🌸روبروی ایوان طلای نجف ثبت شد
مس بوده این نگاه که اکنون پراز زر است
مدیون دیدن زر ِ ایوان ِ زرگر است
شکر خدا که دل، علی الّهی ات نشد
با این که گنبد حرمت مستی آور است
شاه وگدا اگرچه مساوی ست درحرم
شاه ست آن که درحرم تو گداتراست
وقتی که وجه داوری و نور خالقی
از چه نماز در حرم تو مکسّر است
حقّ ورود هر ملکی در حریم تو
بااشتیاق در ره تو دادن سر است
اینجا گرفته مرتبت فوق عرشیان
آن کس که کاسه لیس غلامان قنبر است
دیگر به شوق دیدن جنت نیاز نیست
زیرا بهشت،گوشه ی ایوان حیدر است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#ذکر_یاعلی
السلام علیک یا مولود الکعبه
یا امیرالمؤمنین علیه السلام
ذکر یاعلی رافع هر غم شده است
اکسیر حیات بخش هر دم شده است
سنگ سرخ کعبه روسپید اگر شده
با ولادت علی مکرّم شده است
در سیزده ماه رجب حقیقتاً
کعبه با شکاف خود معظّم شده است
شد غلام خانه ی علی عزیز عرش
مرتبت گرفته، شاه عالم شده است
بر ورودی بهشت ،حک شده: جنان
وقف شیعه ی علی مسلّم شده است
کیفر و عقوبت عدوی مرتضی'
تنها سبب خلق جهنّم شده است
به کوری آن سه غاصب حقّ علی
حیدر ولیّ اوّل خاتم شده است
باطل شده هر طاعت بی حبّ علی
حبّش به اصول دین مقدّم شده است
هر که دیده ایوان ِ طلای نجفش
تعظیم نموده از کمر خم شده است
ای کاش شود قسمت ما طوف نجف
دوری ز حریمش غم اعظم شده است
سی سال شده مونس غم هایش چاه
با ناله ی یا فاطمه محرم شده است
شد کشته ی محراب ولی قاتل او
ردّ مانده از سیلی محکم شده است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
مناجات با خدا وتوسل به امام زمان علیه السلام در شب قدر
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_در_شبهای_قدر1
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_در_شبهای_قدر2
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_در_شبهای_قدر3
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_در_شبهای_قدر4
سبکهای شب نوزدهم ماه رمضان
ضربت خوردن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان1
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان2
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان3
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان4
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان5
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان6
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان7
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان8
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان9
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان10
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان11
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان12
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان13
😭😭😭😭
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
مَا زِلْتُ مَظْلُوماً ...
«من پیوسته از زمان تولد مظلوم بودهام..
(شیخ طوسی، الأمالی، ص 350)
یک عمر آه ِ مرتضی ، ما زِلْتُ مَظلوما
می گفت با صبر و رضا ، ما زلت مظلوما
جانم فدای آن غریبی که صدا می زد
وای از غم بی انتها ،ما زلت مظلوما
در چشم، خار و در گلویم استخوان بوده
خیلی کشیدم من جفا ، ما زلت مظلوما
یادم نرفته بین دیوار و در ِ خانه
شش ماهه ی من شد فدا ،ما زلت مظلوما
دیدم که زهرا همسرم در بین آن کوچه
افتاده زیر دست و پا ، ما زلت مظلوما
سی سال بعد از دفن یاس پرپرم دائم
دارم به تن رخت عزا، ما زلت مظلوما
راحت شدم من از بلا وقتی سرم بشکافت
با تیغ اشقا الاشقیا ،ما زلت مظلوما
مویی که شد روزی سپید از غسل زهرایم
با خون رأسم شد حنا، ما زلت مظلوما
(فزت و ربّ الکعبه) گفتم چون که در محراب
