eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.6هزار دنبال‌کننده
96 عکس
57 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
با موضوع اربعین السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان این روزها شبیه اسیران نینوا داری هوای مهد بلا صاحب الزمان پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان موکب به موکب از ته دل آه می کشی با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد با تاول نشسته به پا صاحب الزمان با دیدن نی و علم و پرچم و کتل هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان چل روز پیش رأس حسینش مقابلش از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان رفته میان مقتل و دیده به جسم او زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان چل روز پیش دیده تنش را میان بغض در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
با غصه های بی بدل خواهر رسیده با یک عصا زیر بغل خواهر رسیده مولا ببین در هاله ای از نور دور از آن دیده های مبتذل خواهر رسیده شمشیر نه اما لسان که حیدری هست فاتح به هر جنگ وجدل خواهر رسیده از این کبودی هامشخص می شود که از بغض صفین و جمل خواهر رسیده گیسو سپید و قدکمان و دل شکسته از آنچه دیده روی تل خواهر رسیده صد بار مرد و زنده شد اما دریغ از یک مرگ احلیٰ من عسل خواهر رسیده وقتی که اسقونی شنیده از لب خشک با کام تشنه محتمل خواهر رسیده چون مادر عباس می گوید حسین و بر داغ ابناء، بی محل خواهر رسیده . شد اربعین و خسته از داغ سه ساله مثل ردیف این غزل خواهر رسیده 📝عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
چای ابوعلی ِ مسیر است زمزمم شد موکب تو جنّت ِ عَدْن ِمُجسّمم بی اختیار غَرّه شوم بر مقام خود از بس در این مسیر عزیز و مکرّمم تعظیم می کنند مرا در مسیر راه چون عابر ِطریق تو هستم مُعظّمم خواندم ثواب هر قدم زائر تو را از تاول نشسته به پا شاد و خرّمم از مِهر میزبان ِ رهت در تحیّرم مهمانم و به صاحب ِ خانه مقدّمم اینجا برای هر دم من اجر می دهند لبّیک یا حسین طنین شد به هر دمم عرش خداست مقصد زوّار اربعین معراج می روند از این راه،مؤمنین پاکم کند فقط قدمی سمت کربلات بر دست زائرین تو باشد فقط برات بر آن که شد غریق گناهان چو ساحلی الحق تویی برای بشر کشتی نجات شوق زیارتت شده روحی به پیکرم بر دیدن حریم تو وابسته شد حیات واجب شده ست حبّ زیارت ،بدون آن بالا نمی رود به خدا رکعتی صلات برده ست زائر تو ثواب هزار حج این نکته می دهد به دل زائرت نشاط مرهم برای درد بشر در جوار توست دارالشفاست بر همه یک قطره از فرات با یاد زخم پای اسیران کربلا زائر چگونه بر کف پا دارد التفات!؟ مهمان فاطمه ست اگر زائرالحسین حقّش دهید آمده همراه زینبین بار دگر به کرب و بلا خواهرت رسید اما شبیه تو شده گیسوی او سپید گویی دوباره آمده پایین ز روی تل بایاد عصر ِ بی کسی ات سمت تو دوید تصویر شمر مانده هنوزم مقابلش یادش نرفته رأس تو را از قفا برید چل روز پیش خواست ببوسد تو را ولی یک جای سالمی به تن پاره ات ندید وقتی که کم شد از سر او سایه ی کفیل در زیر سایه ی سر تو قامتش خمید علّت برای چاک گریبان او شده خونی که از لبان تو در بزم ِ مِی چکید از غیبت رقیّه ات از او دگر نپرس بین خرابه کودک ِ پیر تو آرمید خواهش نمود دختر تو بر نماندنش وقتی گرفت رأس تو را روی دامنش ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
ای تو گل شکسته ی در خون تپیده ام چل روز می شود که تو را من ندیده ام از لحظه ی بریدن رگ های حنجرت دیگر رگ حیات خودم را بریده ام تو ماندی و بهانه ی تو ماند همرهم بار غمت ببین که به دوشم کشیده ام یک عمر زیر سایه ی تو بوده ام کنون چل روز زیر سایه ی رأس بریده ام شیرین ترین دقایق من با تو بوده و چل روز تلخی غم تو را چشیده ام این سرخی مزار تو از دیده ی من است خشکیده اشک،خون چکداز ابر دیده ام قدّت کنار پیکر سقا خمیده شد من هم کنار جسم تو قامت خمیده ام حقم بده که آب خوشی من نخورده ام وقتی صدای العطشت را شنیده ام چل روز می شود که شدی تو شهید ومن در روضه های روز و شب تو شهیده ام ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
کربلا....بقیع حسین جان درسته که جامونده ایم نشد که بیایم اربعین کربلا ولی داره زائر همش صحنتون نمیشه کم از زائرای شما دلم رفت مدینه کنار بقیع کنار مزار امام غریب یه عمره که از کینه ی دشمنا شد از زائر و گریه کن بی نصیب حسن جان یه روزی میاد منتقم می سازیم براتون یه صحن وسرا میاد اربعینی که ما از بقیع میریم با امام زمان ،کربلا ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
سلام علیکم باتوجه به اینکه متأسفانه صوتهای قبلی اجرا نمی شوندمجبورم مجدد صوتها رو اجرا‌کنم.
