🔺️اثرات زیاد گناه کردن🔺️
✔ دیدید بعضیها میخواهند دو رکعت نماز صبح بخوانند انگار یک کوه پشت آنها افتاده، گناه زیاد سنگینی میآورد هرچه آنها را صدا میکنید انگار بختک روی آنها افتاده؛ اینها اثرات گناهان بسیار است.
آیتالله #مجتهدی_تهرانی ره
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
زیارتعاشورا۩میرداماد.mp3
4.97M
🕌 زیارت عاشورا
🎙 با نوای سید مهدی میرداماد
نیابت امام و شهدا و رفتگان، از اول آدم تا آخر خاتم الانبیا،رفتگان شما عزیزان
اللهمعجـللولیڪالفـرج
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
از خواننده دعا التماس دعا دارم 🤲
دعاگوی شما خوبان هستم
و محتاج دعای شما خوبان
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
شهید مدافع حرم مجتبی ذوالفقار نسب🌻
تاریخ ولادت: ۱۳۵۶/۳/۸
محل ولادت: جهرم_ استان فارس
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱/۲۱
محل شهادت: حلب_سوریه
مزار: گلزار شهدای جهرم
مدیون خون شهدائیم
یادشهداکمترازشهادت نیست
صلوات یادت نره رفیق شهدایی
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔰مختصری از زندگینامه شهید مدافع حرم مجتبی ذوالفقارنسب
💐🍃شهید ذوالفقار نسب فرزند محمدحسین در روز هشتم خرداد ماه سال 1356 در جهرم استان فارس دیده به جهان گشود.
پس از گذراندن تحصیلات متوسطه در شهر جهرم، بهمن 1375 در دانشگاه افسری امام علی(ع) تهران پذیرفته و پس از اتمام دوره افسری به ایرانشهر منتقل و بهعنوان فرمانده گروهان مشغول به خدمت شد.
🌹🍃پس از مدتی به عنوان مسئول شعبه آزمایشهای مرکز پیاده در شیراز خدمت کرد و پس از آن به شوشتر منتقل و در آنجا ابتدا بهعنوان جانشین گردان و سپس بهعنوان مسئول رکن دوم تیپ 45 تکاور شوشتر مشغول به خدمت بود.
در زمانی که تروریست های تکفیری به سوریه حمله کردند و قصد تعرض به حرم حضرت زینب کبری(س) را داشتند، شهید مجتبی ذوالفقارنسب به عنوان نیروی مستشاری به منظور دفاع از حرم عمه سادات و انجام ماموریت به سوریه رفت.
🕊🌷او در 21 فروردین ماه سال 1395 در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) و حرم حضرت رقیه (س) به همراه 4 تن از تکاوران ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات نیروهای مقاومت در منطقه عملیاتی حلب به درجه رفیع شهادت نائل شد.
مراسم تشییع پیکر مطهر و پاک شهید مدافع حرم مجتبی ذوالفقارنسب در 26 فروردین ماه سال 1395 از میدان شهید چمران جهرم به سمت گلزار شهدای رضوان این شهر برگزار شد.
پس از برگزاری آئین تشییع پیکر مطهر شهید مجتبی ذوالفقارنسب در کنار دیگر شهیدان در گلزار شهدای جهرم آرام گرفت.
شهید مجتبی ذوالفقارنسب در زمان شهادت متاهل بود و این شهید گرانقدر دو فرزند بهنام های علی و عباس به یادگار مانده است.
❣همسرش می گوید:
با این وجود این که یک ارتشی بود و همه از نظامی یک فرد خشک را تصور میکنند. ولی مجتبی اینگونه نبود. او هر ماه برای بچه ها کادو می خرید. گاهی ماشین، هلیکوپتر، تفنگ و... هر وقت به خانه می آمد. آنقدر در شور و هیجان بازی بود که صدای او از بچه ها بالاتر می رفت. کودک درون او زنده بود و هم بازی خوبی برای بچه ها بود.
🥀🕊روحش شاد و یادش گرامی
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
📚معرفی کتاب:
《 شیر زیتان》
به قلم مهدی فصاحت نویسنده جهرمی و با تقریظ رهبر معظم انقلاب، با موضوع زندگینامه و خاطرات شهید سرهنگ مجتبی ذوالفقار نسب...
شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔷خاطره شهید ذوالفقارنسب از زبان همسرشان:
آذرماه ۱۳۹۴ بود که ارتش جمهوری اسلامی اعلام کرد که تعدادی از نظامیان ارتش را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه اعزام میکند. خیلی دلش میخواست برود؛ اما به دلایلی با اعزام مجتبی مخالفت شد و خیلی ناراحت بود.
۵ اسفند همان سال بود که باخبر شدم کسانی که در آذرماه نامنویسی کرده بودند قرار است تا چند روز دیگر عازم سوریه شوند. منتظر بودم مجتبی از محل کار به خانه بیاید تا این خبر را به او بگویم.
ساعت پنج و نیم بود که آمد و من خبر را به او گفتم. با شادی و ذوقی که نمیشود توصیفش کرد، گفت: خودم فرمانده کسانی هستم که از شوشتر اعزام میشوند و مسئولیت اعزام با خودم است. با اعزام او موافقت شده بود و برنامه این بود که دو روز دیگر خودشان را در تهران معرفی کنند؛ همه چیز خیلی سریع گذشت....
