eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
📡 بشقاب‌های سفره پشت باممان 📡 🍃رهایم کن! 🍃سنگینم نکن! 🍃بندِ زمینم نکن! 🔆من برای پرواز آمده‌ام، نه برای سقوط. درهای باز شدۀ آسمان را مگر نمی‌بینی، که عمق درّه را نشانم می‌دهی؟ من می‌خواهم پرواز کنم. 👁چشمان پاکم را به من برگردان. این چشم‌ها را به من نداده‌اند که هر چه تو خواستی، ببینم. اینها برای دیدن مسیر پرواز است که تو، آنها را ربُودی و راه سقوط را نشانشان دادی. 🍃رهایم کن! دیگر فریبت را نخواهم خورد. من می‌خواهم بزرگ باشم و بزرگ بمانم. از کوچک بودن، فراری هستم و تو می‌‌خواهی مرا در بندِ کوچک‌ها کنی. 🍃رهایم کن که دیگر جز به او که حاکم آسمان‌ها و زمین است، راضی نخواهم شد. من به اصل خویش، باز گشته‌ام. 🍃رهایم کن ای نفس! 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، صفحه13 https://eitaa.com/abbasivaladi
#من_دیگر_ما #کتاب_اول #تربیت_فرزند https://eitaa.com/abbasivaladi
🐣🔸🔶قصه جوجه ها و بچه ها🔶🔸🐣 بچّه‌ که بودم، مادرم برایم جوجه می‌خرید؛ از همین جوجه‌های رنگی؛ دانه‌ای پنج تومان. اوّلش فکر نمی‌کردم بزرگ کردنشان، کار چندان سختی باشد؛ امّا بعد فهمیدم پرورش جوجه‌ها، فوت و فنّ خودش را دارد. چند جوجه از بین رفتند تا توانستم جوجه‌داری را یاد بگیرم. پیرزن‌ها و پیرمردهای محلّه‌مان، از دستم عاصی بودند، از بس که به سراغشان می‌رفتم و از تجربه‌هایشان می‌پرسیدم. یک بار که دوستم گفت کتابی در بارۀ جوجه‌ها در یک کتاب‌فروشی دیده، سر از پا نشناختم. به سراغ کتاب‌فروش رفتم. کتاب، گران بود؛ امّا قیمتش برایم مهم نبود. من، دغدغۀ بزرگ کردن جوجه‌هایم را داشتم... حالا که بزرگ شده‌ام، بچّه‌‌هایی دارم که باید هم جسم و هم روحشان را پرورش دهم؛ امّا یک سؤال: دغدغۀ من برای پیدا کردن راه تربیت فرزندانم، آیا به اندازۀ نگرانی‌ام برای پرورش جوجه‌هایم هست؟ 📚من دیگر ما، کتاب اول، ص11 متن کامل در فایل پی دی اف👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃دل نگرانی چرا این قدر نگرانی؟! مگر با رفتن من از دل تو چه چیزی در این عالم جا به جا می‌شود؟ من اگر جهنّمی شوم چیزی که از بهشت تو کم نمی‌شود. مگر خودتان نگفته‌اید کار ما جز بندگی چیز دیگری نیست و رسالتمان رساندن آشکار پیام خدا؟ خب، تو بندگی‌ات را کردی پیام خدا را به من رساندی محبّتت را در حقّم کامل کردی شب و روزت را گذاشتی برای این که من جهنّمی نشوم. همین حالا فریاد می‌زنم تا همه خوب بشنوند که تو هر چه داشتی، آوردی تا من بهشتی شوم. این من بودم که جهنّمی شدن را انتخاب کردم. آقا! دنیایی منتظر آمدن توست. این درست است که داری خودت را برای همچو منی می‌کُشی؟ من ارزش این همه دل‌نگرانی را دارم؟ غصّۀ من خواب راحت را از تو گرفته. تو کارت زیاد است. باید خوب بخوابی. چرا برای من گریه می‌کنی؟ اشک تو ارزشش بیشتر از آن است که جز خدا کسی قیمتش را بداند. با هر قطره از این اشک، می‌شود همۀ‌ بهشت را خرید و همه را بهشتی کرد. چرا این اشک‌ها را خرج من می‌کنی؟ می‌دانم قوّت تو خدایی است امّا بار من هم سنگین است. این بار را بر زمین بگذار کمی هم که از سنگینی بار روی دوشت کم شود خودش غنیمت است. دیگر از بار بودن خسته‌ام. در را باز کن و مرا خلاص کن از سنگینی بارِ بار بودن. خوش به حالت که تا امروز بال بوده‌ای؛ امّا بار،‌ هرگز. حساب دستت هست حتّی اگر از دست من بیرون رفته باشد. می‌دانی چند شب است که دارم التماس می‌کنم در دلت را باز کنی تا من بروم و دیگر بارت نباشم. امشب هم گذشت و در را باز نکردی. عیبی ندارد. این بار سنگین و کمرشکن مهربانی‌ات را بگذار کنار بارِ بار بودنم. حتماً خیالت آسوده است که توان کشیدنشان را دارم. شبت بخیر مهربان من! https://eitaa.com/abbasivaladi
