#قرار
قرار را فقط به هم نزن، علی!/
میان خانه، هی قدم نزن علی!/
قرار شد که من شهیده ات شوم/
قرارِ غُصه ی عدیده ات شوم/
ببین که زخمی کسالتم، علی!/
بخند! مرهم جراحتم علی!/
به فکر صورت پر از ورم نباش/
به فکر زخم های پیکرم نباش/
برای اشک بچه هام، چاره کن/
چهار تا یتیم را اداره کن/
بگو که جام زهر، نشکند فقط/
بگو سکوت شهر، نشکند فقط/
صدای هق هقت، عزایِ خانه شد/
قرار ما به غُسل مخفیانه شد/
به جان بچه ها مرا کفن بگیر/
علی! بیا و آستین دهن بگیر/
قرار شد که صبر همدمت شود/
دو مُشت خاک قبر همدمت شود/
بیا به قبر،سایه کن عزیز من/
به چاه کم گلایه کن عزیز من/
همیشه، شب بیا کمی کنار من_/
چراغ روشن سر مزار من!/
عبدالڪریم
شهر الله #سـه
مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ #تَثْبيتاً_مِنْ_أَنْفُسِهِمْ
روغن به جلای خویش می ریزی، هان/
دانه به هوای خویش می ریزی، هان!/
"انفاق" درخت ریشه دارت بکند/
تو آب به پای خویش می ریزی، هان/
عبدالڪریم
@abdolkarim118
#مناجـــــات_با_خــدا
#شب_قــــــــدر
#امیر_المومنین
از پا می افتم تا کمی پر وا کنم من/
باید دوباره بال، دست و پا کنم من/
گاهی زمین خوردن بلندم می کند، هان!/
یعنی به پای یار، بندم می کند، هان!/
یک عمر گرم دست گیری بود، تنها/
دنبال مچ گیری نبود از غفلت ما/
یک عمر با ما مهربانی کرد مردم!/
کی با خشونت حکمرانی کرد مردم؟!/
اسم خودش را "ساتر العورات" خوانده/
"غفار" خوانده، "قاضی الحاجات" خوانده/
از وصف عفو او زبان ماست الکن/
او را "کریم الصفح"۱ نامیده است جوشن/
"جاری اللصیق"۲؛ "الجار ثم الدار" ما اوست/
همسایه ی دیوار به دیوار ما اوست/
هر بار در فرمان تو اهمال کردیم/
حق خدایی تو را پامال کردیم/
شرّ العمل یعنی جسارت بعد عصیان/
خیر العمل یعنی خجالت بعد عصیان/
قبل از عذابش در قیامت عفومان کرد/
به قطره ای اشک ندامت، عفومان کرد/
او انتظار التماس از ما ندارد/
والله، او حرصِ تقاص از ما ندارد/
دلسوز تر از مادر دلسوز، یا رب!/
ای بهترین استاد عشق آموز، یا رب!/
٭٭٭
از پیرهن مشکی مشخص شد تبارم/
دست علی افتاد آخر کار و بارم/
با بردن نام علی بخشید ما را/
رنجید از عصیان ولی، بخشید ما را/
آخر علی، آل پیمبرـ آل دین بود/
شان "حدیث منزلت"، "اکمال دین" بود/
ای وای از دست زمانه، وای بر من/
مولا و تشییع شبانه؟!، وای بر من/
در شان او "لولا علیُُ" گفت سرمد/
روز غدیر، "هذا علیُُ" گفت احمد/
ای خطبه خوان "نهج"، ای منشور اسلام/
ای دومین تشییع سوت و کور اسلام/
هرگز ندیده فاطمی تر از تو دنیا/
صد سال مخفی بود قبرت؛ مثل زهرا/
ــــــــــــــــــــــ
۱.کریم الصفح=کسی که بعد از بخشش، منت نمی گذارد.
۲. جاری اللصیق=همسایه ی دیوار به دیوار
عبدالڪریم
5ab774d97bf35dd560691a0b_-686754598900163077.mp3
18.97M
🎙صوت/
شعر خوانی در شب میلاد پیامبر اکرم.
محمد کاظمےنیا
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجتماع مردم اصفهان در محکومیت فتنه
مداح: سید رضا نریمانے
شاعر: محمد کاظمے نیا
سلام علیــکم.
مقتل خوانــے
امیر المومنین
روحی فــــداه
راس ساعت ۱۶
https://bit.ly/2JUcR41
روز عید است، خوشبحال دلم/
با تو تکمیل شد کمال دلم/
دل من رو به راه توست فقط/
زندگی در نگاه توست فقط
بی تو تاریک بود عاقبتم/
با تو در وادی مراقبتم
عشقبازی، عیار سنج من است/
حب مولا تمام گنج من است
روشنی بخش کوره راه منی/
تو همانی که دلبخواه منی
عمر اگر بی تو طی شود حیف است/
دل ما با علی سر کیف است
تا ترازوی عشق، حق بین است/
کفّه ی تو همیشه سنگین است
تو که هستی که برتر از فهمی؟/
نه خیالی نه خواب، نه وهمی
عشق را ساده میشود فهمید/
سر سجاده میشود فهمید
از نماز تو سر در آوردند/
تیر از پای تو در آوردند
در رکوعت زکات میدادی/
تشنگان را قنات میدادی
دم بزن باز هم برای کمیل/
ای دمت گرم با "دعای کمیل"
پای بست علاقه ی تو شدم/
محو "نهج البلاغه" ی تو شدم
با تو وا شد به ماورا دیدم/
با تو، من آشنا به توحیدم
میشوم با ملائکه همراه/
با دو خط فهم "خطبة الاشباح"
خطبه خوان زمان صلح،علی!/
ای شهید نماز صبح، علی!
شور شمشیر تو انیسی داشت/
هیبتت "شُرطةُ الخَمیس"ی داشت
قبضه ی ذوالفقار، قبض تو بود/
شعله ی جنگ، شور نبض تو بود
تیغ چشم تو فاتح جنگ است/
که کمیت رقیب تو لنگ است
از شکوهت، هراس میریزد/
برگ عمر بن عاص، میریزد
سخت و بی انعطاف، محکم بود/
جلوی انحراف، محکم بود
شتر فتنه را به چاه انداخت/
نهروان، نهر خون به راه انداخت
تا نفس داشت، ماند پای هدف/
تا نفس هست، وقف شاه نجف
شیر چالاک، یا ابا الحَسَنیَن!/
ما تَرَکناک یا ابا الحسنین
سفره داریِ خلق رسم علی است/
خلق آتش برای خَصم علی است
عبدالڪریم
#مناجات
#ماه_رجب
#مثنوی_معنوی
#لیله_الرغائب
#روضه
دنیا مرا به وادی آمال بست و رفت/
دل را به هر که جز تو سپردم، شکست و رفت/
زخمی شدم به پنجه ی شیطان، خدای من/
این دل شده است گنجه ی شیطان، خدای من/
باید به آب زمزم اشکی وضو کنم/
باید به توبه جامه ی دل را رفو کنم/
طعم گناه، ذائقه ام را به هم زده/
پیش تو حسن سابقه ام را به هم زده/
بار گناه بی تو فقط جمع کرده ام/
عمری تباه بی تو فقط جمع کرده ام/
سن میشود زیاد و امید وصال کم/
راهی دراز دارم و اما مجال کم/
میترسم عاقبت نشوم آنچه خواستی/
از من به غیر توشهی ایمان، چه خواستی؟!/
با کوله بار بی ثمری، رد نکن مرا/
با اشک آمدم بخری، رد نکن مرا/
دستم تهی است، کاسه به دستم نگاه کن/
هر چند باز توبه شکستم، نگاه کن/
اصلا نبخش، فرصت همصحبتی بده/
وقتی به این گدای بد غربتی بده/
امید من فقط تویی و بس، امید هست!/
من را رسانده ای به رجب، پس امید هست/
دل را به احترام علی رو به راه کن/
ماه علی، به جان علی یک نگاه کن/
نام علی به سینه ی من میدهد شعف/
"شهر" علی رجب شد و شهر علی نجف/
محتاج جرعه آب حیاتم، وسیله کن/
دلتنگ یک سفر عتباتم، وسیله کن/
دلتنگ روضه ام، چه بگویم؟! نگفتنی است/
داغی است بر دل همه، این غم نگفتنی است:/
«چون چاره نیست میروم و میگذارمت»/
دست سنان و شمر لعین میسپارمت/
بگذار زخم تشنه ببوسد تو را حسین/
بگذار تیغ و دشنه ببوسد تو را حسین/
نسپار جای بوسه من را به خنجرش/
ای نانجیب، تیغ نکش روی حنجرش/
عبدالکریم
#فتنه
#آخر_الزمان
#اغتشاشات_1401
#شهدای_امنیت
عده ای عبد جان و جاه و جمال
عده ای بندگان اموال اند
دوره آخرالزمان یعنی
اهل دین در مسیر غربال اند
سفره آخرالزمان پهن است
نان این سفره شبههناک شده
هرکسی از ولیّ جدا بشود
بی تعارف، بدان هلاک شده
طمع کفر، دین ماست رفیق!
ضربه ها خورده است از اسلام
جنگ ما جنگ اعتقادات است
حفظ دین مشکل است این ایام
متن نهج البلاغه مولاست
« عُقِدَتْ رَایَتُ الْفِتَنِ»، آری
گرگها همپیاله گردیدند
چشم بد دور از وطن، آری
سر قتل حسین هم دست اند
شمر و خولی، سنان و ابن زیاد
مثل امروز که همه جمع اند
از منافق گرفته تا موساد
از فراق شهید امنیت
جگرم تیر میکشد، آری
شهر که شلوغ شد حتی
کوموله هفت تیر میکشد، آری
فتنه این روزها نه در کوچه
فتنه در عرصه مجازی بود
پیش آنها که "جنگ" را دیدند
این دو هفته ترقه بازی بود
وضع امروز ما نه چون "شعب" است
وضع ما مثل "خیبر" است امروز
این تقلای آخر کفر است
تیغ ما زیر حنجر است امروز
سایه اهل بیت بر سر ماست
سایه ی تو علی الدوام،حسین!
آی دشمن! بترس از شرر
غیرت ملت امام حسین
تا ابد با حسین میمانیم
از علی دل نمیکنیم هرگز
پای کار نظام میمانیم
از ولیّ دل نمی کنیم هرگز
این نفس های آخر غیبت
وعده سبزه روز دیدار است
گرد و خاکی که در جهان برپاست
آب و جاروی مقدم یار است
عبدالکریم
#عمامه_بوسی
عمریست امیر صف شکن یاور ماست
جان دادن در راه وطن باور ماست
عمامه به سر گذاشتن یعنی که
ما مرد جهادیم، کفن بر سر ماست
عبدالکریم