eitaa logo
عبد صالح مهدی سمندری
104 دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
0 فایل
معرفی ظاهری استاد مهدی سمندری نجف آبادی
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🌑 انا لله و انا الیه راجعون غرق خون بود و نمی خفت ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم. داغی دیگر بر دل دوست داران معرفت نشست. استاد آسمانی، عارف بالله،العبد مهدی سمندری به ملکوت اعلی پیوست. جهت شادی روحشان آیت الکرسی قرائت می کنیم. لا حول و لا قوه الا بالله اعلی العظیم @abdesaleh
✅چه بگویم؟ خواستم از استاد،عارف واصل، عارف بالله، العبد مهدی سمندری بنویسم تا به ساحت ملکوتی ایشان ادای احترامی کرده باشم اما هیهات که چون منی بتواند از همچو اویی سخن بگوید. من چه گویم یک رگم هشیار نیست شرح آن یاری که او را یار نیست می فرمود: اولین دستوری که استادم علامه حسن زاده آملی در روستای ایراء به من دادند آیه « اتقوا الله و یعلمکم الله» بود. که این تقوا چهل سال طول کشید تا با سلوک در من ملکه شد. به خدا قسم، در مدتی که محضر ایشان مشرف بودیم، ایشان را مظهر اتم تقوا یافتیم. جسم لاغر و نحیفی داشتند ( وَاَجْسادُهُمْ نَحيفَة) و غذای شبانه روزشان بسیار اندک بود. (مَنْزُوراً اَکْلُهُ) از این دنیا هیچ چیزی نمیخواستند و ندیدم هیچ حاجتی داشته باشند. (وَ حاجاتُهُمْ خَفيفَةٌ) عفت و پاکی ایشون در تمام شئوناتشون مشهود بود. (وَ اَنْفُسُهُمْ عَفيفَة) در روز عالمی ربانی بودند که وقتی دهان باز می کردند، کلامشان سراسر برهان و عرفان و قران بود. (وَ اَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ ) به خدا سوگند، واژه قناعت در وصف زندگی زاهدانه ایشان کوچک است. (قانِعَةً نَفْسُهُ) هنگامی که خلافی می دیدند و غضبناک می شدند، کظم غیض می کردند .غضبشان نیز تنها برای خدا بود. (مَکْظُوماً غَيْظُه) همگان از وجود ایشان توقع خیر داشتند و جز خیر از محضرشان صادر نمی شد. (لْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ) در حوادث و مشکلات آرام آرام بودند. (فِى الزَّلازِلِ وَقُور) مشکلات زیادی برایشان پیش می آمد. اما صبور بودند. (وَ فِى الْمَکارِهِ صَبُور) نفس خویش را متهم می فرمودند و با اینکه در دایره عصمت وارد شده بودند(عصمت یر معصومین)، خود را گناه کار می دانست. (فَهُم لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُون) اصلا دوست نداشتند کسی از ایشان تعریف و تمجیدی کند. (اِذا زُکِّىَ اَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ بِنَفْسى) دنیا به ایشان روی خوش نشان داده بود و شرایط بهره مندی از دنیا به نحو کامل برایشان فراهم بود، اما چشم از دنیا به طور مطلق برداشته بودند. (اَرادَتْهُمُ الدُّنْيا فَلَمْ یُریدُوها) روزها در تحصیل و تدریس و شب ها در طاعت و عبادت بودند. (اَمَّا اللَّيْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لاَِجْزاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتيلاً) و... در یک کلام، ایشان مصداق تام و اتم خطبه متقین بودند بلکه بالاتر. بالاتر از تقوا نیز خبرهایی است برای اهلش. از ایشان چه بگویم که حقیقتا العبد بودند. العبد @abdesaleh
