eitaa logo
مرتضی عبداللهی 🇵🇸
246 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
134 ویدیو
9 فایل
مطالعات و دغدغه هایم در علم، فرهنگ، اقتصاد و سیاست در انقلاب اسلامی برای رسیدن به خورشید ولایت عظما عجل الله فرجه مرتضی عبداللهی دانش آموخته حوزه علمیه قم در پیامرسان ایرانی: eitaa.com/abdollahi_morteza ارتباط: @abdollahigilani
مشاهده در ایتا
دانلود
پای منبر نشینی مسئولین خیلی باید از نفس گذشته باشی که سیاسی معنوی یک باشی ولی هر شب نزدیک یک ساعت پای منبر یک روحانی بنشینی و موعظه شوی مردم که همیشه اهل و وعظ بوده اند ولی این تصویر، نشان داد که مسئولین بیشتر نیاز به تذکر و پای منبر نشینی دارند و باید به تاسی از رهبری عزیز، خود را در معرض و سنجش دیگران قرار دهند @abdollahi_morteza
رژیم که نه، قبیله های حاکم بر جغرافیای جنوبی زوال را به زوال خود گره زدند و آن را تسریع بخشیدند ارتباط تنگاتنگ آواره در سرزمین‌های اشغالی، با اعقاب خود در شبه جزیره و سایر نواحی جنوبی خلیج فارس و حتی با برخی از یهودیان دین ستیز در که با القاب مسلمانی زندگی می‌کنند بر اهلش پوشیده نیست ولی با این کار نه فقط خود را از محاصره بیرون نیاورد که راهی برای انفجار تتمه سلسله های چاق پادشاهی در منطقه و استقرار جمهوری در کشورهای اسلامی را هموارتر کرد و البته زوال قطعی خود را به فنای خاندانهای فربه و تنبل منطقه پیوند زد و در انتحاری بی‌نظیر، راه را برای مبارزان و غیوران شجاع مسلمان گسترده تر کرد کاری که مدتها انتظار آن میرفت، انجام گرفت و انشااله مقدمات قیام‌های محلی را فراهم کرده است پ. ن: 1. در مطالعات در احوال یهود ایران و منطقه، به کرات به افرادی برخوردم که با اسم و رسم حاجی و مسلمانی ولی یک یهودی ریشه دار بوده اند و امروزه نیز متاسفانه در بازارهای ایران برخی از همین افراد و اقوام با پوشش های عجیب و غریب دارای اثر و ثروت هنگفت هستند و کمتر کسی به آنها توجه دارد. 2. حتی افرادی را می‌توان نام برد که هم اکنون دارای مناصب حکومتی و دولتی در ایران هستند که باطن آنها جزء احفاد خیبریه است 3. سرنخهای این افراد را در مطالعات در جریان و کلوپهای آن و می توان پیدا کرد @abdollahi_morteza
چهره در نقاب / چه کسانی از مرحوم صانعی، سود بردند! ضعف مفرط علمی و جایگاهی جریان نواندیش دینی در ، دست‌اندازی آنان به چهره افرادی که خصوصا از شاگردان حضرت امام رحمت الله علیه بوده اند را همواره طلب میکند تا بازتاب چهره شخصیتهای حوزوی اولا موجبات مخفی ماندن رخِ در نقاب کشیده ایشان شود و ثانیا با ایجاد خطای دید، ضعف خود را در پناه نام ایشان ارتقا بخشند. در این میان، سادگی، اهداف سست و یا کمبود توجه و نگاه بیرونی به برخی از شخصیتهای حوزوی، موجبات بازیچه قرار گرفتن افراد را فراهم می‌آورد و دشمن نیز با استمرار طرح های به ظاهر مقدس، دمای دغدغه‌مندی ایشان را بالا می‌برد و کافی است به نقطه جوش برسد که دیگر با ایجاد خسارت و هزینه‌کرد سنگین باید آن را فرونشاند. نواندیشان دینی