eitaa logo
دقایق الحقایق!
232 دنبال‌کننده
51 عکس
5 ویدیو
21 فایل
ظرائف و لطائفی از معارف نظرات خود را حتماً بگویید : @Mahdiabdollahii
مشاهده در ایتا
دانلود
1 از 2 🔸در تبیین رابطه «ولایت» و «عدالت» ذکر چند نکته ضروری است؛ 🔹اولاً یک نکته مسلم است و آن اینکه هر کسی می تواند اشکال بگیرد و فهم خود را عرضه نماید و مطابق با فهم خود، گفتار و رفتار و عملکرد ولی خود را بسنجد و قضاوت نماید و حتی اعتراض نماید، لکن این عرضه و اعتراض اگر به تضعیف ولایت بی انجامد - که معمولاً علنی شدن و رسانه ای شدن چنین اعتراضاتی، تضعیف است – و یا مفسده ای همچون تزلزل اعتقادی دیگران داشته باشد، جایز نیست و ثانیاً نکته اساسی که در ادامه توضیح می دهم، اینکه لازم است در حجیت فهم خود تردید نماید. 🔹و اما در بررسی این مسئله می توان یکبار هم از زاویه بحث حجیت ولایت و حجیت فهم و فقاهت سخن گفت، ابتدائاً در یک سطح، حجیت ولایت منوط به فقاهت است، در واقع فقه، تبیین کننده مشروعیت و حدود اختیارات و مختصات ولایت فقیه است، لذا فقهاء در این مرحله می توانند نظریات گوناگونی پیرامون ولایت فقیه داشته باشند، لکن پس از تشکیل حکومت و ولایت فقیه، هر شخصی با هر عقیده ای میبایست الزام عملی نسبت به ولایت فقیه داشته باشند و به هیچ گونه عملکردی که حاصل آن تضعیف و تخریب ولایت و حکومت باشد، جایز نیستند ولو در ارائه نظریه فقهی! 🔹تا اینجا بحث از حجیت، مشروعیت، مختصات کلی و اختیارات ولایت فقیه و حکومت اسلامی بود، اما طبق تعریف ما از فقاهت و اجتهاد در «فقه جامع نظام ولایی»، پس از تشکیل حکومت و حاکمیت ولی فقیه، فقاهت در رابطه با عملکرد ولایت و حکومت فقیه، با محوریت ولی فقیه حجیت میابد. به عبارت دیگر عملکرد، ساختار و برنامه حکومت و چگونگی سرپرستی و کم وکیف ولایت فقیه در اداره جامعه، محتاج فقاهت و اجتهاد سازمانی است و فقاهت در این مقیاس، بر محور ولی فقیه و هماهنگ با اراده او حجیت میابد و فقاهت یک فقیه در تعارض با آن حجیت ندارد. بنابراین یک فقیه فضلاً از یک عدالتخواه نمی تواند فهم و اجتهاد خود را در معارضه با اجتهاد سازمانی تحت ولایت و سرپرستی ولی فقیه، معتبر و دارای حجت بداند و بر مبنای آن اعلام موضع و عمل نماید بلکه لازم است در عمل تبعیت داشته باشد و در نظر نیز هماهنگ و تابع چارچوب های فقهی و اجتهادی سازمان فقاهت قرار گیرد. (در جای خود بحث ضرورت انحلال فقاهت فردی - پس از استنباط مکتب اسلام - را در فقاهت سازمانی در زمان حکومت ولی فقیه تبیین نموده ایم.) 🔹بنابراین در مقام فقاهت و معرفت نسبت به ولایت، فقه و فهم فردی می تواند حجت باشد لکن پس از پذیرش ولایت، در مقام امتثال و تولی به ولایت فقیه، فهم و تشخیص فردی حجیت ندارد و میبایست در چارچوبهای اجتهاد سازمانی بر محوریت ولی فقیه، تفقه و اجتهاد نمود و اساساً تفقه و اجتهاد فردی در زمان تشکیل حکومت و ولایت فقیه، در آن محدوده مذکور معنا و حجیت ندارد. و اما فارغ از مقوله حجیت، ذکر چند نکته دیگر ضروری است: 🔹اولاً عدالت، از طریق نظم و هماهنگی اجزاء با محور واقع میشود (عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها: «و جعل طاعتنا نظاماً للملة وامامتنا اماناً من الفرقه») ، در مورد ولایت امامان معصوم علیهم السلام، انتظار تحقق حداکثری عدالت وجود دارد اما در مورد ولی فقیه تا حدی امکان خطا و اشتباه وجود دارد، بنابراین احتمال خطا و اشتباه ناقض و نافی عدالت ولی فقیه نیست، بلکه اساساً انتظار عصمت مطلق از او بیجا و بی معناست. اما معتقدیم ولی فقیه، مطمئناً بخاطر بهره مندی از عناصری چون اخلاص، توکل، تعبد، تعهد، فقاهت و ... تا حد زیادی برخوردار از یاری و نصرت خداوند و مصون از خطا و اشتباه است و در نتیجه تا حد زیادی محوریت او در تناسبات اجتماعی و هماهنگی اجزاء با او منجر به عدل و تحقق عدالت می گردد. بنابراین ولایت فقیه تا حد زیادی تحقق بخش عدالت است و سخن گفتن از عدالت بدون هماهنگی اجزاء با یک محور مشخص، لغو و باطل و بی معناست و عدالت بدون محوریت ولایت در مناسبات فردی و اجتماعی واقع نمی گردد. 🔹ثانیاً گرچه عصمت مطلق مختص اولیاء الهی است لکن معتقدیم ولی فقیه دارای عصمت در هدایت راهبردی و کلان جریان تشیع است، به عبارت دیگر با توجه به معارف اسلامی و اعتقادات دینی و با توجه به عنایات اهل بیت علیهم السلام که فرموده اند لحظه ای از رعایت حال شما شیعیان غافل نیستیم و شما را فراموش نمی کنیم و ... نمی توانیم بپذیریم هدایت و سرپرستی جریان شیعه را در برهه ای به دست شخص غیر عادلی بسپارند! و یا نصرت و یاری خود را از ولی فقیه دریغ بدارند که در راهبری و هدایت کلان و سرپرستی شیعیان، خطا و اشتباه داشته باشد هر چند خطا و اشتباه موردی یا جزئی دور از انتظار نیست. ادامه 👇 @abdollahimahdi
