1_1107158989.mp3
11.59M
#مناسبتی
#عیدغدیرمبارک
#مبلغ_غدیرباشیم
#بہوقتنوا🍃
نوآهنگ| مثل علی زندگی کن!
🎋 تویی آنکه داده تیغ دو دم
🌾 یگانه، به دست تو
🎋 تو آن ساقی حیاتی که شد
🌾 خدای تو، مست تو
🎙 علی اکبر قلیچ
👌به چهار زبان
🌷⃟🌴🕌჻ᭂ࿐✰🌹
#عاشقان_اهل_بیت_علیه_السلام
@achegan
•﴿ بِسْمِ رَبّ امیرالمؤمنین.؏. ﴾•
سلآم و رحمت 🌱
امشب ان شاءالله محفل داریم.
🍃• با موضوع : غدیر ، ولایت و فضیلت
🍃• قرارمون حوالۍ ساعت ۱۰ امشب
🍃• مڪان : کانال رفیقشھیدمابراهیمهادے
منتظرتون هستیم یاعلۍمدد!
#وَمِنَاللهتوفیٓق... 🌿'
#شهیدانه🌿
یادخـدارافـراموشنکـنیدمـرتببسـمالله
بگویـیدبایـادوذکرخـداوعملبراےرضـاے
خـداخیلےازمـسائلحـلمےشـود...!"
↵شھـیدمحمدابرآهیـمِهمـت••
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله ✋🏻
🌱اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ..
🌱 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ..
🌱وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ..
🌱وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ..
سلام آقای کربلا ♥️
کسی حق قهر کردن ندارد🖐🏼
😄حسین بسیار شوخ طبع بود و شوخی هایش مدل خاص خودش بود. به دوستانش که میرسید واویلا بود. گاهی تلفنی با آنها صحبت میکرد، من میترسیدم دوستانش ناراحت شوند. رابطه اش با مادرم هم خیلی خوب بود. مادرم آنقدر او را دوست داشت که اگر همان شوخیها را کسی دیگر انجام میداد ناراحت میشد، اما حسین آنقدر در دلها خودش را جا میکرد که همه شیفته اش میشدند. خیلی سر به سر مادرم میگذاشت. واقعا همدیگر را دوست داشتند.
با من که اوایل شوخی میکرد بهم بر میخورد. در دل خودش چیزی نمیماند، اما من میرفتم یک گوشه مینشستم. یک دقیقه هم نمیشد میآمد میگفت: منت کشی و تمام تلاشش را میکرد تا از دلم در بیاید. میگفت هر کاری میخواهی بکن، اما کسی حق قهر کردن در این خانه را ندارد ...
🎙(به روایت همسر شهید)
🌷شهید حسین بواس
طاهره این کار را با من نکن ...❗️
⚫️چون ماموریت هایش زیاد بود بدرقه کردنش برایم عادی شده بود. اما دفعه آخر حساس شده بودم، گریه کردم، دست کشید روی چشمانم و گفت: طاهره این کار را با من نکن. گفتم آخه اگر تو بروی من تنهایی چکار کنم؟ گفت: محمد جواد هست. گفتم: او جای خودش، اما من خودت را میخواهم. گفت: خدا حواسش به شما هست. ازش خواهش کردم وقتی رفتی سوریه برو حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) و بگو همسر و فرزندانم را فقط به خودت میسپارم نه کسی دیگر. گفت: باشه قول میدم ...
خداحافظی کردیم و رفت . . .💔
🌷 شهید حسین بواس
❤️چند روز قبل از رفتنش بی مقدمه آهی کشید و گفت :
💢طاهره جان من در این دنیا کاری برایت نکردم، ولی قول میدهم شهید شدم دم در بهشت منتظرت میمانم تا با هم برویم بهشت. هنوز صدای آهی که کشید در گوشم هست. بعد هم جریان خوابش را تعریف کرد. گفت چند شب پیش بدون اینکه شهید کوچک زاده را بشناسم خوابش را دیدم. او در عالم خواب به من گفت: به زودی به شهادت میرسی، روزی که با شهادت یکی از بزرگان ایران مصادف است. میگفت از بعد از آن ارادت خاصی به شهید کوچک زاده پیدا کردم ...
🌷 شهید حسین بواس