☘️قلب استاد مهدی سمندری🍀 قلب عارف حرم خداست و غیر او در این قلب راه ندارد. قلب که حرم خدا شد، تمام مملکت وجود انسان را خدایی می کند و انسان جز خدا نمی بیند و نمی خواهد و نمی جوید. استاد مهدی سمندری یکپارچه نور خدا بود. در تمام شئونات این مرد خدا، جز خدا تجلی نداشت. خوراک، خواب، سکوت، تکلم، نماز، مطالعه، تدریس و همه وجود ایشان لله بود. ایشان می فرمود: «قال الصادق علیه السلام: القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیر الله. حضرت فرمود، امام ششم سلام الله علیه فرمود قلب حرم خداست. تو این حرم خدا اجنبی راه ندید. ساکن نکنید. غیر الله همه اجنبی هستند. تا تو در بند عیالی از زر و زن چاره نیست عاشقی شو تا هم از زرفارغ آیی هم ز زن زن و مرد فرق نمی کند.این شعر خیلی عالیه. با دو قبله در ره معشوق نتوان رفت راست یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن معشوق یا معبود فرق نمی کند. (این اشعار همه مال مولاناست.) میشه آدم به دو قبله نماز بخواند؟ نمی شود، بچه گانش اینکه یا طالب خدا باش یا خرما. کدام را میخواهی؟ یا دوست را بگیر یا دشمن را؟ استغفر الله. یا علی را یا معاویه را. خود اهل تسنن هم گرچه امیرالمومنین علی را امام نمیدانند اما هیچ وقت به ابوبکر و عمر و عثمان اقتدایی ندارند. پس عزیزان، اگر عاشق شدید او را رها نخواهید کرد عاشقی شو که نه زر بخواهی نه همسربخواهی. همسر که لازم است. از امور لازم زندگیه اما (توجه استقلالی به او) غیر الله است. کرارا عرض کردم.» این مرد خدایی از میان ما رفت و ما مانده ایم و این دنیای غَرور. بارالها ما را نیز با این ولی پاک خودت محشور بفرما. @abdesaleh
☘️استاد سیر و سلوک کیست؟☘️ از حضرت استاد می نویسیم تا یاد ایشان در اذهان و عشق ایشان در قلوب بماند ان شاء الله، که عشق به اولیای الهی، عشق به خداست. برخی می‌گویند ملاحسینقلی همدانی چند ده سال پیش می زیست و ما چون ملاحسینقلی همدانی بالای سرمان نیست، به جایی نرسیده ایم. می گویند علامه قاضی استثنائی بوده که از بین ما رفته و ما دسترسی به امثال ایشان نداریم لذا سیر و سلوک برای ما مقدور نیست. می گویند دسترسی ما به علامه حسن زاده آملی مقدور نیست لذا نمی توانیم دستورالعمل بگیریم و بالا بیائیم! در پاسخ این بندگان خدا باید گفت، آب کمتر جو تشنگی آور به دست تا که آبت جوشد از بالا و پست. استاد مهدی سمندری مردی الهی بود که طبابت نفوس مستعده را پیشه خود کرده بود. او طبیبی بود که با طب خویش شهر ها را می گشت و کسی که اهلیت داشت را شکار می کرد و از وی دستگیری می نمود. مرد توحید بود و می فرمود استادم علامه حسن زاده آملی مرا موحد بار آورده است. و همین مطلب را حضرت علامه در مقدمه کتاب اسرار الصلوه تائید فرموده است. آقایی از ایشان در عالم رویا شنید که فرمودند: اینکه برخی به دنبال استاد نمی روند به این دلیل است که تنبل اند. می خواهند با این بهانه که استادی وجود ندارد، از جست و جو و طلب دست بر دارند. اگر کسی حقیقتا تشنه شود و اشک چشمش در طلب استاد خشک نشود، والله در دستگاه خدا سمندری ها هستند که از وی دستگیری