2 از 2 ... و اینکه گفته شده پس از پیامبر ص حکومت به دست نا اهلان افتاده است، از موضوع بحث خارج است چه اینکه صحبت از منصب ولایت فقیه و سرپرستی شیعیان است و هیچگاه اهل بیت علیهم السلام این منصب و جایگاه را به نا اهلان نسپرده اند و در زمان خلافت خلفاء خود عهده دار سرپرستی شیعیان بوده اند هر چند حکومت را به عنوان ابزار ولایت در اختیار نداشته اند. همچنین معتقدیم که خداوند و اهل بیت علیهم السلام مدیریت قلوب مؤمنان و خواص شیعیان را بر عهده دارند و اگر یک فقیهی مانند حضرت امام (ره) صلاحیت ولایت و حکومت پیدا نماید، قلوب به سوی او تألیف و تمایل پیدا می کنند و اگر ولی فقیه فرضاً صلاحیت و عدالت خود را از دست داد، منعزل و قلوب از حول او متفرق می گردد و حکمت مجلس خبرگان متشکل از خواص مؤمنان، (فارغ از مقوله رأی گیری) ریشه در این حقیقت دارد، بنابراین ممکن نیست در برهه ای، هدایت و سرپرستی شیعیان و مؤمنان را شخص غیرعادل و ناصالحی بر عهده بگیرد و مؤمنان و شیعیان و متولیان، از مسیر هدایت و بندگی و عدالت خارج شوند... 🔹ثالثاً در حکومت ولایی، تحقق نظم و هماهنگی اجزاء بر محور واحد، مصلحت أعظمی است که هیچ مصلحت و دفع مفسده ای را نمی توان با آن مقایسه نمود و ترجیح داد، به عبارت دیگر در فرض خطا و اشتباه در یک تصمیم حکومتی، اگر مفسده ای را تصور نماییم که بخاطر دفع آن، ضرورت مخالفت با امر حاکم را نتیجه بگیریم، باید توجه داشته باشیم که مفسده اخلال در نظم و هماهنگی جامعه و حکومت بر محور ولایت، بسیار عظیم تر از مفسده یک تصمیم حکومتی است هر چند تصمیمی کلان مثل مقوله جمعیت باشد! به عبارت دیگر عدالت یعنی نظم و هماهنگی و تناسب با محور واحد و اینکه هر جزئی در جای خود قرار گیرد و جایگاه آن با محور سنجیده میشود، بنابراین گرچه در یک تصمیم اشتباه ممکن است اجزاء با فی الواقع و حکم واقعی هماهنگ نباشند، لکن با محور صالح و عادل هماهنگ هستند و این عین عدالت و حق است، همچنانکه اگر با فی الواقع و حکم واقعی هماهنگ باشند اما با محور صالح و عادل هماهنگ نباشند عین ظلم و سحت و باطل است و نیز همانطور که مفسده نبودن سلطان بیش از مفسده حکومت سلطان جائر است، مفسده نبودن محور واحد و هماهنگی اجزاء حول او بیش از مفسده یک یا چند تصمیم باطل است. بنابراین گرچه یک فقیه یا عدالتخواه ممکن است تشخیصی صحیح و مطابق با واقع داشته باشد، لکن اخلال در نظم و هماهنگی نظام ولایی بر او جایز نیست و اقدامات اصلاحی او نیز نباید منجر به تضعیف و تخریب نظام گردد، چرا که اصل حفظ این نظام و هماهنگی است و عدالت نیز تحقق همین هماهنگی اجزاء و تناسب یافتن با محور عادل است، بنابراین فصل الخطاب و تعیین کننده جایگاه واقعی هر چیزی و ملاک و معیار مناسبات اجتماعی، ولی فقیه است نه فهم فقیهانه فقیه دیگر چه رسد به نافهمی مدعی عدالتخواهی! در نتیجه تخلف از ولایت جایز نیست گرچه در فرض خطا و اشتباه از سوی ولی فقیه، تلاش جهت ابلاغ نظر به ولی و اصلاح نظر ولی، جایز بلکه واجب است و اگر مستدل و مستند باشد قاعدتاً نتیجه بخش خواهد بود. @abdollahimahdi
🔸تأملی در رابطه «فقر» و «ایمان» 🔹از آیت الله جوادی آملی نقل شده است که فرموده اند « عنصر اوّل آن است که ثروت در مملکت ستون فقرات آن ملّت است. عنصر دوم آن است که اگر ملّتي نتواند ستون فقراتش را حفظ بکند فقير است؛ يعني ستون فقرات او شکسته است. عنصر سوم آن است.ملتي که ستون فقراتش شکسته است اين قدرت قيام ندارد چه رسد به مقاومت، تا برسد به اقتصاد مقاومتي.» 🔹به نظر می رسد که ریشه بسیاری از مباحث اینچنین، رابطه فقر و ایمان است که می بایست مورد تبیین قرار گیرد، چه اینکه قبلاً هم از زبان ایشان و گاهی برخی دیگر از بزرگان، شنیده ایم که موضوع «فقر» را به «دینداری» به گونه ای مرتبط می کنند که گویا فقر یکی از عوامل اصلی بی دینی است! و اغلب نیز به این حدیث استناد می شود که «کاد الفقر أن یکون کفرا» ...؛ 🔹در این رابطه چند نکته بیان می گردد ... ادامه مطلب را در لینک زیر دنبال کنید: https://eitaa.com/abdollahimahdi/96 @abdollahimahdi