از بند غم گشتم رها ، ما زلت مظلوما
شد وارث مظلومی ام مهدی که می گوید
از دست قوم بی وفا، ما زلت مظلوما
بین بیابان مانده او تنها و میگوید
با اشک،هر صبح و مساء، ما زلت مظلوما
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@abdolmohsen158
#بابای_بی_کسم
زبان حال حضرت زینب با پدر علیهماالسلام😭
بابای بی کسم به تو خیلی جفا شده
حقّت چرا به تیغ عداوت ادا شده
این اشقا الاشقیا ز تو غیر از سخا ندید
حالا به کشتن تو چگونه رضا شده
ثابت شده که اهل نمازی به دشمنت😭
بین نماز ، فرق سر تو دوتا شده
مویی که در میانه ی کوچه سپید شد
حالا ز خون ِ فرق سر تو حنا شده
سی سال از شهادت مادر گریستی
دیگر دعای دیدن رویش روا شده
یادت نرفته نیمه شب و غسل و کشف راز
دیدی که استخوان تنش جابه جا شده
از لحظه ی نظاره به روی کبود او
سی سال بر تن تو لباس عزا شده
حالا کلام آخر تو آتشم زده
صحبت ز عصر ِ مقتل کرب وبلا شده
گفتی که زینبم سر ِ بشکسته درد نیست
باید ببینی یک سر ِ از تن جدا شده
گفتی صبور باش دم ِ بوسه بر رگش
پیش تنی که له شده از دست و پا شده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@abdolmohsen158
#مجروح_شد
السلام علیک یا اول مظلوم عالم
یا امیرالمؤمنین علیه السلام
تیغ اشقي الاشقیا آمد سرش مجروح شد
بوسه گاه دائم پیغمبرش مجروح شد
بس که دشمن بد زد وتیغش به پیشانی رسید
جای سجده بر جبین انورش مجروح شد
دیده های مجتبی از داغ او شد جوی اشک
بس که آمد اشک ِخون، پلک ترش مجروح شد
دید تا زینب سرش را، لطمه زد بر صورتش
زیر بار لطمه روی اطهرش مجروح شد
درد دارد حیدر اما از شرار دیگری
زخم آن کوچه که دست کوثرش مجروح شد
زخم مسماری که قاتل شد برای محسنش
سینه ی تنها انیس و یاورش مجروح شد
بر سر حیدر شکافی وا شده امّا حسین
هم سرش هم عضوعضو پیکرش مجروح شد
شد تأسّی بر پدر در علقمه با یک عمود
هم سر وهم صورت آب آورش مجروح شد
جرعه آبی خواست اما با سه شعبه در جواب
گوش تا گوش علیّ اصغرش مجروح شد
گیر آوردند او را گوشه ی مقتل غریب
با نی و سنگ وعصا بال و پرش مجروح شد
اوّل آمد چکمه روی سینه ی پاکش سپس
از قفا خنجر رسید وحنجرش مجروح شد
سر جدا، پیکر جدا، انگشت وانگشتر جدا
زیر نعل اسب ها پا تا سرش مجروح شد
از روی تل تا کنار قتلگه خواهر دوید
روی خار راه، پای خواهرش مجروح شد
بوسه زد روی رگش چون جای بوسیدن نداشت
در میان اشک، چشم مضطرش مجروح شد
چون سکینه آمد و غش کرد روی پیکرش
با غلاف و کعب نیزه دخترش مجروح شد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@abdolmohsen158
#شهید_محراب
شب نوزدهم ماه رمضان
زبان حال حضرت ام کلثوم با حضرت امیرالمؤمنین علیهمالسلام
خورده گره نگاه تر تو به آسمان
داری گلایه می کنی از ظلمت جهان
یک عمر بوده همدم تو چاهی و کنون
گفتی تمام درد دلت را به آسمان
تو قهرمان خیبر و بدری چرا پدر
در زیر بار غربت کوچه شدی کمان
مانده هنوز یاد تو حمله به خانه و
بازور بردن تو به مسجد کشانکشان
از یاد تو نرفته ترک خورد دنده ای
در بین درب خانه و دیوار ناگهان
مسمار داغ آمد و مادر کشید آه
نشکفته غنچه ی تو شد از کینه ها خزان
از بعد غسل زخم و کبودیّ مادرم
دیگر نماند بر تن بی جان تو توان
وقتی گذاشتی تو گلت را درون قبر
گویا که رفت همره او از تن تو جان
حق می دهم پدر که تو سی سال خسته ای
از دیدن مغیره و قنفذ به هر مکان
فهمیده ام از این همه بی تابی ات کنون
رازی درون سینه ی خود کرده ای نهان
بابا ببین برای تو دل شور می زند
امشب نرو به مسجد و درپیش من بمان
قلّاب درب خانه شده سد برابرت
گفته نرو ز خانه ی ما، مرغ بی زبان
رفتی و رفت از دل من طاقت و قرار
رفتی و ماند بر دل من درد بی کران
رفتی به سوی مسجد واز آن مناره اش
بر کوفیان شنیده شود آخرین اذان
چندی دگر میانه ی محراب بندگی