کنند. در زمان حیات خود، در بین مردم زندگی می کردند، با همه خوش برخورد بودند و برای دیدارشان هیچ محدودیتی نبود اما کسی ایشان را نمی شناخت چون مانند مردم عادی می زیستند. اما به تعبیر خودشان: "من هیچ نیستم اما عصاره این علامه های بزرگوارم" یعنی بیائید تا دستتان را بگیرم. شما را به خود دعوت نمی کنم به خدا دعوت می کنم اما طالب و تشنه ای نیست که نیست. عمدتا هوس آب داریم نه اینکه تشنه آب باشیم. من از شما هیچ اجر و پاداشی نمی خواهم، بلکه خود را وقت شما می کنم تا بالا بیائید. افسوس و صد افسوس. روحت شاد مرد خدا، مرد گمنام، روحت شاد. @abdesaleh
☘️تقوای مجسم☘️ به یاد دارم روزی در محضر حضرت استاد منتظر فرا رسیدن زمان نماز بودیم. استاد بر روی صندلی چوبی ساده خویش رو به تعداد محدود شاگردان نشسته بودند و ما نیز دو زانو رو به او زانوی ادب بر زمین زده، در سکوت خویش غرق بودیم. استاد نگاهی به چهره های ما انداختند و با لحن پدرانه ای فرمودند اگر سوالی دارید بپرسید. نگاه استاد گویی با ما چنین خطابی داشت: ز چشم من بپرس اوضاع گردون که شب تا روز اختر می‌شمارم بدين شکرانه می‌بوسم لب جام که کرد آگه ز راز روزگارم یکی از عزیزان هم از این موقعیت استفاده کرده و با حالت مودبانه ای از ایشان پرسیدند: آقاجان. نصیحت جامع و کاملی به ما بفرمایید؟ استاد فرمودند: اگر می‌نویسید، می گویم. ما نیز با جان و دل آماده کتابت کلام استاد شدیم زیرا که کلام اولیاء الهی وحی است و چگونه وحی نباشد در صورتی که عارف کسی است که به مقام قرب فرائض و قرب نوافل رسیده است! جان و دل را آماده کردیم تا در و گوهری که از لبان ایشان سرا زیر می‌گردد را با گوش جان شنیده و در لوح قلب نگاشته و از دل بر قلم و دفتر پیاده نماییم. من اين حروف نوشتم چنان که غير ندانست تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی استاد پس از آنکه دیدند همه منتظر کتابت فرمایشات ایشانیم فرمودند: «در ایراء، خانه استادم علامه حسن زاده آملی روحی فداه، اول کلمه‌ای که تعلیم فرمودند این بود «اتقوا الله و یعلمکم الله» و این مطلب حدود چهل سال طول کشید تا برایم ملکه شود. در مورد این آیه به تفسیر استادم، علامه طباطبایی مراجعه فرمایید. اواخر سوره بقره.)) و چه زیباست احترام این اساتید به علم. علم احترام و حریمی دارد. ایشان فرمودند اگر می‌نویسید مطلب می‌گویم ورنه به حریم علم جسارت می‌ش.ود و من اهل چنین جسارتی نیستم. آری. احترام علم واجب است. نباید کلام را هدر داد. این فرمایش استاد مرا به یاد آن حدیث عرشی انداخت که می فرمایند: «قیدوالعلم بالکتابة» علم را با نوشتن به بند کشید. آری به قول جناب سمندری، علاوه بر نوشتن در دفتر میباید در قلبتان هم بنویسید. اللهم ارزقنا. روزی به ایشان عرض شد: آقا، راه ملکه کردن این آیه (اتقوا الله و یعلمکم الله) چیست؟ فرمودند: (نمی‌شود. استاد می‌خواهد.) عرض شد: راهکاری به ما دهید. فرمودند: (راهی ندارد. چاره‌ای نیست. ما هم چاره‌ای نداشتیم. برای من چهل سال طول کشید تا ملکه شود.) آری. علامه حسن زاده ای می‌خواهد تا در جان بذر ملکات الهی را بیفشاند. علامه سمندری می‌خواهد تا در مزرعه جان زراعت کند و بذر علوم و معارف پاشیده و عمل صالح برداشت کند. سعی نابرده در اين راه به جايی نرسی مزد اگر می‌طلبی طاعت استاد ببر وقت دیگری سوال شد: حاج آقا. مهمترین مطلبی که از محضر حضرت علامه حسن زاده آملی آموختید چیست؟ ایشان بلافاصله فرمودند: اولین کلمه‌ای که آموختم در ایراء، این بود که اتقو الله و یعلمکم الله و این چهل یا پنجاه سال طول کشید تا در من ملکه شود. به ایشان عرض شد: آقا. این اولین چیزی که آموختید مهمترین چیز هم بوده است؟ نگاهی عمیق در چشمانمان انداختند و با حالتی تاثیر گذار فرمودند: بله. بنا بود یکی دو ماهی به زادگاهشان بروند و درس موقتا تعطیل شود که این تعطیلی حق است و برای شرد ضروری: مدتی این مثتوی تاخیر شد مهلتی بایست تا خون شیر شد در هنگام وداع کسی پرسید: نکته ای بفرمایید. باز هم همین نکته را به ما گوشزد نمودند. آری. اتقوالله و یعلمکم الله. این اولین مطلبی بود که از محضر آن علامه بزرگوار نجم الدین آملی آموختند و این مهمترین نکته ای بود که در طول تحصیل عایدشان شد و این آخرین نکته ای بود که به ما نیز سفارش نمودند. و حقیقتا خودشان تقوای مجسم بودند. چانه ایشان را نه عقل بلکه وحی می گرداند. نگاهشان، سکوتشان، کلامشان خدایی بود. والله که در وجودشان جز خدا نبود و ما نیز جز خدا ندیدیم. @abdesaleh
☘️ادب محض☘️ استاد عارف ما، العبد مهدی سمندری، به حق مرد ادب بود. تار و پود وجودم گواه است که ادب مع الخلق و ادب مع الله را اگر بخواهیم از درون کتب عرفانی خارج و در کالبدی انسانی متمثل کنیم، می شود ایشان. در قید حیاتشان دهانمان از بیان اوصاف ایشان بسته بود. نگران بودیم که مبادا برای ایشان گرفتاری ای پیش بیاید و یا اینکه گوش ما را بکشند اما الان لازم است از ایشان بگوئیم تا همگان بدانند هنوز هم کسانی هستند که تجسم عینی ایمان اند. روحت شاد اقاجان. مدتی از شما می نویسم و این صفحات مجازی را رها خواهم کرد اما به این قلم عنایتی کن تا آنچه حق است نوشته شود و در بین دوستداران معرفت دست به دست بگردد. سالها بود که از عرفان شنیده بودیم و وجودمان تشنه دیدن عرفان بود. تا کی به شنیدن می شود اکتفا کرد؟ تا انسان صورت عرفان را نبیند آرام نخواهد شد، تا اینکه ایشان را یافتیم و عرفان را در وجودشان متجسم و متمثل دیدیم. ایشان را صورت ایمان یافتیم. گوشم شنید قصه ایمان و مست شد کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست استاد شیخ مهدی سمندری نجف آبادی ادب را زندگی می کرد. می فرمود هیچ گاه در محضر اساتیدم غیر از دو زانو ننشستم. هیچگاه به دیوار تکیه ندادم. هیچ گاه به چشم اساتیدم خیره نگاه نکردم. هیچگاه در برابر کلامشان چون و چرا نکردم و ... آری چنین مرد ادبی مشمول الطاف بی کران حق می شود. از خدا جوییم توفیق ادب بی‌ادب محروم گشت از لطف رب بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد بلک آتش در همه آفاق زد مایده از آسمان در می‌رسید بی‌شری و بیع و بی‌گفت و شنید درمیان قوم موسی چند کس بی‌ادب گفتند کو سیر و عدس منقطع شد خوان و نان از آسمان ماند رنج زرع و بیل و داس‌مان ایشان خاطره ای از استادشان، علامه عارف حسن زاده آملی، نقل می فرمودند: " در خدمت استاد بودیم، همین علامه بزرگوار (علامه حسن زاده آملی) تو مدرسه حجتیه، الحوزة المقدسة‏ قم، یک دفعه احتیاج به قرآن داشتند. نگفتند قرآن بیاورید. فرمودند: «در محضر قرآنید؟»روحی فداک مرد بزرگ. چقدر ادب داری." ما هم عرض می کنیم روحی فداک مرد بزرگ. روحی فداک. @abdesaleh