🔸تأملی در رابطه «فقر» و «ایمان» 1 از 5 🔹از آیت الله جوادی آملی نقل شده است که در مناسبتی فرموده اند: «عناصر محوري اقتصاد را قرآن کريم در چند آيه بيان کرده است: اوّلاً مال را به منزله ستون فقرات يک ملّت و جامعه معرفي کرد. در اوايل سوره «نساء» فرمود: ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي‏ جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً﴾؛ يعني ثروت مملکت را به دست سفيهان نسپاريد، زيرا ثروت مملکت عامل قيام و استقامت و پايداري يک ملّت است...پس عنصر اوّل آن است که ثروت در مملکت ستون فقرات آن ملّت است. عنصر دوم آن است که اگر ملّتي نتواند ستون فقراتش را حفظ بکند فقير است؛ يعني ستون فقرات او شکسته است. عنصر سوم آن است.ملتي که ستون فقراتش شکسته است اين قدرت قيام ندارد چه رسد به مقاومت، تا برسد به اقتصاد مقاومتي.» 🔹به نظر می رسد که ریشه بسیاری از مباحث اینچنین، رابطه فقر و ایمان است که می بایست مورد تبیین قرار گیرد، چه اینکه قبلاً هم از زبان ایشان و گاهی برخی دیگر از بزرگان، شنیده ایم که موضوع «فقر» را به «دینداری» به گونه ای مرتبط می کنند که گویا فقر یکی از عوامل اصلی بی دینی است! و اغلب نیز به این حدیث استناد می شود که «کاد الفقر أن یکون کفرا» ...؛ 🔹در این رابطه چند نکته بیان می گردد: اولاً فقر در نگاه اسلام آنچنان که معروف است و اینچنین که تحلیل و تفسیر می شود، مذموم نیست بلکه ممدوح است! هر چند زمامداران بر فقر زدایی از جامعه و ایجاد رفاه نسبی مکلف شده اند، لکن «فقر مادی» نه تنها وضعیت ناگوار و ناپسندی برای مؤمنین توصیف نشده است بلکه از مزایا و عطایا در قبال آن بسیار سخن گفته اند و با توجه به معارفی که بهره مندی از دنیا را بصورت حداقلی (در حد کفاف)، عامل سعادت و بهره مندی حداکثری در آخرت می دانند و نیز دیگر معارف، می توان نتیجه گرفت که فقرمادی اگر همراه با ایمان و صبر و رضایت باشد می تواند عامل سعادت قرار گیرد و از اینروست که به آن افتخار کرده و فرموده اند: «الفقر فخری». 🔹فقر در صورتی که ایمان و تعهد و تقید دینی نباشد می تواند در کنار آنها بستری در ایجاد ناهنجاریها محسوب شود، لکن قطعاً عامل بی دینی نخواهد بود بلکه بی دینی بر اساس معارف بسیاری از آیات و روایات، ناشی از رفاه و تمول و برخورداریهاست! و در جامعه نیز مشاهده می کنیم، بی دینی در مناطق و شهرها و کشورهای متول و ثروتمند به مراتب بیشتر است و اتفاقاً فقر اثری سازنده و مثبت در عدم تعلق به دنیا و دوری از لذات و شهوات دنیا دارد و این مضمون در آیات و روایات بسیاری تکرار شده است، نظیر آیه 51 سوره فصلت: «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلى الإِنْسانِ أَعْرَضَ وَنَئا بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ» و آیه 27 سوره شوری: «وَلَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِى الأَرْضِ وَلكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصيرٌ» و ... و بخاطر همین اثر سازنده فقر است که فرموده اند: «لَوْ لَا إِلْحَاحُ هَذِهِ الشِّيعَةِ عَلَى اللَّهِ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ لَنَقَلَهُمْ مِنَ الْحَالِ الَّتِي هُمْ فِيهَا إِلَى مَا هُوَ أَضْيَقُ مِنْهَا» 🔹اساساً خداوند برای مؤمنین فقر و ضیق معیشت و برای کفار ثروت و غنی را خواسته است (الدنیا سجن المؤمن و جنت الکافر) در روایتی فرموده اند: «كُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِيمَاناً ازْدَادَ ضِيقاً فِي مَعِيشَتِهِ‏». ذیل آیات 33 تا 35 سوره زخرف که خداوند می فرماید: « وَلَوْلا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ؛ وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ ؛ وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقينَ» در روایتی آمده است: «عَنَى بِذَلِكَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ ص أَنْ يَكُونُوا عَلَى دِينٍ وَاحِدٍ- كُفَّاراً كُلَّهُمْ‏ لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ‏ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ لَوْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ بِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص لَحَزِنَ الْمُؤْمِنُونَ وَ غَمَّهُمْ ذَلِكَ وَ لَمْ يُنَاكِحُوهُمْ وَ لَمْ يُوَارِثُوهُمْ. (معنى الآية: لو لا كراهة أن يجتمع الناس على الكفر لجعلنا للكفار سقوفا من فضة ...)» 🔹و اما تنها مصداق فقر مذموم، فقر به معنای فقر معنوی و فقر علمی است و نه فقر مادی: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْفَقْرُ الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْفَقْرُ مِنَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ مِنَ الدِّينِ». (تعابیر دیگری نیز در روایات نسبت به این نوع فقر آمده است: اشد الفقر الکفر بعد الایمان، الجهل، الغنی علم ...) ادامه 👇 @abdollahimahdi