رأست شکاف می خورد از تیغ نهروان
موی سپید تو شود از خون خود خضاب
توصیف درد تو بشود خارج از بیان
گیرم که داغ تو بشود فاش بر حسین
از زینبت چگونه کنی رأس خود نهان
با لکّه خون ِ پیرُهَنت نیمه جان شود
او جای اشک خون ز دو دیده کند روان
طاقت ندارد او که ببیند سر تو را
بیند چگونه رأس حسینش روی سنان
بیند چگونه در لب گودال قتلگاه
یک چکمه روی سینه ویک نیزه در دهان
وای از دمی که او وسط مجلس شراب
بیند سری جدا و لبی زیر خیزران
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@abdolmohsen158
السلام علیک یا امیرالمؤمنين عليه السلام
عجیب نیست اگر فهم ما تو را نشناخت
که جز خدا و رسول خدا تو را نشناخت
قسم به نان و رطب های روی شانه ی تو
چو ماه بودی و شب ها گدا تو را نشناخت
سگان برای غلامان تو وفا دارند
اگر چه کوفی پر ادعا تو را نشناخت
ملاک بعثت پیغمبران محبت توست
کسی نشد نبی الله تا تو را نشناخت
به چشم حضرت موسی فقیه خرده گرفت
که تا ندید به عینه تو را تو را نشناخت
میان دوزخ و برزخ معطّل است مدام
کسی که با سند،انّما،تو را نشناخت
هزار حج و هزاران هزار ذکر و دعا
به قدّ بال مگس نیست تا تورا نشناخت
چنان شبیه گل لاله سر به زیری که
گذشت از درِ باغ و صبا تو را نشناخت
چگونه وصف تو را گفته اند؟ چون هر کس
گرفت از تو سراغ تو را ، تو را نشناخت
قسم به حرمت یاسین کسی در این عالم
به غیر نقطه ی در زیر با تو را نشناخت
به غیر خانه ی تو راه دیگری رفته
اگر غلامِ به غم مبتلا، تو را نشناخت
کسی که سجده به سمت نجف نکرد یقین
که یا خدای تو یا قبله یا تو را نشناخت
غدیر امد و بیعت نمود شخصی که
برای ختم نبی،از قضا تو را نشناخت!
گمان کنم که ترک های کعبه می گوید
طواف باطل آن اشقیا تو را نشناخت
درآن میانه چهل تن زدند یاس تورا
غریبه جای خودش,آشنا تو را نشناخت
چگونه داغ امانت,نمود محتضرت
که از خزان گلت,مصطفی تورا نشناخت
چنان شکسته ی آن سرشکسته ها بودی
عقیله هم وسط کربلا تورا نشناخت
تنی که بی سرو عریان وغرق درخون است
عجیب نیست که خواهرچرا تورا نشناخت
مطلع از #مجتبی_خرسندی(بیت۱)
#محمدرضا_رضایی(بیت۲)
#مهدی_کبیری(بیت۳)
#مصطفی_فروردین(بیت۴)
#افشار_جابری(بیت۵)
#محمد_پیمانی(بیت۶و۷)
#محسن_غلامحسینی_خاک(بیت۸و۹)
#محسن_قاسمی_غریب (بیت۱۰)
#عبدالوهاب_شیرودی(بیت۱۱)
#سیدابوالفضل_عصمت_پرست(بیت۱۲)
#علی_اصغر_یزدی(بیت۱۳)
#علی_مهدوی_نسب_عبدالمحسن(بیت ۱۴ تا ۱۷)
#علی_اصغر_مومن_نیا(بیت آخر)
#مناجات_مهدوی_ماه_رمضان_جدید
ویژه شب نوزدهم ماه رمضان
ضربت خوردن آقاامیرالمؤمنین علیه السلام
یابن الحسن بدون تو عیدم عزا شده
دیگر بگو که حق به ظهورت رضا شده
شبهای قدر آمده جای تو خالی است
ای قدر ِما بدون تو دل بی بها شده
ای قدر ِما تو گوشه ی صحرا چه میکنی
شیعه چرا به قدر تو بی اعتنا شده
کِی گوش شیعه پُر شود از صیحه ی ظهور
ما بشنویم غربت تو انتها شده
ای التماس هر شب قدرم، ظهور کن
دنیای بی تو مهد نزول بلا شده
بر اَکثِرُالدُّعای تو لبیک گفته ام
کارم برای آمدن تو دعا شده
حق را قسم به خون سر مرتضی دهم
اذن ظهور، حاجت ما از خدا شده
قرآن به سر گذارم و حق را قسم دهم
قرآن ِناطق از چه به هر سو رها شده
یا رب دگر به یوسف زهرا امان بده
بنگر اسیر روضه ی صبح و مساء شده
آقا ببین که فرق سر جدّ تو علی
با تیغ ابن ملجم ملعون دو تا شده
آقا بیا که خون علی مانده بر زمین
محراب؛ غرق ناله ی مهدی بیا شده
رنگی به روی حضرت حیدر نمانده است
در قلب زینب از غم او خون به پا شده
رنگ ِپریده دیده و غش کرده است او
زینب کجا و یک سر ِاز تن جدا شده
زینب کجا و بوسه به روی رگ حسین
بی غسل و بی کفن تن پاکش رها شده
زینب کجا و بزم می و چوب خیزران
حق دارد او به مرگ خودش گر رضا شده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158