که فرزندی بیرون جهیده از آغوش سکولارهای حوزوی اند، برخلاف ادعایشان و با اقدامات زیر زمینی و هوایی خود، از سیاسی ترین عناصر موجود در حوزه هستند که به کرات نشان داده‌اند، شخصیتهای حوزوی ابزاری هستند برای طرح نظرات ایشان و رسیدن به اهداف آنها و اگر این شخصیتها زبان اینان نشوند، خود گوش و چشم آنها خواهند بود تا این شخصیتها را بالاخره به آنچه که در ذهن خود دارند برسانند و حاضرند در این راه به کذب، افترا، خبر ناصحیح و ... تمسک کنند و آنچه که از فتوا و رفتار نیاز دارند را به دست آورند. بعد از مرحوم منتظری، این جریان به آقای صانعی به عنوان ایشان رجوع کردند و البته مرحوم آقای ، هرگز در جایگاه علمی و عملی آقای نبود، ولی دستمایه شدن ایشان، این عبرت را برای همه دارد که عدم هوشیاری شخصیتهای حوزوی در برابر خناسان داخلی و خارجی و تکیه بر مبادی غلط اطلاعات و یک طرفه به قاضی رفتن، می‌تواند چگونه موجبات از مقام دینی را باعث شود و با طرح دینی، سیاسی و اجتماعی آواز دهل شنیدن را فقط از دور خوش کند. البته بعد از ارتحال آقای صانعی، این جایگاه باز هم ضعیف تر میشود و آقایان اینبار به چهره هایی متوسل میشوند که یا از شیوخ درجه چندم به حساب می ایند و یا ناچارند ضعف ایمان، عقیده و ساختار خود را با در عدم برخورداری از آزادی بیان به جامعه حقنه کنند. در هر صورت، برای دشمنان و دگراندیشان در مذهب، هنوز در قم به منتظری ها و صانعی هایی نیاز است که در پرتو جلوه های رفتاری آنان، شقاقی درون بازنگه دارند و هر از گاهی از آن به عنوان تیرهای سه شعبه مسموم بهره برند و در وقت مقتضی آن را بر چله کمان نهند و تصمیمی از اسلام اصیل، نظام و رهبری را گوش تا گوش ذبح کنند و خنده کنان، پیروزی بر کلمه طیبه الهی را به جشن بنشینند. البته که اضغاث احلام، تعبیر ندارد. @abdollahi_morteza
👇👇👇👇 لینک عضویت در کانال @abdollahi_morteza
امروز و فردا یک داستان کوتاه در کانال قرار میدهم اتفاقی در یک روز خسته: 👇👇
مأموریت نجات، پشت چراغ قرمز این داستان، واقعی است... قسمت اول (از سه) برخلاف معمول، چون چند تلفن داشتم و نمی خواستم خیلی مزاحم راننده شوم، صندلی عقب نشستم و البته از فرط خستگی و فشار خواب، دلم میخواست کمی هم تا مدرسه مثلا در ماشین استراحت کنم. هنوز دکمه های لباس را کامل نبسته بودم و کفشها را یکی پوشیده و یکی نپوشیده، با دست پر از کتاب و وسایل، به زور درب ماشین را باز کردم و البته قبلش گفتم چند لحظه لطفا صبر کنید و بعد صحبت تلفنی را در مبل راحت سه نفره جناب پراید ادامه دادم. ♦️♦️♦️ با راننده مسن، سلام نیم بندی کردم و مسیر هم معلوم. دنده را با تردید روی یک گذاشت و بسم الله نگفته حرکت کرد. از همان اول، به جای اینکه به سمت اخر کوچه برود به سمت اول کوچه رفت و وسط تلفن، یادآوری کردم که از آخر کوچه به سمت راست باید می رفتی و دنده عقب گرفت و برگشت و مسیری که از روی نقشه هم کاملا معلوم بود را پی گرفت. گرمِ گوش سپردن به سخنان مهم آن طرف خط بودم که راننده در سر دو راهی، باز