🔸روایاتی در مدح فقر و فقراء 3 از 5 🔹چگونه فقر مذموم است و حال آنکه در وصف فقراء فرموده اند که چهل سال زودتر وارد بهشت شده و حساب و کتابشان سهل تر و آسان تر از دیگران است: « إِنَّ فُقَرَاءَ الْمُسْلِمِينَ‏ يَتَقَلَّبُونَ‏ فِي رِيَاضِ الْجَنَّةِ قَبْلَ أَغْنِيَائِهِمْ بِأَرْبَعِينَ خَرِيفاً ثُمَّ قَالَ سَأَضْرِبُ لَكَ مَثَلَ ذَلِكَ‏ إِنَّمَا مَثَلُ ذَلِكَ مَثَلُ سَفِينَتَيْنِ مُرَّ بِهِمَا عَلَى عَاشِرٍ فَنَظَرَ فِي إِحْدَاهُمَا فَلَمْ يَرَ فِيهَا شَيْئاً فَقَالَ أَسْرِبُوهَا (خلوها تذهب) وَ نَظَرَ فِي الْأُخْرَى فَإِذَا هِيَ مَوْقُورَةٌ (مملوه) فَقَالَ احْبِسُوهَا»( الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏ 2، ص 260، ح 1) «فقراى مؤمنين، چهل خَريف، يعنى چهل سالِ دنيا يا چهل سالِ آخرت، پيش از اغنيا در روضه‏ هاى بهشت خواهند گرديد. بعد از آن فرمود: از براى تو مَثَلى بزنم. به درستى كه حال اغنيا و فقرا، مثل دو كشتى است كه از پيش عشّارى (شخصی که یک دهم مال را اخذ می کند)بگذرانند. پس‏ چون نگاه به يكى كند و در او چيزى نبيند، گويد كه: «ببريد!» و به ديگرى نگاه كند و بيند كه پُر از متاع است، گويد كه‏: نگاه داريد!». 🔹چگونه فقر مذموم است و حال آنکه از فقر به عنوان امانت الهی یاد کرده و و هرکس فقرش را افشاء نکند، اجر روزه دار در حال عبادت دارد: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْفَقْرَ أَمَانَةً عِنْدَ خَلْقِهِ فَمَنْ سَتَرَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِثْلَ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ مَنْ أَفْشَاهُ إِلَى مَنْ يَقْدِرُ عَلَى قَضَاءِ حَاجَتِهِ فَلَمْ يَفْعَلْ فَقَدْ قَتَلَهُ أَمَا إِنَّهُ مَا قَتَلَهُ بِسَيْفٍ وَ لَا رُمْحٍ وَ لَكِنَّهُ قَتَلَهُ بِمَا نَكَى‏ مِنْ قَلْبِهِ». «رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى على، همانا خدا فقر را نزد مخلوقش به امانت گذاشته هر كه آن را نهان دارد، خدايش مانند پاداش روزه‏دارى كه بعبادت بپاخاسته دهد و هر كه آن را نزد كسى كه‏ميتواند حاجتش را برآورد فاش سازد و او نكند او را كشته است، آگاه باش كه او را با شمشير و نيزه نكشته، بلكه با زخم به دل كشته است.»(الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏ 2، ص 260، ح 3) 🔹چگونه فقر مذموم است در حالیکه طبق روایات دیگر، خداوند در آخرت، برابر هرآنچه که فقراء در دنیا نداشته اند حسناتی تا 70 برابر اهل دنیا به آنها می دهد و قدرت شفاعت نیکوکاران را به آنها اعطاء می کند و در دنیا به شرط صبر قدرت دیدن ملکوت آسمان و زمین را پیدا می کنند و ... (روایات در پیوست آمده است) 🔹فراوان مواردی هست که از ائمه درخواست رفع فقر و تنگدستی داشتند و اتفاقاً موارد زیادی حضرات فرمودند فقر برای شما بهتر است ولی اصرار کردند و حضرت دعا نمود و فقر از او رفع شد و اتفاقا در برخی موارد عاقبت به خیر هم نشدند! لذا ممکن است ادعیه و اذکار فراوانی هم برای رفع فقر و تنگدستی وجود داشته باشد، اما دلیل نمیشود بگوییم فقر مطلقاً بد و مذموم است! ضمن آنکه ممکن است منظور ادعیه فقر مذمومی باشد که ذکر شد و منظور از طلب رزق هم، در موارد بسیاری رزق علمی و معنوی باشد. ادامه 👇 @abdollahimahdi
🔸فقر مذموم است یا ممدوح ؟ (بررسی اقسام فقر) 2 از 5 🔹گاهی اوقات ممکن است فقر بخاطر عدم رعایت برخی آداب و احکام، آثار نامطلوبی داشته باشد و از اینرو برای شخصی نامطلوب و در حکم کیفر و عقوبت و عذاب باشد از جمله فقیری که صبر نداشته باشد، دینش را از دست بدهد و عبادت و یاد خدا را فراموش کند؛ حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «براى خلق خداى تعالى پاداشها و كيفرهاى فقر هست، و از جمله نشانه فقر هر گاه پاداش باشد آنست كه داراى خلق نيكو باشد، و پروردگارش را اطاعت نمايد، و از حال خود شكوه نكند، و خداى تعالى را سپاس گزارد، و از جمله نشانه فقر هر گاه كيفر باشد آنست كه بد خلق باشد، و پروردگارش را نافرمانى كند، و شكوه بسيار نمايد، و از مقدّر شده بخشم آيد». بنابراین فقر مذموم نیست بلکه بخاطر قیودی ممکن است برای برخی ناخوش و ناگوار باشد. 🔹در برخی موارد، مراد از فقر، نیازمند دیدن خود است که این حالت نیز مذموم است لکن ربطی به فقرمادی ندارد از جمله در جائیکه انسان بزرگترین هم و غمش دنیا باشد و خداوند نیازمندی و احتیاج را جلوی چشمش قرار می دهد: «من اصبح و امسی و اکبر همه الدنیا، جعل الله الفقر بین عینه» و این حالت در أغنیاء بیشتر است! 