☘️آگاه از باطن افراد☘️ انسان موجودی است که می تواند با بندگی کردن، محرم نظام هستی شود و از بواطن آگاه گردد. چنین انسانی قادر است باطن افراد را دیده و آن ها را به صورت ملکاتشان مشاهده کند. او می بیند که افراد در باطن به صور وحوش و یا به صورت ملائکه محشورند. لازمه این امر محرمیت با عالم ملکوت و همچنین مظهریت اسم ستار است. موجودات نظام هستی یکپارچه شعور اند اما برای ما که محرم نشده ایم دهان خویش را بسته اند. عالم هستی به ما نهیب می زند که: ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم مفهوم شنیدن اصوات ملکوتی گوش سر نمی خواهد بلکه گوش دل می طلبد. با گوش خر می توان اصوات مادی را شنید اما اصوات ملکوتی گوش دل می خواهد. گوش خر بفروش و دیگر گوش خر کین سخن را در نیابد گوش خر شاید این سخن برای برخی افسانه باشد اما ما که توفیق تشرف محضر استاد مهدی سمندری را داشته ایم نسبت به این مطالب آرمیده ایم و به حق الیقین بلکه بردالیقین مطمئنیم اینها حق است و انسان می تواند به چنین جایگاهی برسد. ما چنین شخصی را دیده ایم و از وی کرامات بی شماری را مشاهده کردیم. ایشان می فرمود: اگر گوش، گوش العبد محمد تقی بهجت باشد، می تواند تسبیح موجودات را بشنود. و از قول استادشان علامه طباطبایی می فرمودند که علامه می فرمود تسبیح موجودات آنچنان در گوش جان من ولوله می کنند که نمیگذارند استراحت کنم. به یاد دارم با جلب رضایت جناب استاد سمندری، جلسه درسی روزانه خویش را در فضای آزاد و در محوطه سرسبز یکی از امام زادگان شهر برگزار کردیم. پس از جلسه و مقداری استراحت حضرت استاد، نماز ظهر و عصر را به ایشان اقتدا نمودیم، منتهی این نماز نکته جالبی با خویش داشت. در حین نماز، چشمم ناخواسته به قبور شهدا افتاد و در دل خویش این مطلب را مرور کردم که احتمالا جهت نماز خواندن ما مقدار اندکی با حهت درست قبله متفاوت باشد، زیرا جهت نماز خواندن ما مقدار کمی از جهت قبوری که در ان امام زاده دفن بودند انحراف داشت، اما با خود گفتم این میزان انحراف اندک، مبطل نماز نیست و اهمیتی ندارد. با این افکار مشغول بودم که نماز عصر به پایان رسید. استاد بلافاصله پس از پایان نماز عصر برخواستند و به سوی یکی از دوستان رو کرده و پرسیدند، اگر در نماز قبله یک میلیمتر منحرف شود، نماز صحیح است یا باطل؟ این دوست ما کمی تفکر کرد و گفت بله اقاجان. صحیح است. استاد فرمودند: (اما اگر در نماز دل یک لحظه از یاد خدا غافل شود، نماز باطل است) اینجا بود که همگان به یاد خطورات ذهنی خویش در نماز افتادیم و از نمازخواندنمان شرمنده شدیم. الهی از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندنش شرم بیشتر. به خدایی که چنین بندگانی سر سجده بر آستانش می نهند سوگند که کراماتی که از ایشان دیدم از حد تواتر خارج است. وجود ایشان