درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_پنجاه_دوم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا بالاخره با ترافیک تهران تا برسم خون حاجی ا

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_پنجاه_چهارم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا آمبولانس که اومد سریع به رضا کپسول اکسیژ

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_پنجاه_ششم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا -رضا رضا چی شدی دستش رو قلبش بود هیچ حرفی

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_پنجاه_هشتم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا دلم سوخته بود الان که فکر میکنم میبینم رف

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_شصت #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا دوهفته از ارسال فرشها گذشت اما هنوز پول ب حساب ب

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_شصت_دوم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا بابا تو بخش ویژه بود ما نمیتونستیم پیشش باشیم

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_شصت_چهارم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا برگشتم بین الحرمین تو حس و حال خودم بودم

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_شصت_ششم #قسمت_شصت_هفتم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا رفتم سپاه قسمت فرهنگی ثبت

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_هفتاد #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ایستادم به نماز وسطای نماز ک صدای زنگ گوشیم بلن

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_هفتاد_دوم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا ببین حنانه جان خدا در حدیث قدسی (حدیثی ک م

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_هفتاد_چهارم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا -دیاناجون دیانا:جونم عزیزم -چرا اسم اهل

درمحضرحضرت دوست

#بسم_رب_الشهدا #قسمت_هفتاد_ششم #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا اون چهارروز با آشفتگی من گذشت بالاخره شب ا