🔹و اما ممکن است فقر، در مواردی انسان را محتاج خلق لئیم کند که در این موارد نیز از خداوند درخواست بی نیازی از خلق لئیم را باید داشته باشیم و خود فقر مذموم شمرده نشده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَيْهِ وَاحِدٌ فَقَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنِّي رَجُلٌ مُنْقَطِعٌ إِلَيْكُمْ بِمَوَدَّتِي وَ قَدْ أَصَابَتْنِي حَاجَةٌ شَدِيدَةٌ وَ قَدْ تَقَرَّبْتُ بِذَلِكَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِي وَ قَوْمِي فَلَمْ يَزِدْنِي بِذَلِكَ مِنْهُمْ إِلَّا بُعْداً قَالَ فَمَا آتَاكَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا أَخَذَ مِنْكَ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ ادْعُ اللَّهَ لِي أَنْ يُغْنِيَنِي عَنْ خَلْقِهِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ قَسَّمَ رِزْقَ مَنْ شَاءَ عَلَى يَدَيْ مَنْ شَاءَ وَ لَكِنْ سَلِ اللَّهَ أَنْ يُغْنِيَكَ عَنِ الْحَاجَةِ الَّتِي تَضْطَرُّكَ إِلَى لِئَامِ خَلْقِهِ.» 🔹همچنین فقری که بخاطر اسراف یا کم کاری و کوتاهی انسان حاصل شود، نه بخاطر زهد و تقوی و یا فقری که بخاطر گناه و خیانت در اموال و ... وعده داده شده است، هر چند به عنوان عقوبت و کیفر شامل حال انسان می شود اما از آن جهت که فقر خیرات و برکاتی برای انسان و سعادت اخروی او دارد، مذموم نخواهد بود کما اینکه در «بلا» اینچنین است . ادامه 👇 @abdollahimahdi
🔸وظیفه ما در قبال «فقر» 4 از 5 🔹و اما یک سئوال مهم این است که ما چه موضعی در برابر فقر داشته باشیم؟ در بُعد حکومتی، وظیفه زمامداران فقرزدایی و ایجاد رفاه نسبی در جامعه است اما باید توجه داشت ریشه کن کردن فقر تا زمان ظهور و استقرار دولت الهی نه ممکن است و نه با سنت الهی تطابق دارد چه اینکه در حکمت وجود فقر علاوه بر آنچه گفته شد، فرموده اند: «وَ هُوَ مِمَّا ابْتَلَيْتُ بِهِ الْأَغْنِيَاءَ بِالْفُقَرَاءِ وَ لَوْ لَا الْفُقَرَاءُ لَمْ يَسْتَوْجِبِ الْأَغْنِيَاءُ الْجَنَّةَ»، در بُعد اجتماعی و در راستای اقامه دین و اعتزار پرچم اسلام و مبارزه با کفر و استکبار به قدر کفایت می بایست در جهت استغناء جبهه مؤمنان و تولید ثروت اجتماعی تلاش نمود، در بُعد فردی نیز می بایست در حد تحقق «کفایت» و «قناعت» که در روایات بسیار مورد تأکید قرار گرفته اند، جهت کسب ثروت و سرمایه تلاش نمود و در سیره برخی بزرگان نقل شده است که به اندازه کفایتِ روزشان کاسبی کرده و بقیه روز مشغول عبادت می شدند، البته بدیهی است با وجود مسئولیت های اجتماعی می بایست نسبت به رفع نیاز دین و حکومت و نیز رفع نیاز حاجتمندان و فقراء تلاش نمود و شاید هیچ عبادتی بالاتر از خدمت به خلق نباشد. لکن در عین حال که انسان مؤمن فقیر برای خروج خود و خانواده و مؤمنین دیگر از فقری که اثر نامطلوبی مثل عسر و حرج داشته باشد، تلاش می کند، خوب است که قدر و منزلت «فقر» را نیز بشناسد و تلاش خود را در حد «کفاف» نگاه دارد و کمال رضایت و صبر را داشته باشد و نیز چه خوب است انسان مؤمن غنی، مصرف خود را به حداقل ممکن و در حد کفاف و اضطرار رسانده (وَ اَلْمُؤْمِنُ فِي اَلدُّنْيَا يَأْكُلُ بِمَنْزِلَةِ اَلْمُضْطَرِّ) و از مال و ثروت خود انفاق نموده تا از لحاظ مصرف (و نه درآمدزایی) خود را به درجه عظیم فقراء برساند. 🔹امام سجاد علیه السلام می فرماید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِي نَاسِياً لِذِكْرِكَ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي، وَ لَا غَافِلًا لِإِحْسَانِكَ فِيمَا أَبْلَيْتَنِي، وَ لَا آيِساً مِنْ إِجَابَتِكَ لِي وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّي(تأخیر بیفتند)، فِي سَرَّاءَ (مسرت) كُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ(اندوه)، أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ، أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ بَلَاءٍ، أَوْ بُؤْسٍ (بینوایی) أَوْ نَعْمَاءَ(توانگری)، أَوْ جِدَةٍ (تنگی معیشت) أَوْ لَأْوَاءَ(فراخی نعمت)، أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنًى». (صحیفه سجادیه، ص 106) ادامه 👇 @abdollahimahdi