هم راه ضالین را انتخاب کرد. منِ گوشی به دست هم برای اینکه به آن شخص محترم بی ادبی نشود، به زبان ناشنوایان به راننده اشاره کردم که از آن وَر برو. @abdollahi_morteza 👇👇👇 به فلکه اول که رسید، دو دور دور فلکه چرخید و به آقای دکتر محترم پشت خط گفتم ببخشید کار مهمی پیش آمده، خطرناک است، خداحافظ. گوشی را قطع کردم و به قاعده خودم بیشتر ایمان آوردم که در ماشین عمومی با تلفن صحبت نکن. دیگران اذیت میشوند. ممکن است موجب انحراف بقیه شوی. به راننده‌ی از دیار ذهن شلوغان برگشته گفتم لطفا از سمت راست. اینجا که طواف میکنی فلکه بسیج است و طواف جز بر گِرد بیت الله الحرام، واجب نیست. 🛑🛑🛑 گفتم معلومه ذهنت مشغول است. راننده محترم هم انگار فهمیده باشد که همه آنچه در ناصیه دارد را می دانم! با لحنی پشیمان از کرده خودش گفت: نمی دانم چرا اینطور شده ام. راه را بلدم و اینجا را هم میشناسم ولی به خاطر مشکلات ـ که خدا باعث و بانی اش را لعنت کند ـ ذهنم خیلی مشغول است. آب دهانی قورت داده که نکند ترجیع بند بعدی کلامش به صنف ما چیزی بپراند، آمین با اخلاص متوسطی گفتم و شدم سنگ صبور مشکلات یک قشر زحمت کش و آرام آرام به سمت مقصد از راه مستقیم روانه شدیم. من هم چون این اشتباهات را محاسبه نکرده بودم و الان دیگر وقت کلاسم نزدیک شده بود و بچه ها منتظرم بودند تاکید کردم که اگر امکان دارد کمی سریعتر برویم که صد البته رعایت احتیاط نیز شرط عقل است. 🍀🍀🍀 از زیر گذر که رد شدیم، از دور چراغ سبز، روی خوشش را به ما نشان داد و گمانم این بود که با سرعت از آن رد خواهیم شد ولی مثل همیشه یک آدم قانون مداری پیدا می شود که قبل از بیان حکم، تن به امتثال امر دهد و سرعت خود را کم کرده راه دیگران را برای ویراژ دادن نیز ببندد. حالا دیگر چراغ زرد و بعد قرمز 150 ثانیه ای رخ نمود. یعنی هر کاری دلت میخواست می توانستی پشت این چراغ انجام دهی. تا به حال 150 ثانیه اینقدر برایم معنا نداشت. خصوصا که در حال عجله، ثانیه به ثانیه آن با فاصله گذاری اجتماعی از پی هم عبور می کردند. امروز همه محتاط بودند. کرونا دمار از روزگار چراغ راهنمایی که همیشه مثل سرو ایستاده است را هم درآورده. ماجرا از همان آدم قانون مدار متشخص شروع شد... ادامه دارد... @abdollahi_morteza
مأموریت نجات، پشت چراغ قرمز قسمت دوم (از سه) ماجرا از همان آدم قانون مدار متشخص شروع شد.. قبل از اینکه پشت سر او برسیم، دیدم که چیزی مثل موشک از زیر ماشین رد شد. نفهمیدم چه بود! پشت چراغ رسیدیم کنارش. راننده جوان ماشین پشت سر ما مثل اینکه صحنه آهسته را دیده بود، پشت چراغ از ماشین پیاده شد و یکدفعه ای دو سه تا ماشین دیگه هم کنار هم ایستادند و حالا که 130 ثانیه مانده بود همه پیاده شدند. باز وقت برای هر کاری بود. یکی سرش را کرد زیر همان ماشین آدم قانون مدار. راننده هاج و واج نگاه کرد. شیشه را آورد پایین و با تکان سر پرسید چی شده؟ به او گفت گربه بود. یکی دیگر از جلو و یکی از بغل دور و بر ماشین را چک کردند. فضا خیلی سریع امنیتی شد و آن ماشین، برای همه مشکوک به نظر رسید. ☘️☘️☘️☘️ راننده هم برای اطمینان خاطر در ثانیه 100 از ماشین پیاده شد و خودش هم چرخی دور ماشین زد و گفت آره گربه بود ولی چون او را دیدم سرعتم را کم کردم و فکر کنم رد شد. خیال راننده از همه راحت تر بود. حالا هم ماهیت آن موشک برایم روشن شد و هم فلسفه قانون مداری را فهمیدم که نجات جان یک موجود زنده آنقدر مهم است که چراغ سبز را با سرعت رد کنی. «توقف پشت چراغ قرمز، بهتر از زیر گرفتن موجود زنده است.» مثل «دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!» آنقدر وقت بود که همه پیاده با هم گپی بزنند. راننده عقبی گفت از تو رد نشد. یا لِه کردی اش که هیچ اثری از آن نیست و یا نمی دانم. راننده مسن ماشین ما هم حس مسئولیتش گل کرد و در ثانیه 38 از ماشین پیاده شد و بعد از اینکه همه رفتن، او مشغول وارسی ماشین شد. من هم در را نصفه باز کردم و یک پا بیرون که یعنی مثلا هم رفته باشم به کمک و هم کاری از من بر نمی آید گفتم حاجی بیا الان چراغ سبز میشه. او هم با تأنی مثال زدنی تا ثانیه 8 مشغول گپ و گفت با راننده مجاور شد و بعد یا علی گویان آمد و کمربند را بست. حالا لاستیک به لاستیک ماشین آدم قانون مدار بودیم و آنقدر طول کشیده بود که همه مثل استارت اول مسابقه دوی صد متر، پا روی گاز و آماده شلیک چراغ سبز برای فتح خیابان بودند. ثانیه های معکوس به 4 رسید و از پنجره ماشین که هنوز پایین بود دیدم یک دُمی از کنار لاستیک عقب ماشینِ کناری تکان خورد. @abdollahi_morteza نفهمیدم چطور دوباره در را باز کردم و به حالت فرار از ماشین بلند گفتم حاجی صبر کن پیداش کردم. گربه هست. اینا اینا. فقط دو ثانیه مانده بود. راننده ماشین ما مثل شیر غران، کمربند را باز کرد و جستی زد دوید به سمت ماشین گربه ای. صدای گاز ماشین کناری بلند شده بود که راننده پرید جلوش و گفت وایسا پیدا شد. آنقدر خوشحال بود که اصلا طعم تلخ مشکلاتی که چند دقیقه قبل داشت من و او را اذیت میکرد فراموشمان شد. 🌸🌸🌸 همه آن مسئولین چک و خنثی که دقایقی پیش این صحنه را برای ما به وجود آورده بودند، از صحنه گریخته بودند و ما مانده بودیم و ماموریت نجات یگ گربه. بوق پشت بوق. داد و فریاد پشت سر هم بلند بود که آقا وسط خیابان دارید چکار می کنید.؟! 🔻🔻🔻 من هم تا چشمم به چراغ سبز 30 ثانیه ای افتاد، برزخ شدم. یک طرف رد شدن از یک چهارراه عذاب آور و رسیدن به کلاس و نظم و خُلف وعده نکردن و یک طرف نجات جان یک گربه. تزاحمی برپا بود. تعارضی برپا بود. اجتماع امر و نهی در بالاترین سطح خود فعال بود. بالاخره غوغایی بود. همه اصول و فقه با هم به جنگ برخاسته بودند. از اخلاق و دین هم رگه هایی مشاهده میشد. چرا در این مواقع، چراغ سبز به سرعت ابر و باد می گذرد؟ چرا عجله دارد؟ چرا اصلا همیشه، زمان کمی برای عبور وقت داری؟ آیا نمیشود برای این کار بشر دوستانه و خداپسندانه، وقت چراغ ما را بیشتر کنند؟! 