدر خوب و دلپذیر امّا بعید می‌دانم طعم دیدارهای این دنیایی را داشته باشد. من دوست دارم در همین دنیا تو را در آغوش بگیرم و تو مرا در آغوش بگیری و در همین دنیا تو را ببوسم و تو مرا ببوسی و در همین دنیا سرم را روی سینه‌ات بگذارم و ضربان قلبت را گوش کنم و تو هم سرت را روی سینه‌ام بگذاری و ضربان قلبم را بشنوی. من نه تو را در این دنیا دیده‌ام و نه هنوز قیامتی بر پا شده که تو را در آن جا ببینم امّا دلم می‌گوید کسی که تو را در این دنیا نبیند حتّی اگر دیدار تو در قیامت نصیبش شود تا ابد از لذّتی ماندگار محروم مانده. آقا! وقتی این ترس و یأس به سراغم می‌‌آید گاهی فراموش می‌کنم حکمت یادآوری مرگ را. وعده‌ای برای دیدارمان در همین دنیا معلوم کن تا بتوانم مشت محکمی بر سینۀ این ترس و یأس بزنم. شبت بخیر امید همه! @abbasivaladi
n053 تاساحل2،گام اول،بخش چهارم.mp3
7.19M
چرا ما نمی‌توانیم از مسائلی که خلاف میلمان است، به راحتی بگذریم؟ چرا با کوچک‌ترین اتّفاقی که انتظارش را نداریم، از جا کَنْده می‌شویم و زمین و زمان را به هم می‌دوزیم؟ ❓چگونه با عصبانیّت، مبارزه کنیم؟ 9. سکوت 10. تغییر حالت 11. لمس کردن 12. آب به صورت زدن 13. حِلم، بزرگ‌ترین یاور 14. حالت انتظار 15. محاکمۀ خویش 16. پوزش خواستن 17. عبرت گیری 18. تغذیۀ مناسب 19. تنظیم خواب 20. دانایی #تا_ساحل_آرامش #کتاب_دوم #کتاب_صوتی #قایق_مهربانی #بایدهای_زندگی_مشترک1 برای تسلّط یافتن بر اعصاب خویش، به نکات اساسی این فایل و دو فایلی که در هفته های گذشته بارگذاری شد توجّه کنید🌹 🎧 گام اوّل (بخش چهارم) @abbasivaladi
🍃نزدیک‌ترین سفر کرده باز هم امروز فکرم را مشغول مرگ کردی. چه قدر دوست داری به مرگ فکر کنم! و باز هم آن ترس و یأس آمد به سراغم. چرا زودتر وعدۀ دیدارمان را معلوم نمی‌کنی تا من خلاص شوم از بند این ترس و یأس؟! نمی‌خواهم در کارت امّا و اگر بیاورم اگر تو این ترس و یأس را به صلاحم می‌دانی من هم می‌پذیرم. کدام کار تو بی‌حکمت است که این باشد؟ بعد از این همه التماس و معلوم نشدن وعدۀ دیدارمان به مهربانی تو فکر می‌کردم و به این همه تأخیر در اجابت التماس‌هایم. مگر می‌شود به اندازۀ تو مهربان بود ولی دل به حال این همه التماس نسوزاند؟ و داشتم فکر می‌کردم به کسی که وعدۀ دیدارش معلوم شده و تو گفته‌ای وعدۀ دیدارمان همان لحظۀ آخری که می‌خواهی از دنیا بروی. مگر می‌شود این وعده را شنید و شب و روز از خدا طلب مرگ نکرد؟ با این وعده دیگر می‌شود زندگی کرد؟ لحظه‌های زندگی هر کدامشان یک روزگار نفس کشیدن در تنگ‌ترین جای عالم است. شاید وعدۀ دیدار من و تو هم لحظۀ آخر ماندن من در این دنیا باشد و تو دلت به حالم می‌سوزد و وعده را معلوم نمی‌کنی تا بتوانم زندگی کنم. درست است! تو اگر وعدۀ دیدارمان را بگذاری برای نفس آخر من از همۀ نفس‌ها جز نفس آخر بیزار می‌شوم. آن وقت توان زنده ماندن از کفم می‌رود. تو این قدر ریاضت را برایم نمی‌پسندی اصلاً تو بهتر از من مرا می‌شناسی این ریاضت حتما به صلاحم نیست که به آن رضایت نمی‌دهی! همین حالا هم که حرفش را زدم و کمی در خیالم آن را پروراندم دیدم سخت‌ترین کار در کنار این وعده نفس کشیدن است. باشد، قبول وعدۀ دیدارمان را همچنان مبهم نگهدار ولی اگر صلاح می‌دانی بگو چه کار کنم که زودتر از موعد مرگ وعدۀ دیدارمان برسد مثلا همین امشب. می‌شود کاری کرد؟ شبت بخیر نزدیک‌ترین سفر کرده! @abbasivaladi
169 درس صد و شصت و نهم به علم خدا، چه قدر جزئی نگاه کردیم؟.pdf
198.6K