🔸ستون فقرات جامعه مؤمنین چیست؟! «ولایت اهل بیت علیهم السلام» ثروت و سرمایه حقیقی مؤمنان؛ 5 از 5 🔹و اما آنچه در میان جامعه مؤمنان، اصل، ثروت و سرمایه محسوب می گردد، ایمان و تقوی و ولایت اهل بیت علیهم السلام است که متأسفانه در گفتگوهای اقتصادی و سخن از معیشت مورد غفلت و بی مهری قرار می گردد، و می بایست مسئولین و مبلغان، مؤمنان را متوجه این سرمایه عظیم نمایند که قابل مقایسه با ثروت و داشته های مادی کفار نیست، بلکه طبق روایات توجه به این ثروت عظیم می بایست عامل فرح، رضایت و خشنودی مؤمنین قرار گیرد. 🔹قال الرّسول (صلی الله علیه و آله): «مَنْ هَدَاهُ اللَّهُ لِلْإِسْلَامِ وَ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ ثُمَّ شَکَی الْفَاقَهْ کَتَبَ اللَّهُ الْفَاقَهَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهْ ثُمَّ تَلَا قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ الْآیَهْ قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیرٌ مِّمَّا یجَمَعُون». پیامبر (صلی الله علیه و آله)- کسی که خداوند او را به اسلام رهنمون شده و او را به فهم قرآن مفتخر ساخته و او، با این حال از فقر و نداری شکایت می‌کند، خداوند تا روز قیامت مُهر بدبختی بر پیشانی‌اش می‌زند. قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیرٌ مِّمَّا یجَمَعُون. (تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۴۹۰ نور الثقلین) 🔹ابن‌عباس (رحمة الله علیه)- فَفَضْلُ اللَّهِ نُبُوَّهْ نَبِیِّکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَلَایَهْ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی‌طَالِبٍ (علیه السلام) فَبِذلِکَ قَالَ بِالنُّبُوَّهْ وَ الْوَلَایَهْ فَلْیَفْرَحُوا یَعْنِی الشِّیعَهَ هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ یَعْنِی مُخَالِفِیهِمْ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ فِی دَارِ الدُّنْیَا. ابن‌عبّاس (رحمة الله علیه)- مراد از فَضْلِ اللهِ، نبوت پیامبر شما و مراد از رحمت الهی، ولایت علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) است؛ فَبِذلِکَ پس شیعیان به آن یعنی نبوت و ولایت، باید مسرور گردند زیرا که این (ولایت و نبوّت)، از تمام آنچه [مخالفان آنان در دنیا] گردآوری کرده‌اند، بهتر است یعنی آنچه مخالفان آن‌ها در زندگی دنیا از اهل و مال و فرزند گردآوری نمایند. (بحار الأنوار، ج۲۴، ص۲۹) 🔹أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا قَالَ فَلْیَفْرَحْ بِنَا شِیعَتُنَا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا أُعْطِیَ عَدُوُّنَا مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّه. امام علی (علیه السلام)- از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده که در تفسیر آیه‌ی قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ. فرمود: «شیعیان ما باید به ما [و تبعیت از ولایت ما] خوشحال باشند؛ زیرا این از طلاها و نقره‌هایی که به دشمنان ما عطا شده است، بهتر است».(بحار الأنوار، ج۲۴، ص۶۱) @abdollahimahdi
هدایت شده از دقایق الحقایق!
🔸«شبکه اجتماعی حزب الله» عامل افزایش همبستگی با نظام 1 از 3 🔹در جلسه ای که برای گفتگو در باب «شک و تردیدهای جریان انقلاب در وضعیت کشور» دعوت شدیم، دو نکته و راهکار تحت عنوان «ساماندهی شبکه مؤمنان» و «روایت صحیح تکامل و پیشرفت انقلاب به منظور غلبه در جنگ روایت ها» به اجمال مطرح نمودم که قبلاً مورد مطالعه و طراحی قرار داده بودم و در صورت لزوم آمادگی ارائه تفصیلی دارم؛ و اما توضیحات مختصری پیرامون این آسیب و این دو راهکار: 🔹هرچه به فتنه های پیچیده آخرالزمانی نزدیک می شویم شک و شبهه و تردید مسئله ای اجتناب ناپذیر خواهد بود که بعضاً به ریزش نیروهای جبهه انقلاب هم منجر خواهد شد، بهترین ریسمان برای تمسک و در امان ماندن از تلاطم فتن و تموج شبهات و رفع شک و تردید، ولیّ جامعه است که در ظلمات فتنه ها، راهنمای مسیر روشن نجات از انحرافات است، لکن مسئله این است که گاهی خود ولایت فقیه یا تشخیص و تصمیمات او مورد شک و تردید قرار می گیرد، 🔹قطعاً بهترین راه برای پیشگیری و مقابله با آن، بصیرت دهی و افزایش قدرت تشخیص حق و باطل است، اتفاقاً به حضرت آقا عرض کرده بودند حمایت شما از دولت سبب شک و شبهه در بین حزب اللهی ها شده است، حضرت آقا می فرمایند؛ حزب اللهی ها باید بروند بفهمند، قدشان بلند شود، رشد کنند، ماجراها را متوجه شوند ... بنابراین اصلی ترین کار افزایش بصیرت و قدرت فهم انقلابی و تحلیل درست است لکن این کافی نیست (نه اینکه لازم نیست، کافی نیست)، چون این راهکار، خود با چند چالش مواجه