🐱🐱🐱 حالا فهمیده بودیم که گربه زیر ماشین است ولی بیرون نمی آمد. راننده محترم ما آستینش را بالا زد و دور لاستیک چرخاند. بچه گربه را لمس کرد ولی نمیتوانست جلبش کند. وسط خیابان، پشت چراغ سبز، درازکش رفت زیر ماشین و دستش را تا مرفق کرد در پاچه ماشین و گربه بخت برگشته را که اگر ماشین حرکت میکرد مثل گوشت چرخ کرده میریخت بیرون، از لابلای کمک و لاستیک ماشین به زور بیرون کشید. بچه گربه که الان بخت یارش شده بود، میوووی لطیفی کرد و خوشحال از این پیشامد، به همه انسانهای دور و برش نگاه پیروزمندانه ای انداخت و دُمی چرخاند. 🐈🐈🐈🐈 چراغ سبز به نیمه رسیده بود و ماشین هایی که تازه از راه می رسیدند بوق زنان اعتراض خود به توقف ما در وسط خیابان را نشان می دادند. من هنوز نیم بند بیرون و درون ماشین در آسمان و زمین بودم و به ماشینهایی که بوق می زدند دستی تکان می دادم که مثلا یعنی اینها با من هستند و این کارشان موجّه است. کسی هم نبود بگوید که وجاهت خودت از کجاست؟! ولی وقتی راننده، گربه را گرفت و خودش و او از زیر ماشین بیرون آمدند، دلم آشوب شد... ادامه دارد... @abdollahi_morteza
مأموریت نجات، پشت چراغ قرمز قسمت سوم (پایانی) ولی وقتی راننده، گربه را گرفت و خودش و او از زیر ماشین بیرون آمدند، دلم آشوب شد. بلند شد و حیوان زبان بسته را در یک دست همچون دمبل گرفته و با متانت خاصی به سمت حاشیه خیابان قدم زد. همین طور سوال پشت سوال در ذهن رژه میرفت که چه میخواهد بکند که دیدم ماشین آن آدم قانون مدار هم از چند ثانیه باقی مانده استفاده کرد و الفرار. حالا من مانده ام تنهای تنها در لاین وسط یک خیابان سه بانده پشت چراغ سبز. وجدانا اگر خودم هم پشت چراغ قرمز بودم آیا به آرامی از کنار ماشین پارک شده در وسط خیابان رد میشدم؟ 🔆🔆🔆 راننده به حاشیه خیابان که رسید با یک قدم بزرگ از جوب رد شد و گفتم الحمدلله گربه را کنار پیاده رو رها می کند و می آید ولی تا بیست قدم در خیابان فرعی سمت راست قدم برداشت و هر قدمی از او یک آه از نهاد من و مشاهدین بلند میکرد که چرا ماموریت را خاتمه یافته نمی پندارد. بالاخره بچه گربه خوش بخت را داخل زمین بایر کنار جاده به دامان طبیعت سپرد و اینبار سریع به سمت ماشین برگشت. ولی تنها یکی دو ثانیه تا پایان چراغ سبز باقی بود و سریع نشست پشت فرمان که مثلا هر جوری شده این را رد می کنم و عزمش را جزم کرده که ما را خیلی زود! به مقصد برساند. من هم فقط نگاهش کردم و نمی دانستم این کارِ اخر او را تحسین کنم یا تکذیب. اول بگویم خداقوت یا بگویم سریع تا چراغ قرمز نشده. 🔸🔸🔸 تا بنشیند و کمربند را ببندد و آینه را تنظیم کند و همه آموزشهایی که برای رانندگی دیده بود را پیاده کند، چراغ از زردی به سرخی گرایید؛ همان قرمز معروف. @abdollahi_morteza دیگر کار از کار گذشته بود و هر دو یک نفس عمیق کشیدیم و برگشتم رو به او گفتم خدا قوت. کار مهمی کردی. حالا فهمیدم که مصلحت همه این اشتباهات در رانندگی امروزت چه بود که هی دور خودمان میچرخیدیم. خدا شما را سر راه این موجود زنده قرار داد تا او را نجات دهی. گاهی هرچه انجام میدهیم نمی توانیم در برابر مقدرات الهی راهی از پیش بریم و باید تسلیم بود. تلاشمان را میکنیم ولی دست قدرت الهی بالای دستهاست و هيچ برگى فرو نمى‏افتد مگر اينكه او آن را مى‏داند. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ» سوره انعام، آیه59. و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى‏] آن را نمى‏داند، و آنچه در خشكى و درياست مى‏داند، و هيچ برگى فرو نمى‏افتد مگر [اينكه‏] آن را مى‏داند، و هيچ دانه‏اى در تاريكيهاى زمين، و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت‏] است. @abdollahi_morteza
☝️☝️☝️ این داستان_کوتاه رو به درخواست مکرر برخی از دوستانم از مدرسه علمیه آیت الله بهجت ره قم نوشتم که برای یادگیری نحوه پردازش در برخورد با یک موضوع برای داستان نویسی به برخی ابعاد آن توجه کنند. اگرچه برای بهترین نقد این مطلب، نیز جایزه ای تعیین شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکس طعم محبت حسینی زیر زبونش باشه، آواره و سرگشته زیارت اربعین میشه یاد پیاده راه اربعین بخیر @abdollahi_morteza
تکمیل حلقه نا امنی اطراف ایران درست است که و نزدیک به 30 سال است مناقشه ای بر نقطه جغرافیایی قره باغ دارند ولی با وجود آتش بس میان این دو دولت، دمیدن بر آتش و حل سخت این مسئله، کاری است که فقط از پیشنهاد رئیس جمهور نابغه و همپیاله نجس اسرائیلی اش بعد از مشورت با بر می اید. اینان به گمان خود، حلقه نا امنی دور ایران را تنگتر می کنند و ایران را در مرزهای خودش درگیر می کنند ولی نمی دانند که اولا منطقه تحمل جنگ جدیدی را در ابعاد بین المللی ندارد لذا طرفین جرات و توان استمرار جنگ را ندارند. ثانیا ایران نیز با نکوبیدن بر طبل جنگ، موضع خود بر ارامش منطقه را روشن کرده است و هرگز در زمین دشمن بازی نمی کند. ثالثا ترکیه سالهای زیادی باید بدود تا بفهمد ایران در منطقه چگونه رفتار می کند که بعد بخواهد با ان مقابله کند. رابعا ایران، قدرت زیادی در همراه کردن کشورهای بزرگ منطقه برای تشکیل صف متحد در برقراری ارامش دارد. خامسا چشمان تیزبین نیروهای نظامی ایران، مانع از نفوذ گسترده وهابیت و نیروهای تروریست داعشی در منطقه و فعال شدن سایه های صهیونیستی آنان می شود. این جنگ، جنگ ایمان و کفر نیست لذا همراهان ضعیفی را طرفین به همراه خواهند داشت بنابراین دشمنان نمیتوانند از این آب گِل آلود هوسبازان منطقه، شاه ماهی صید کنند. این جنگ، آمادگی رزمی ایران را بیشتر از پیش فراهم می اورد و در دراز مدت موجب میشود ملت آذربایجان و ارمنستان روز به روز به ایران نزدیکتر شوند و این توان راهبردی ایران در همسایگان خود را نیز تعمیق می بخشد و در اینده کارآیی زیادی خواهد داشت. اسرائیل باید همچنان نگران مرزهای خود باشد و فکری برای مخالفان صهیونیست داخل خود کند. جنگ قره باغ ساخته همان نظریه پرداز تورقوزآباد است که کلاهش برای هیچ کس پشم ندارد. @abdollahi_morteza
‌ از نجف‌تاڪربلا دیدم‌خدا موڪب‌زده جبرئیل‌دیوانه وار چـاۍِ‌عراقی‌ میدهد از کانال: دو خط روضه @abdollahi_morteza