#درس صد و شصت و نهم: به علم خدا، چه قدر جزئی نگاه کردیم؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️تا حالا به «خطبۀ اشباح» ِ نهج البلاغة دقّت کردید؟ ⁉️چرا سبک معرّفی خدا از طرف ما با روش معرّفی خدا و اهل بیت علیهم السّلام فرق داره؟ ⁉️هدف اصلی خداشناسی چیه؟ @abbasivaladi
🍃معشوق مظلوم کودکی پدر و مادر و خواهرانش را از دست داده بود. خویشانش از من خواستند تا بگویم چگونه این خبر را به او بدهند. می‌ترسیدند اگر بگویند کودک جان بدهد یا طوری برق این خبر، او را بگیرد که تا عمر دارد لبخند به لبش ننشیند. کم نیست از دست دادن پدر و مادر به ویژه وقتی همراهشان خواهران هم رفته باشند. گفتم حرف‌هایی را که باید می‌گفتم. حالا که حرف‌هایم با آنها تمام شده نشسته‌ام و با خودم دارم حرف می‌زنم: ما تو را داریم یا نداریم؟ به دستت آورده‌ایم یا از دستت داده‌ایم؟ داریم با تو زندگی می‌کنیم یا به نبودنت عادت کرده‌ایم؟ نفس گرم تو را احساس می‌کنیم یا نه؟ دست نوازشت را روی سرمان حس می‌کنیم یا نه؟ من به آنها گفتم کسی را بیابند که آن کودک، خیلی دوستش داشته باشد. به او بگویید خبر را به کودک بگوید و وقتی گفت او را در آغوش بکشد. آقا! در نبود تو ما چه کسانی را این قدر دوست داریم که جای خالی تو را برای ما پر کرده‌اند و دیگر از نبودنت وحشت نمی‌کنیم؟ چه قدر بی‌خیال تو داریم نفس می‌کشیم که کسی نگران جان دادن ما نیست؟ چرا این قدر از ته دل می‌خندیم که جای نگرانی برای پژمردگی دلمان باقی نمانده؟ به جای این که نبودنت تیغ زندگی‌مان شود جزء زندگی‌مان شده. ما پذیرفته‌ایم نبودنت را. این، مصیبتی سنگین‌تر از نبودن توست. یعنی می‌شود روزی برسد که وقتی غروب شد و تو نیامدی خبر نیامدنت را آرام آرام به خودمان بدهیم تا نکند در غم نیامدمت دق کنیم؟! چه قدر باید از تو پوزش بخواهیم برای زنده بودن و نمردنمان! ما را ببخش که آن قدر عاشق نشده‌ایم که برای نیامدنت پیر شویم چه رسد به مردن! شبت بخیر معشوق مظلوم! @abbasivaladi
📍نقطه‌بازی📍 🔸در یک صفحه📄 به صورت منظّم، نقطه ‏هایی را در کنار هم بکشید. 🔹نقطه ‏ها باید به گونه‏ ای باشند که با اتّصال چهار نقطه به هم، یک مربّع ◼️تشکیل شود. 🔸به صورت نوبتی، هر نفر دو نقطه را به هم متّصل می‏کند. رنگ خودکار 🖊یا مداد✏️ بازیکنان، باید متفاوت باشد تا خط‏ های کشیده شده، از هم متمایز شوند. 🔹دو طرف 👥 باید مراقب باشند که رقیب 👤نتواند یک مربّع کامل درست کند. هر کس که آخرین ضلع مربّع ناقصی را بکشد و آن را کامل کند، باید با مداد✏️ یا خودکار 🖊خود، ضربدری ❌در آن بزند. وقتی که تمام نقطه‏ ها به هم متّصل شد، ضربدر‌های هر بازیکن را می شمارند. 🔸کسی برنده است که مربّع‏ های ◾️بیشتری ساخته باشد. این بازی را با بیش از دو نفر 2⃣هم می‏توان انجام داد. 🔹نقطه‌بازی، دقّت دیدن👀 را افزایش ➕می‏دهد. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۸۰ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0083 baghareh 208-210.mp3
10.77M
#لالایی_خدا ۸۳ #سوره_بقره آیه ۲۱۰ - ۲۰۸ #محسن_عباسی_ولدی #نمایشنامه روزهای زوج، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. دوستای خوب لالایی خدا! یادتون نره که هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐 @lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
🏴 سلام اگه خدا بخواد عمو عباسی راهی زیارت اربعینن؛ 👈 برنامۀ تا آخر ماه صفر تعطیله. هم از همۀ کسایی که به زیارت اربعین می‌رن و هم از کسایی که می‌مونن، التماس دعا داریم.