است : ▫️اولاً گاهی امر چنان مشتبه می شود که اقناع فکری هنگام شک و تردید امری دشوار یا زمان بر است که به سادگی ممکن نمی شود و یا در میان معرکه فرصت بحث نظری فراهم نمی گردد ... ▫️ثانیاً گاهی امر ولی چنان خضرگونه است که موسیان جامعه هم دچار حیرت و شک و تردید می شوند، در ماجرای فتنه بنزین، آن تصمیم حضرت آقا که در صبح درس خارج خود مطرح کردند بدون هیچ سابقه ای در دفتر ایشان و بدون مشورت با کسی مطرح شد و می توان گفت به گونه ای یک موضع گیری الهی بود که به قلب و زبان ایشان الهام شد. خود حضرت آقا در یک موضوعی از قول حضرت امام (ره) فرموده بودند دستی پشت سر ما هست که ما را هدایت و مدیریت می کند حتی دستی که بالا می برم با عنایت ایشان است ... 🔹به هر حال مواضع رهبری ممکن است دارای حکمت هایی باشد که قابل درک برای حتی خواص جامعه نباشد، یکی از مراجع انقلابی به حضرت آقا عرض کرده بود که چه اشکالی دارد یک امتیازی به آمریکا بدهیم و گشایشی حاصل شود (دقت کنید که گاهی اختلاف دیدگاه خواص ما با رهبری چقدر هست!) حضرت آقا فرمودند؛ برای اینکار اصلاً حجت ندارم، حجت دارم که باید محکم بایستیم و هیچ امتیازی ندهیم اما برای امتیاز دادن حجت ندارم ... البته این اختلاف دیدگاه تا حدودی بخاطر اختلاف افق دید طبیعی است، رهبری در افق اعلی و رأس حکومت چیزی را می بیند که ما نمی بینیم. 🔹گاهی نیز این اختلاف دیدگاه لازم است چون رهبری وظایفی دارد و دیگر خواص هم وظایف دیگری دارند، به آیت الله شب زنده دار فرموده اند که شما باید در مقابل برخی مسئولین مواضعی بگیرید که من نمی توانم بگیرم. از مرحوم بهشتی می پرسند که چرا شما بنی صدر را نقد می کنید و امام تأیید می کنند؟ ایشان فرمودند که امام رئیس جمهور را تأیید می کند و من بنی صدر را نقد می کنم... 🔹به هر حال گاهی تشخیص ها از رهبری متفاوت می شود، تقریباً جبهه انقلابی و حزب اللهی در نقدهای تند و تیز به رئیس جمهور و دولت تدبیر و امید، لحظه ای فروگذار نیست در حالیکه مقام معظم رهبری در دیدار با أئمه جمعه بر حمایت از دولت تأکید می کنند و می فرمایند این دولت متعلق به نظام است و نباید طوری موضع بگیرید که احساس تقابل و تضعیف بشود... و یا در جائی فرموده اند که بعد از این ماجرای فتنه بنزین اجازه نمی دهم کسی با رئیس جمهور و دولت تسویه حساب سیاسی کند! در همین ماجرای اخیر بنزین تشخیص برخی مراجع و مسئولین انقلابی غیر از تشخیص ولی فقیه بود، حتی آیت الله سیستانی بزرگ مرجع عراق در مسئله ای مشابه، بجای حمایت از دولت و استقرار و استحکام پایه های حکومت، صحبت از استعفای دولت کردند... (البته در لبنان، سید حسن نصرالله حریری را دعوت می کند و از او قول می گیرد که کنار نرود، لکن چند روز بعد استعفاء می دهد، وقتی علت را می پرسد می گوید سفیر اسرائیل تهدید کرد که اگر استعفاء ندهی نابودت می کنیم!...) در کشور خودمان هم وقتی دو تا از فرماندهان نظامی که صحبت از کناره گیری و استعفای رئیس جمهور می کنند، مورد توبیخ و بازخواست حضرت آقا قرار می گیرند، ایشان می فرمایند؛ بی دولتی خواسته مطلوب دشمن است، باید دولت حمایت شود و البته انسجام و تبعیت از مرکزیت نظام هم باشد... ادامه 👇 @abdollahimahdi
هدایت شده از دقایق الحقایق!
2از3 🔹بنابراین اختلاف دیدگاه بین ولی جامعه و جبهه انقلابی کم و بیش دیده می شود و تا حدودی هم طبیعی است اما گاهی بخاطر عدم درک موضع رهبری تبدیل به شک و تردید نسبت به رهبری و نظام می شود که البته برای هرکس ممکن است پیش بیاید چون حکمت امر ولی ممکن است به راحتی درک نشود اگر بخواهیم صرفاً منتظر مباحثات و مناظرات و اقناع و اجماع فکری اصحاب انقلاب شویم که کار از کار گذشته و فرصت از دست رفته است... 🔸چاره چیست؟! نیاز به یک «پشتوانه قابل اعتماد» داریم! و آن چیزی نیست جز «حرکت جمعی جریان انقلاب بصورت شبکه ای» در واقع با شکل دادن شبکه جریان انقلابی، روابط پیوسته بین اعضاء مانع خواهد شد که عضوی قدرت یا فرصت حرکت انفرادی پیدا کند و هنگام شک و تردید و شبهه تنها بماند یا از مسیر انحراف پیدا کند. 