تقدیم به مادرسادات علیهاالسلام 🌸در 7 بند🌸 🌸سبک قدم قدم🌸 بنداول ودوم :پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم بند سوم وچهارم: حضرت مجتبی علیه السلام بندپنجم وششم:حضرت رضاعلیه السلام بند هفتم: گریزبه کربلا جواب: فاطمه شد،صاحب عزا غم پدر، غم حسن، غم رضا فاطمه شد،صاحب عزا هم تو مدینه هم تو مشهدالرضا 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بنداول: نشسته در کنار بابا بادیده های مثل دریا امیّدش بارسفر بسته بمیرم داره میشه تنها باغ گل شده بی باغبون زهراشددیگه بی سایه بون چی گفته در ِ گوشش بابا خوشحاله بادو چشم گریون فاطمه جون گریه نکن تو زودتر ازهمه بابا میای پیشم این دم آخری ببین فکر تو و علی و درب و آتیشم 🌸🌸🌸🌸🌸 سرش رو سینه ی باباشه آه و ناله روی لبهاشه ازبس که سنگینه این غُصّه توونی نداره که پاشه باباش فکر غم حیدره غمگین ِدردای دختره چندروز ِدیگه گل یاسش از ضرب میخ در پرپره دست علی بسته میشه زدن به دختر نبی روا میشه با تازیونه،کعب نی اجر رسالت نبی ادا میشه 🌸🌸🌸🌸🌸 می سوزه برای حسنش اون که غریبه تو وطنش امام بی کسی که گشته همسر بی وفا دشمنش دلشو پیش زینب برده ازخون توی تشت آزرده این خون دلیه که اون روز تو کوچه برا مادر خورده یادش نرفت،کوچه ی تنگ دستی که گوشواره ی مادرو شکست تو خونه دیگه مادرش به صورتش ازاون به بعد پوشیه بست 🌸🌸🌸🌸🌸 کاشکی می شدشبونه مدفون دور از چشم همه و پنهون دیگه کنار قبر جدّش تابوتش نمی شد تیر بارون حسین اومده بالا سرش کفن خیسه با چشم ترش انگار هدف گرفته قلبش تیری که کشید از پیکرش گفت حسنم،پشتم شکست هجرتو برده از دلم قرار وصبر غارت زده ، به من میگن برادرم رو می زارم میون قبر 🌸🌸🌸🌸🌸 باز ذکر یارضا می گیره باز برا غربتش دلگیره بی کس وتنها توی حجره پاره ی جگرش می میره گشته مسموم زهر انگور که مأمون داده به او با زور هی می شینه وهی پا میشه توونش رو گرفته بدجور خادم چی دید که گریونه رو سر عبا کشیده و تمومه کار گذاشته سر،به روی خاک چرا زده فرشای حجره رو کنار 🌸🌸🌸🌸🌸 راحت میشه ز غربت کم کم بسّه این همه درد و ماتم می پیچه به خودش توحجره انگار کاری شده دیگه سم کسی نیست برسه به دادش جوابی بده به فریادش منتظر مونده بار آخر ببینه باز روی جوادش بادل خون،از راه دور جوادش آخر اومده به دیدنش تو بچگی یتیم شدو گرفت سرباباشو روی دومنش 🌸🌸🌸🌸🌸 هم نبی هم رضا هم حسن از غم کربلا دم زدن میخونن لحظه های آخر روضه ی شاه دور از وطن جسمشون شده غسل وکفن زیر آفتاب نمونده بدن جدا نشد دیگه انگشتی نشدغارت دیگه پیروهن امون ز غربت حسین باهرچی توی دست دارن می زننش ز نعل تازه ی عدو نموند یه جای سالمی روی تنش غریب حسین،غریب حسین امیر بی سپاه کربلا حسین غریب حسین غریب حسین شهید بی گناه کربلا حسین 📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158