https://eitaa.com/abbasivaladi
شنیدم که جدّت به زبان صدقش گفت آه اسمی از اسم‌های خداست. عجب اسم زیبایی: آه! چه اسم پر از سوزی: آه! حالا که من مریض فراق توام از این پس می‌خواهم تسبیح به دست ختم ذکر آه بگیرم. آه، آه، آه آه از فراق تو... خالق و قادر حکیم و علیم حیّ و قیّوم کبیر و متعال همه نام پروردگار ماست، قبول اما من عجیب با نام آه انس گرفته‌ام آقا! تردید ندارم اگر مردم از فراق تو به آه بیایند راه تو را پیدا می‌کنند و سپاه تو هم آمادۀ ظهور خواهد شد. ما عهد می‌بندیم که همه اهل آه شویم. آقای پر از آه قسم به نام الله بیا! 📖 جعفر بن یحیی خزاعی از پدرش نقل می‌کند که گفت: به همراه امام صادق علیه السلام به عیادت یکی از دوستان حضرت رفتیم. آن مرد را دیدم در حالی که زیاد آه می‌گفت. به او گفتم: برادر من! ذکر پروردگارت را بگو و از او فریاد بخواه. امام صادق علیه السلام فرمود: آه اسمی از اسم‌های خدای عزّوجلّ است. کسی که آه می‌گوید به خداوند تبارک و تعالی استغاثه کرده است. 📚 التوحید، ص۲۱۹ https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃نَفس مهربانی یادت هست ابوذر از کاروان جا مانده بود؟ سپاهی که فرماندهش پیامبر مهربانی‌ها بود؟ خبر رسید به جدّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و او فرمود: رهایش کنید. اگر در او خیری باشد خدا او را به شما ملحق خواهد کرد و اگر هم چنین نباشد خدا شما را از دست او راحت کرده است. آقا! من هم جا مانده‌ام از کاروانی که تو پیشقراول آن هستی. آن که از کاروان جدّت عقب ماند ابوذری بود که روی قلّۀ ایمان نشسته بود. من که خاک پای ابوذر هم نمی شوم منی که در درّۀ نفس سقوط کرده‌ام. بیا تو هم مرا رها کن و به هر کسی که دلش نگرانم بود بگو: اگر در او خیری باشد خدا او را به ما ملحق خواهد کرد و اگر چنین نباشد ما را از دست او راحت کرده. حالا بگو چرا این قدر دلت شور می‌زند؟ این اندازه دل نگرانی برای چه؟ در را باز کن و بگذار بروم. من هم خدایی دارم. اگر به درد تو بخورم خودش مرا به آغوش تو برمی‌گرداند و اگر هم به درد نخورم خلاص می‌شوی از به درد نخوری مثل من. من اگر این قدر التماس می‌کنم که در را باز کنی تا بروم باور کن که فقط دارم به راحتی تو فکر می‌کنم. امشب بیا من و تو با هم با خدا قراری بگذاریم. تو از طرف من به خدا بگو: خدایا! اگر من به درد صاحبم می‌خورم هر جا که رفتم حتّی در دل عمیق‌ترین چاه‌ها مرا برگردان به آغوشش و اگر به دردش نمی‌خورم حتّی اگر در عمق دلش جا دارم زودتر مرا بیرون کن. خب، این هم از قرار من و تو و خدا. دیگر ناراحت چه هستی؟ بگذار بروم آقای مهربانی‌ها! شب بخیر امشب را می‌گویم چشم به در دلت می‌دوزم به این امید که در را باز کنی و من بروم از این دل. شبت بخیر نفَس مهربانی! https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi