eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
670 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
مھـم‌نیست‌ازچہ‌مذهبی‌ست ؛ وعمـامہ‌اش‌چہ‌رنگی‌ست ؛ همـین‌کہ‌آمریـکا‌زیـرپاهایش‌درحال‌ساقـط‌ شدن‌است‌وکرامـت‌اسلـام‌زندھ‌شده‌است ؛ ' کفـــٰایـــت‌مۍ‌کـنـد ' -توئیـت‌یڪ‌کــٰاربر‌عراقۍ =)
• ما قَطَعتُ رَجایی مِنڪَـ ! هرگـزرشته‌اُمیـدم‌ازتـوقطـع‌نمۍ‌شود .. - دعاۍ‌ابوحمزه‌ثمالـے دمِ‌افطارالتماسِ‌دعـا :)♥️📿!
✳️منتظران ظهور 🌷ویژگی های دوران حکومت حضرت مهدی(عج)🌷 💥پیشرفت برق آسای علوم. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام)چنین میخوانیم: 🌺"علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شعبه و شاخه) است؛ تمام آن چه پیامبران الهی برای مردم آوردند دو حرف بیش نبود و مردم تا کنون جز آن دو حرف را نشناخته­اند، ✅امّا هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (بیست و پنج شاخه و شعبه) دیگر را آشکار می­سازد و در میان مردم منتشر می سازد و دو حرف را به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف کامل و منتشر گردد.)" 💠این حدیث به روشنی، جهش فوق العاده علمی عصر انقلاب حضرت مهدی (علیه السلام) را مشخّص می سازد ؛ که تحوّلی به میزان بیش از 12 برابر! نسبت به تمام علوم و دانشهایی که در عصر همه پیامبران راستین به بشریّت اعطا شد، پیش می آید، 🌟و درهای همه رشته ها و همه شاخه های علوم مفید و سازنده به روی انسانها گشوده می شود. ☘🌸🍃🌸🍃🌸🍃☘ ☘حدیث دیگری که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده، معنی حدیث فوق را تکمیل می کند، آنجا که می فرماید: 🌹"هنگامی که قائم ما قیام کند،دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده تکمیل می کند." 👈🏼و به این گونه در پرتو ارشاد و هدایت حضرت،و در زیر دست عنایت او مغزها در مسیر کمال به حرکت در می آیند و اندیشه ­ها شکوفا می­گردند، ✳️مردمی بلند نظر، با افکاری باز، و سینه­هائی گشاده، و همّتی والا و بینشی وسیع، پرورش می­یابند که بسیاری از مشکلات اجتماعی را در روح خود حل می­کنند و جهانی از صلح و صفا می­سازند. 💻برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حوزه ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صحنه آخرالزمانی از انفجار تروریستی کابل 🔹آمارهای منتشر شده از طرف بیمارستان‌های کابل پایتخت افغانستان نشان می‌دهد که در حمله به مدرسه سیدالشهدای غرب کابل ۵۵ نفر شهید و ۱۵۱ تن زخمی شده‌اند که بیشتر آنان از دانش آموزان هستند.
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 نمی دونم چرا دیدمش برای اولین بار خجالت کشیدم که حجاب ندارم. این بار من سرمو انداختم پائین که صداشو شنیدم: _ترنج خانم بفرمائین شام. یه حالی خوبی شدم ولی زبونم بند اومده بود. حالا کجای این حرف هیجان داشت نمی دونم. ولی از اینکه برای اولین بار مستقیم با خودم حرف زده بود حس خوبی داشتم.زیر چشمی نگاش کردم نگاش جلوی پای من روی زمین بود. فورا بلند شدم. آتنا کیسه کتابارو گذاشت روی میزش و گفت: -بریم شام.آخر شب خواستی بری برات میارم. و سه نفری از اتاق خارج شدیم.آتنا رفت به مامانش کمک بده که میزو بچینه منم اینقدر هیجان زده شده بودم که گفتم: -منم کمک می کنم. مهرناز خانم کلی قربون صدقه ام رفت و گفت -لازم نیست زحمت بکشم. ولی من بالاخره رفتم وکمک دادم.همین جور که با آتنا صحبت می کردیم میز و هم می چیدیم. نمک دونارو با فاصله هم اندازه روی میز گذاشتم و کنار هر بشقاب یه دونه لیوان. مهرناز خانم چپ می رفت و راست می اومد می گفت -وای ترنج جان زحمت کشیدی.چند باری که داشتم می رفتم و می امدم دیدم ماکان برگشت و نگام کرد و دوباره به حرف زدنش ادامه داد. نگاهی به سر و وضعم انداختم و دیدم نه مشکلی ندارم 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 نمی فهمیدم ماکان واسه چی داره اینجوری نگام میکنه. شونه هامو انداختم بالا و گفتم: _حالل من برای اولین بار تو عمرم دارم مثل ادم رفتار می کنم این نمی ذاره کاری می کنه که دوباره یه گندی بالا بیارم. مهرناز خانم همه رو صدا کرد بیان سر میز. آتنا شمعای بلندی که توی شمعدونای نقره پایه ببلند بود و روشن کرد. میز قشنگی شده بود. با این همه غذایی که پخته بودن دیگه روی میز جا نبود. خانما و آقایون که با دیدن میز به به و چه چه شون بالا رفت و وای ما راضی نبودم چرا زحمت کشیدین. وای خدا از این حرفای تکراری.آتنا اومد دستم و گرفت و گفت _بیا اینجا بشین کنار خودم. ماکان که نشست پسر خاله آتنا که نمی دونستم اسمش چیه. سریع نشست کنار ماکان. که میشد درست مقابل من.ماکان یه نگاه غیر دوستانه بش انداخت ولی اونبا پرویی به من لبخند زد. منم مونده بودم چکار کنم که دیدم ارشیا اومد طرفش و زد رو شونه اشو گفت: _سینا پاشو بشین اون طرف من می خوام کنار ماکان بشینم. سینا دلخور نگاهی به ارشیا انداخت و گفت: _پسر خاله خوب مهمون نوازی می کنیا. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا دستشو گرفت و در حالی که بلندش می کرد گفت: _خواهش میکنم شما صاحب خونه ای واسه خودت. وقتی سینا بلند شد ارشیا یه چشم غره هم بش رفت و گفت: _کیان و فرید گفتن بری پیششون برو اون ور بشین. بعدم هلش داد و فرستادش بره. من گیج شده بودم نمی فهمیدم منظورش از این کار چی می تونه باشه. یعنی نخواسته پسر خاله چشم چرونش جلو من بشینه یا بخاطر آتناس. خوب حتما بخاطر آتناس. لعنتی چرا نمی فهمم چی تو کله اشه.ارشیا خیلی خونسرد نشست کنار ماکان و بدون اینکه به من نگاه کنه مشغول کشیدن شامش شد. اتنا زد به بازوم و گفت: _چرا شروع نمی کنی؟ نگاش کردم و گفتم:_ممنون. _می خوای برات بکشم.؟ اومدم بگم نه خودم می تونم که باز صدای ارشیا در اومد:_آتنا چرا از مهمونت پذیرائی نمی کنی؟ لال مونی گرفته بودم. نمی فهمیدم حالا خودم چه مرگم شده. یه نیم نگاه به ماکان انداختم دیدم خیلی راحت داره شامشو می خوره.بعدم به ارشیا نگاه کردم. منتظر به آتنا نگاه میکرد. دیدم بخوام عین این کر و لال ها همین جور هیچی نگم خیلی ضایع تره چون من تا حالا تو عمرم از حرف زدن کم نیاورده بودم. گفتم: _ممنون خودم می تونم. بعد قبل از اینکه اتنا بشقابم و برداره خودم برای خودم یه کم پلو کشیدم و یه تیکه گوشت و سیب سرخ شده ریختم کنارش. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ لینک کانال : @Abbasse_kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
بایــــد ڪمے ڪنم با حــال زارم😭 مــن از هــرآنچــه غــیر تــو، دلشــوره دارم😢 بــاید ڪمے در آوار گــردم تــا تــو بــسازے هــرچــه را در سیــنه دارم😔 🌹🍃🌹🍃
💢🌾💢🌾💢🌾💢🌾💢🌾💢🌾💢 دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الی الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین. خدایا، در این ماه، فضیلت شب قدر را روزی ام ساز و کارهایم را از سختی به آسانی برگردان و پوزش هایم را بپذیر و گناه و بار گران را از گُرده ام بریز، ای مهربان به بندگان شایسته