🔹مشکل و معضل موجود، فقدان چنین حرکت جبهه ای و شبکه ای است، نیروهای انقلاب بصورت فردی یا گروههای پراکنده هر کدام بر اساس فهم و تشخیص خودشان عمل می کنند لذا می بینیم یک روز شخص بزرگواری از یک گوشه ای علیه مجلس فریاد بلند می کند و بقیه او را نگاه می کنند، شخص دیگری از یک گوشه دیگر علیه وزیر اطلاعات فریاد می زند و همه او را نگاه می کنند، اشخاص دیگری از گوشه های دیگری احساس وظیفه می کنند در یک ماجرایی طومار بنویسند و تحصن کنند و بقیه تماشا یا مخالفت می کنند... در این میان اگر فردی یا گروهی نیز دچار شک و تردید نسبت به اصل نظام و ولایت شود، مستمسکی برای نجات ندارد و چه بسا بزرگان قوم نیز دچار اختلاف و تعارض باشند و همین بر حیرت و شک و تردیدها بی افزاید، اما این اختلافات و شک و تردیدها و شبهات با ایجاد یک شبکه اجتماعی به حداقل خواهد رسید، 🔹به عنوان مثال در یک تیم کوه نوردی، اعضای تیم بخاطر نسبتی مشخص و روابطی محکم، در مسیر کوه پیمایی تنها نمی مانند و در صورت شک و تردید نسبت به مسیر، با اعتماد و اتکاء به تشخیص همراهان، مسیر را ادامه می دهند، در واقع هماهنگی و انسجام اعضای شبکه می تواند بر اختلاف دیدگاهها حاکم شود و در عین اختلاف دیدگاه، حرکت منسجم و هماهنگ ادامه یابد و البته آن اختلافات را نیز به حداقل برساند. 🔹این معجزه تشکل و اجتماع منظم است که نظم و اجتماع و انسجام عملی حاکم و غالب بر اختلافات نظری گردد، اینکه می فرمایند یدالله مع الجماعه؛ به نوعی یاری و نصرت خدا اجتماعی مؤمنین را هدایت و مدیریت می کند و ایجاد این حالت شبکه ای بین مؤمنین برای رفع تردیدها و شبهات مقدم و مؤثر تر است از اقناع فکری و هماهنگی در فهم. 🔹همچنین لازم است در این کلان شبکه، خرده شبکه های انقلابی با محوریت بزرگان و فعالان و اساتید و علماء حزب اللهی به رسمیت شناخته شده و روابط و نسبتهایی بین آنها تعریف و ایجاد شود. محورهای این خرده شبکه ها نیز با محور اصلی نظام اسلامی در یک نسبت و هماهنگی خاصی قرار خواهند داشت و جریان هدایت و ولایت از طریق ایشان در کل شبکه جاری خواهد شد. 🔹با دقت در آیات و روایات نیز می توان دید که چطور روابطی خاص بین مؤمنان در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی و معیشتی، فرهنگی و معنوی و ... را به تصویر می کشد، بنابراین تحقق این شبکه اجتماعی حقیقی بین مؤمنان حزب اللهی علاوه بر اهداف اصلی و فواید و آثار بسیاری که دارد، می تواند آسیب هایی همچون شک و تردید و شبهه و ریزش ها را به حداقل برساند. 🔸و اما نکته دوم اینکه یکی از عوامل اصلی ایجاد شک و تردید در نیروهای انقلاب، عدم توجه به حرکت تکاملی جریان انقلاب با وجود همه کاستی ها و شکست ها و ریزش ها و نابسامانی هاست، نیروی انقلابی که پیشرفت کشور و تکامل آنرا نمی بیند و در درگیری با حوادث، بحران ها و آسیب های اجتماعی نمی تواند حرکت تکاملی انقلاب را بخوبی تحلیل و فهم نماید، دچار شک و تردید می شود، وقتی نمی بیند که سکان دار کشتی انقلاب، چطور کشتی را در جهت صحیح هدایت می کند و این کشتی در حال حرکت است ولو برهه ای بخاطر موانع بسیار و دشمنی های داخلی وخارجی دچار کندی سرعت می شود لکن در مسیر صحیح رو به پیش است، و صرفاً نابسامانیها را می بیند که معلول عملکرد غلط مدیران و حضور افراد ناصالح در عرشه کشتی است، حتماً دچار شک و تردید می شود. ادامه👇 @abdollahimahdi
هدایت شده از دقایق الحقایق!
3از3 🔹متأسفانه رسانه های گوناگون نیز در پوشاندن موفقیتها و برجسته کردن ضعفها به چنین فضای شبهه ناکی دامن می زنند و اصطلاحاً در جنگ روایت ها، روایت صحیحی از واقعیت ها ارائه نمی دهند. به عنوان مثال حتی در مسئله فتنه امروز عراق ما گرفتار روایت های ناصحیح هستیم بطوریکه فکر می کنیم عراق از دست رفته است و دچار خطای محاسباتی می شویم؛ کل جمعیتی که در میدان التحریر جمع می شوند 15 الی 20 هزار نفر هستند و کل تظاهرات عراق حدوداً 250 هزار نفر کمتر از یک درصد کل مردم، تخمین زده میشوند که بسیاری از لیدرها و محرکها اجیر شده بودند، لکن این آشوب ها و اغتشاشات و پشت کردن به ایران را به کل جمعیت 40 میلیونی عراق نسبت می دهند! عربستان، آمریکا، اسرائیل، لشگر سایبری راه انداخته اند تا در فضای مجازی و دیگر رسانه ها واقعیت ها را مطابق با اهداف خود منعکس نمایند، مانند زمان حمله آمریکا به کویت که فاکس نیوز هر جا را اعلام می کرد که سقوط کرده است، سقوط نکرده بود لکن پس از اعلام و فضاسازی لازم ، آمریکا حمله می کرد و به راحتی آنجا را می گرفت.... 🔹باید مواظب بود در جنگ روایت ها، با روایت نادرست از وضعیت کشور و برجسته سازی نقاط ضعف و پوشاندن قوت ها و پیشرفت ها در دل مردم ایجاد یأس و ناامیدی و در نتیجه شک و تردید نسبت به مواضع نظام ایجاد نکنند و لازمه مقابله با این فضاسازیهای دشمنان، روایت صحیح تکامل و پیشرفت انقلاب و مواضع صحیح نظام است. در این رابطه خوب است کارگروهی برای تدبیر و طراحی های لازم و به خدمت گرفتن ظرفیتهای موجود کشور تشکیل گردد... @abdollahimahdi