کرامت بود. نگاهشان، مزاحشان، لبخندشان، اخمشان، خاطراتشان و ... همگی کرامت بود. ندیدم مزاحی از ایشان صادر شود که سراسر حکمت و درس نباشد. بله استاد مهدی سمندری کسی بود که گذشته و آینده ما و حتی خطورات ذهنی انسان را می خواند. چشم دل او باز بود و نسبت شاگردان اشراف داشت. روحی فداه مرد بزرگ. این اشراف پس از وفات ایشان همچنان باقی است. امید دارم نگارش این سطور ایشان را نرنجاند، زیرا بنده به وظیفه شاگردی عمل می کنم و می دانم ایشان هیچگاه راضی نبودند از ایشان کرامتی نقل شود اما تکلیف شاگردی اقتضا می کند ایشان معرفی شوند چون ایشان متعلق به اسلام است و امثال ایشان آبروی اسلام هستند. هرچند چو منی کجا توان معرفی چو اویی را دارد؟! اللهم ارزقنا. @abdesaleh
☘️تقدیم به استاد سمندری☘️ خطاب به استاد عرض می کنیم: بنمای رخ، که صورت جانانم آرزوست بگشای لب که حکمت و برهانم آرزوست گفتی مرا که خانه دل جای غیر نیست آن نکته های ناب چو قندانم آرزوست مهر است بر دهان و دلم پر زحسرت است بار دگر صورت خندانم آرزوست با رفتن تو شده روزگار من سیاه آرامش و راحت طوفانم آرزوست تو مظهر تمام نمای حقایقی دیدار وجه منظر جانانم آرزوست چشمم به راه مانده که ببینم نشانه ای آن خضر راه و مظهر عرفانم آرزوست والله که شهر بی تو مرا حبس می شود کوچ از تن خاکی و بی جانم آرزوست یعقوب وار چشم به راهت نشسته ام دیدار و وصل صورت قرآنم آرزوست @abdesaleh
☘️مرد توحید☘️ در هر قرن، تک تک افرادی به نعمت توحید متنعم می شوند. توحید روزی هر کس نخواهد شد بلکه فضل و عنایتی است مخصوص که روزی انگشت شماری از افراد می گردد. یکی از این مردان توحیدی حضرت استاد مهدی سمندری است. ایشان می فرمود استادم علامه حسن زاده آملی ما را موحد محض بار آورد. بله، حاصل زراعت معنوی استادی چون علامه، چنین شاگردی است. زارع خداست و مزرعه خدایی و بذر توحیدی. اللهم ارزقنا. ایشان می فرمود پس از بازگشت از سفر آلمان که برای ساخت مسجد مامور شده بودم، در سفرنامه ام نوشتم: من هرچه خوانده‌ام همه از یاد من برفت الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم فراموشی غیر خدا و حضور تام در محضر او مقامی است که با بازی الفاظ به کسی نمی دهند. چهل سال خون دل خوردن می خواهد. به قول ایشان: چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت تعبیر ما به دست شراب دو ساله بود شاهد بودیم که استاد در پاسخ کسی که به ایشان عرض کرد شما مرا ندیدید، فرمودند: "پسر جان. من هیچ کس را نم‌یبینم" و حقیقتا ایشان چشم دنیا بین نداشتند و غرق ملکوت عالم بلکه غرق الله بودند. باز هم می فرمودند: ارنی بگوید آن کس که تو را ندیده باشد تو که با منی همیشه دگر این چه لن ترانی ایشان خودی نمی دید. اصلا من نداشت. عزیزی نقل میکرد که من گرفتار شدم که جناب استاد سمندری را چه صدا کنم؟ می‌گویم "استاد "می‌فرمایند، من استاد نیستم. علمی ندارم. می‌گویم "آقا جان "می‌فرمایند نگو آقا جان و... دوستی می گفت: روزی به ایشان عرض کردم آقا، من نمی‌دانم شما را چه صدا کنم. هر چه می‌گویم شما می‌فرمایید این را نگو. پس من چه بگویم. استاد در پاسخ فرمودند .بگو "مهدی". روزی در محضر ایشان سخن از آقای بهجت پیش آمد. فرمودند "نگویید آیت الله بهجت. بگویید العبد بهجت. ایشان بر روی رساله خویش گفتند بنویسید العبد."بله. العبد کجا و آیت الله کجا. هر چه انسان عالم تر می‌شود و بالاتر میرود خودیتش کم تر می‌شود و خودش را کمتر می‌بیند. می‌خواهید ببینید علمتان حجابتان شده است یا نه؟ ببینید بر اثر تحصیل این علوم چه قدر بر تقوایتان افزوده شده و چه میزان خودیت و منیت شما کم شده است. استاد در تدریس داستان حضرت موسی سلام الله علیه می‌فرمودند: حضرت موسی سلام الله علیه به خدا عرض کرد ارنی و در پاسخ شنید لن ترانی. بله تا وقتی منیت و خودیت داریم رویت او میسر نمیشود. خداوند بر کوه منیت و خودیت موسی تجلی کرد و منیت او را متلاشی کرد و موسی بیهوش شد و غلتید. وقتی به هوش آمد توبه کرد. ان شاء الله ما هم توبه کنیم به قول حضرت علامه :"از ساحل پیمایی به در آییم و به وحدت برسیم."اینکه در بند نفس و خواهش های نفسانی باشیم و به چهار اصطلاح عرفانی و فلسفی دلخوش باشیم، جز بعد و دوری از درگاه الهی حاصلی ندارد. باید به تعبیر ایشان در دریای وحدت شیرجه برویم و غرق در وحدت شویم. یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی ایشان تمام توجهش به خدا بود و بس و مطلقا به غیر خدا متوجه نمی شدند مگر برای خدا! روزی در محضرشان مشرف بودم. در ذهنم خطور کرد که ممکن است خانواده از تاخیرم نگران شوند و چه خوب بود تاخیرم را به آنها خبر می دادم. استاد به حقیر فرمودند فلانی، به خانواده ات داری توجه می کنی. در این فکری که نگرانت نشوند؟ عرض کردم بله آقاجان، فرمودند این غلط است. توجه باید برای خدا باشد. اگر به خانواده هم توجه می کنی برای الله توجه کن. روز دیگری در محضرشان مشرف شدم و کتابی که از فرمایشاتشان نوشته بودم را تقدیمشان کردم. در مقدمه کتاب نوشته بودم اگر حق تعالی برای این کتاب ثوابی در نظر دارد، ان را تقدیم می کنم به استاد و والدینش. فردای آن روز محضرشان مشرف شدم و به بنده فرمودند: (استادم علامه طباطبایی شبی در مکاشفه پدرش را دید که از وی ناراحت است. عرض کرد پدر جان چرا ناراحتید؟ پدر فرمود انتظار داشتم مرا در ثواب المیزانت شریک کنی. علامه عرض کرد: پدر، من گمان نمی کردم المیزان ثوابی داشت باشد! حال شما فرمودید همه اش تقدیم به شما.) یعنی کار را برای ادای تکلیف بکن نه برای ثواب! علامه طباطبایی بیست سال بیست جلد کتاب نوشت ان هم المیزان و حتی گمان ثواب نداشت حال تو... بله انسان باید خالصا لوجه الله کار کند و خانه قلب خود را از غیر او خالی کند. بسیار این شعر را می خواندند: با دو قبله در ره معشوق نتوان رفت راست یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن خداوند این مرد توحید را رحمت کرده است اما دعای ما این است بر درجاتش بیفزاید و ما را با ایشان محشور کند چون ایشان میمهمان اهل بیت علیهم السلام است. @abdesaleh
🍀تمثال مبارک حضرت استاد مهدی سمندری نجف آبادی @abdesaleh
بسم الله الرحمن الرحیم اندکی از استاد عارف مهدی سمندری نوشتیم. جهت مطالعه بیشتر درباره این ولی خدا به این آدرس مراجعه شود: www.abdesaleh.blogfa.com @abdesaleh