‌ پياده محضِ تسلایِ قلبِ خواهرتان، وظيفه بود بياييم، ببخش جاماندیم... از کانال: دو خط روضه @abdollahi_morteza
نفسهای آخر درگیری قره باغ با گسترش جنگ از محدوده فتح سرزمینی به عقده گشایی دولتها و تلاش برای برد در بازی رسانه ای و با کشاندن جنگ به هدف قراردادن شهرها، آذربایجان به شدت در موضع ضعف قرار خواهد گرفت و طاقت کوچ مردم از شهرها و دیارشان را نخواهد داشت راهپیمایی مردم برای رفتن به سرزمین‌های امن دیگر (فقط به سمت جنوب یعنی ایران می‌توانند بروند و از طرف شرق، دریا مانع بزرگی برای انهاست) آذربایجان راهی جز استمداد از همسایه جنوبی خود (ایران) برای سامان دادن به وضعیت موجود نخواهد داشت این یعنی تاکتیک اشتباه آذربایجان در کشاندن جنگ به شهرها و دست بالای ارمنستان حالا نقطه ایده آل، همان رفع تخاصم از طریق گفتگوست همان که از ابتدا مطرح کرده بود @abdollahi_morteza
به حال احتضار افتاده این بیمار،اربابم تمنا میکنم تجویز کن چای عراقی را @abdollahi_morteza
مرتضی عبداللهی 🇵🇸
نفسهای آخر درگیری قره باغ با گسترش جنگ از محدوده فتح سرزمینی به عقده گشایی دولتها و تلاش برای برد
غورباقه را کنسرو می کنیم همانطور که نوشته بودم و در برخی منابع هم مطالبم منتشر شد به پایان حل سخت خودش رسیده است این جنگ مثل دعوای دو لات قلابی وسط خیابان پر تردد در مرکز شهر بود که هم خود لاتها فقط سر و صدا و داد و فریاد می کنند ولی ته دلشان می خواهد یکی بیاید دعوا را حل کند و هم تمام عابرین پیاده و ماشینهای عبوری می خواهند سریع قائله ختم شود که راه باز شود. فقط این وسط برخی کیف قاپها خوشحالند که از اوضاع شلوغ بتوانند چندتا جیب را خالی کنند و کسی را سرکیسه کنند. تعلق سرزمینی مناطق اشغالی ، قابل انکار نیست ولی این مسئله با دعوا حل نمی شود. باید پای میز قاضی عادل رفت... جمهوری اسلامی اجازه نمی دهد این وسط غورباقه ها هفتیر بکشند. دمشان را گرفته، پخته و کنسرو می کنیم و برای خارجی ها هدیه میفرستیم @abdollahi_morteza
چرایی عدم حمایت از دولت اذربایجان با کارشناسان مسائل منطقه و اذربایجان که بحث می کردیم، اکثرا بهترین تصمیم را همان دفاع و حمایت از مردم و عدم حمایت از دولت کج بنیان اذربایجان می دانند این تصمیم هم در بازگشت ثبات به منطقه مفید است و هم به حصول منافع ملی نزدیک تر است تقویت دولت در این جنگ، موجبات تقویت دولت پان ترکیسم را فراهم می اورد که بیش از اینکه برای ایران مضر باشد، موجب هلاکت جمع زیادی از مردم و جوانان ترک منطقه ـ در صورت القای توهم سلطه انان بر ارامنه و افزایش قدرت ایشان برای رسیدن به پرچم واحد ترکی ـ میشود. کاری که نه شرع می پسندد و نه عقل سلیم به ان گردن می نهد. البته چند نکته دیگر نیز وجود دارد که فعلا بیان نشود بهتر است @abdollahi_morteza
انکاری از آقای رسول جعفریان نقد این مطلب در یادداشت زیر👇👇
رسالت یا رسالت أمویان؟! مرتضی عبداللهی منتشر شده در کانال حوزوی روزنه @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 🔹آقای در متنی مدعی شد که غالب کتبی که درباره تمدن اسلامی در منتشر میشود، بافتنی است و بعد یک سوال مطرح کرد که چرا ، با این وسعت در مقایسه با دنیای پیشرفته، نتوانسته است یک تحول علمی معقول را تجربه کند؟ 🔹نمیدانم ایشان چند کتاب تمدنی خوانده و دیده و نگاهش به چیست و اصلا مرادش از بافتنی چه بوده که مطرح کرده‌اند ولی درباره این یادداشت باید گفت: 🔹اولا لازمه سوالی که پرسیدند، نفی کلی و مطلق هر گونه تحول علمی معقول در دنیای است من البدو الی الآن. 🔹ثانیا در این کلام، معلوم نیست کجاست و چند سال قدمت دارد و دقیقا در چه برهه ای از زمان محقق شده است که با جهان اسلام در مقیاس هزار و خورده ای سال مقایسه شده. 🔹ثالثا اگر خشن و انسان کُش ـ که علم را برای تسلط انسان بر میخواهد ـ دنیای پیشرفته ایشان است، معلوم نیست در چه چیزی ملاک، میزان و سنجه قرار گرفته که ایشان به صورت مطلق، آن را به عنوان برای صدور حکم بر پیکره دنیای عقبمانده اسلام! مطرح می کند. 🔹رابعا اصلا دنیای پیشرفته‌ی بمب اتم ساز، ایدز ساز، پرور و همجنسباز گستر، چه تحول علمی معقولی را رقم زده که باید جهان اسلام با چوب آنها رانده شود؟! 🔹خامسا دنیای پیشرفته مگر وسعتش کمتر از دنیای اسلام است با این وسعت! چرا فقط ما وسیع هستیم و دارای امکانات ولی عقب مانده اما آنها کوچک ولی چابک و پیشرفته؟! 🔹سادسا آخرین نکته ای که در این یادداشت مهم است و جان کلام اقای جعفریان است و باید بیشتر بر ان تامل نمود و بر عاقبت خود نگران شد، لزوم نفی تمدن اسلامی است. 🔻ایشان به شکلی بسیار زیبا وقتی هرگونه تحول علمی معقول را ـ که پایه مهم هر تمدنی علم است ـ نفی کند و بگوید که بعد از 14 قرن از شروع یک حرکتی هنوز نتوانسته یک تحول علمی معقولی را تحقق بخشد، یعنی به کلی قابلیت و جنبه تمدنی ان را نفی کرده و ان را در جهان اسلام با این وسعت به کلی انکار می کند. ⭕️از ایشان که دستی بر دارد ـ ولو کرارا مطالب تکراری را با عناوین جدید در قالب کتب تاریخی مستقل منشتر کرده اند ـ بعید است که بتواند به طور کلی منکر پیشرفتهای بزرگ و ان باشد. 🔹بعید است ایشان بتواند منکر بسیاری از اولین کشف و اختراع های بشری شود که در حوزه دنیای اسلام اتفاق افتادند و به نام دیگران مصادره شدند. 🔹آیا نا امیدی از دنیای اسلام و نا امدین کردن دیگران و زدن پایه های اساسی آن از جمله علم، رسالت جعفریان است و یا عباسیان و امویان؟! 🔹همین نگاههای کور و ناامید است که موجبات غش کردن به سمت دنیای به اصطلاح پیشرفته عاری از انسانیت غرب را برای جامعه اسلامی منجر شده است و تئوری پردازی ناکارآمدی دین را در جامعه نهادینه کرده است. و همین جواب سوال شماست. @abdollahi_morteza
خط مشی پیامبر (ص) ، ایجاد جامعه موحد پرور بود سالروز رحلت اشرف مخلوقات الهی، حضرت محمد بن عبدالله و سبط گرامی اش امام مجتبی و حضرت رضا علیهم السلام تسلیت باد شما را دعوت میکنم به زیارت مجازی از مسجد النبی ص و قبرستان بقیع👇 https://www.panoman.ir/projects/rasolallah/1.html