صلوات یادت نره رفیق شهدایی
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔸وصیتنامه شهید ذوالفقارنسب🔸
🌷سلام به پدر و مادر عزیزم و همچنین برادران برزگوارم و خواهران نازنینم.
اکنون که از جمع شما به سرای باقی رفتم، بدانید که با قلبی مطمئن و آرام به هدفی که سالها منتظرش بودم رسیدم.
مراسمهایم را ساده برگزار کنید و فقط برای امام حسین(ع) و عقیله بنی هاشم(س) گریه کنید.
🌷 انشاءالله پرهیزگار باشید و تقوا پیشه کنید و بدانید کلید اسرار نماز اول وقت است.
برادرانم را به حفظ حیا و خواهرانم را به حفظ حجاب اسلامی و همه را به خوردن لقمه حلال وصیت میکنم.
یادشهداکمترازشهادت نیست
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
40.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ملازمان حرم/شهید مجتبی ذوالفقارنسب
🌹شادی روح آن سبک بالان عاشق صلوات
یادشهداکمترازشهادت نیست
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
09.mp3
18.43M
#کتاب_صوتی
#لشگر_خوبان
#خاطرات
#مهدیقلی_رضایی
💐 قسمت #نهم💐
کپی و استفاده از صوت با ذکر صلوات ، بلامانع است .
شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات
هدیه به امام زمان عج الله
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
تصویر صفحه موبایل 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
☀️#رفیق_مثل_رسول
#قسمت_۴۳
به واسطه صابر و رضا کم کم با بچه های بیشتری آشنا شدم. یخ دوستی بین من و امین با شوخی های امین باز شد.این اخلاقش را دوست داشتم،اگر هم کسی با او شوخی میکرد، ناراحت نمیشد.
دوره تخصصی تخریب را دانشگاه تازه تمام کرده بودم.احمد به عنوان مسئول عملیات حوزه به من پیشنهادداد که بیا به عنوان مربی تخریب اصول اولیه و عمومی، این تخصص را داخل پایگاه بسیج آموزش بده.آموزش راپل را خودم پیشنهاد دادم.بالای شهرک محلاتی پارک جنگلی بود ،ارتفاع این منبع از سطح زمین بهترین محل برای آموزش راپل بود.همین آموزش راپل اولین بهانه برای شروع دوستی با مهدی بود.با احمد،رضا، امین و مهدی برای آموزش قرار گذاشته بودیم.
کوتاهترین زمانی که برای مرخصی یا استراحت داشتم،حتما خودم را به جمع دوستان میرساندم.ما برای تحکیم این رفاقت و ادامه پیداکردنش باهم یک قرار گذاشتیم و آن اینکه در جمع از چیزهایی که به اعتقادات یا رابطه مان صدمه میزند،واقعا پرهیز کنیم.
روی بحث نامحرم،به صفر و حداقل رساندن غیبت،رعایت حریم شخصی و خانوادگی بچه ها اصول ساده ای بود که رعایتش حتی خیال خانواده را راحت کرده بود.
همه ما مجرد بودیم. پدرومادر هرکدام از ما که به سفر میرفت،همگی به خانه شان میرفتیم.برای خودمان یک کد درست کرده بودیم،میگفتیم خانه فلانی چال شده.و البته آخرین روز خانه را تمیز و مرتب تحویل مادرها میدادیم. مادر خرج این دورهمی ها امین و رضا بودند.آشپزخانه هم کامل به امین سپرده می شد. یک پک کامل از فیلم های اکشن،جنگلی و گاهی وحشتناک هم داشتیم که به روز کردن این فیلم ها به عهده من و یکی از بچه ها بود.خرید تنقلات و میوه هم نسبت بودجه ای که داشتیم به یکی از بچه ها سپرده میشد .جالب بود ،گاهی برای یک عصرانه ساده، هرکدام چیزی تهیه میکردیم،یک نفر تخم مرغ،نفربعدی گوجه فرنگی یا سوسیس و یک نفر هم نان میخرید.
صمیمیت و رفاقت بین ما با سفرهایی که رفتیم،بیشتر شد.اولین بار باهم قرار گذاشتیم به شهرکرد برویم.هماهنگی محل اسکان بستگی به موقعیت پدرها داشت.جا که مشخص شد ،راهی شدیم.
به سمت خانه ای که گرفته بودیم ،رفتیم.همه خستگی مأموریت، رانندگی و طولانی شدن راه با خوردن شام برطرف شد.امین روی هیزم برای ما استانبولی درست کرده بود.عطر و طعم خوبی داشت.درب پشتی به زاینده رود باز میشد.واقعا موقعیت خانه جای خیلی قشنگی بود.برای وعده ناهار ماهی خریدیم.قرار شد من و امین ماهی ها را داخل آب رودخانه پاک کنیم. خنده های از ته دل ما بیشتر از ماهی خوردن برای ما لذت داشت.رضا هم از هر فرصتی برای عکاسی استفاده میکرد.نگاه به آن عکسها همیشه منحنی خنده را روی صورت همه ما نقاشی میکند.
زندگینامه شهید مدافع حرم🕊
#رسول_خلیلی
ادامه دارد...