🤲 در دعای شانزدهم صحیفه به خدای مهربان عرضه می داریم :
طَمَعاً فِي رَأْفَتِكَ الَّتِي بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِين. یعنی خداوندا این که من نفس خویش را در آستان تو توبیخ و سرزنش می کنم از روی طمعی است که به رأفت تو دارم؛ رأفتی که صلاح امر گنه کاران وابسته به آن است.
گناه، فساد به بار می آورد. نفس انسان را به هم می ریزد و از مدار فطرت خارج می کند. در دنیای او هم خرابی به بار می آورد. معنویت و آخرت را که دیگر نگو. قلب سلیم را سلب می کند. انسان را از خدا و حقائق دور می کند و هزاران آفات دیگر. واقعاً گناه چیز بدی است، اگر بدتر از آن بود خداوند مهربان از آن نهی می کرد.
بیاییم دست به دامن مظهر اعظم تجلی این صفت، امام رئوف، ثامن الحجج علیه السلام شویم که این اسم شریف و ذکر یا رئوف یا رحیم را با حضرتش پیوندی است خاص؛ به گونه ای که می گویند و خود ما نیز لمس کرده ایم که رأفت حضرت حسی است، از در و دیوار حریمش و از هرجا صدایش زنی لمس می شود.
از انفجار رأفت حسّیت سنگ دل
بشکست و اشک در صدد انحلاب بود.
یاد دو خاطره از مرحوم آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی افتادم. ایشان در جوار حضرت رضا علیه السلام ساکن بودند و حقیر پنج مرتبه به محضرشان مشرّف شده بودم.
1️⃣ در کتاب سفینة الصادقین به نقل از ایشان چنین آمده :
زماني كه در طالبآباد بودم، يك روز اندوه شديدي به خاطر فقر مادي و گرفتاري، به من دست داد و آنچنان ناراحت بودم كه چهبسا ادامه آن حالت، مرا از پاي درميآورد. در آن حال، به قلبم الهام شد كه ذكر «يا رئوف، يا رحيم» را به تعداد معيني بگويم.
بيدرنگ مشغول شدم و همين كه ذكر به پايان رسيد، حالت بينيازي و سروري در قلبم پيدا شد كه آشكارا ميديدم ديگر گرفتاري ندارم و به كلي غصه از دلم برطرف شده، و آرامش پيدا كردهام.
شب بعد در خواب ديدم يك سكه طلاي بسيار زيبا به اندازه كف دست به من دادند و گويا كسي گفت: اين براي توست. آن را گرفتم و ديدم در حاشيه آن نوشته شده است: «الإمام الغريب، المسموم المهموم، علي بن موسي الرضا (عليه السلام).»
متوجه شدم كه اين سكه صورت همان حالي است كه در اثر آن ذكر به من دست داده بود، ولي ارتباط آن با حضرت رضا (عليه السلام) برايم روشن نبود تا اينكه در روايتي ديدم اين ذكر از آن حضرت وارد شده و ايشان فرموده است: «پدرم در خواب به من فرمود: «اي فرزند! هروقت در امر شديدي گرفتار شدي، ذكر «يا رئوف يا رحيم» را زياد بگو».
2️⃣ در خاطره ای دیگر هم چنین می فرمایند :
حالت قبض عجيبى پيدا كرده و اندوه زيادى مرا فرا گرفته بود.....به ذكر شريف «يا رؤوف يا رحيم» كه قبلاً از ناحيه ى حضرت رضا عليه السلام لطف شده بود، مشغول شده و حال خوبى پيدا كردم.
همان شب در عالم رؤيا ديدم در صحن مقدس امام حسين عليه السلام هستم و خدمه ى حضرت رضا عليه السلام نيز آنجا حضور دارند. عده اى هم در صحن مطهر مشغول كار بودند.
ابتدا گمان كردم آنان براى زيارت امام حسين عليه السلام آمده اند؛ لذا از آنها تشكر كرده، گفتم: جانم فداى امام رضا باد كه براى تعظيم مقام ابا عبد الله عليه السلام خدمه ى حرم خويش را به زيارت آن حضرت فرستاده اند. سپس از كسى پرسيدم: اينها براى زيارت آمده اند؟ گفت: نه، اينها از طرف امام رضا عليه السلام آمده اند تا اگر كار شما به آن حضرت ارجاع گرديد انجام بدهند و اگر به حضرت سيد الشهداء عليه السلام واگذار شد برگردند!
آن روایتی که اشاره شد در کتاب مهج الدعوات است :
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: رَأَيْتُ أَبِي ع فِي الْمَنَامِ فَقَالَ يَا بُنَيَ إِذَا كُنْتَ فِي شِدَّةٍ فَأَكْثِرْ أَنْ تَقُولَ يَا رَءُوفُ يَا رَحِيمُ وَ الَّذِي تَرَاهُ فِي الْمَنَامِ كَمَا تَرَاهُ فِي الْيَقَظَةِ. (پدرم موسی بن جعفر علیه السلام را در خواب دیدم؛فرمود پسرم، هر وقت در شدّت و سختی گرفتار بودی ذکر یا رئوفُ یا رحیم را زیاد بگو.)
https://eitaa.com/basmale
💠کرسی علمی ترویجی: معناشناسی و گستره قاعده فقهی «التعرّب بعد الهجرة»
👤ارائه کننده: حجت الاسلام و المسلمین مجید رجبی
👤ناقد: حجت الاسلام و المسلمین ذبیحالله نعیمیان
👤دبیر علمی: حجت الاسلام و المسلمین علی صالحیمنش
🗓پنجشنبه 18 اردیبهشت، ساعت 9:15
📝 برای طرح پرسشها به شناسه @Enayatollah مراجعه بفرمایید.
#معاونت_پژوهش_مدرسه_عالی_حوزوی_ولی_امر_عج
🆔@abhas313
🔹نظام مسائل فقه نظام سیاسی
🗺نمایشگاه پژوهشگاه فقه نظام
🎙حجت الاسلام رجبی
🆔@abhas313
🔰۶۹ بار به زیارت ما آمده ای ۶۹ بازدید طلب داری این اولی آن است باز هم خواهم آمد
آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری، بسیار به زیارت امام رضا(سلام الله علیه) می رفتند و خیلی اوقات وقتی درس خارج ایشان در قم تمام می شد روز چهارشنبه با اتوبوس به مشهد مشرف می شدند و نزدیک ۲۰ ساعت در راه بودند و پنجشنبه زیارت می کردند و برای اینکه دوباره سر درس باشند بلافاصله باز می گشتند.
آقای حجتی یزدی به نقل از آقای طباطبایی اظهار داشتند آقای شیخ مرتضی حائری(ره) فرمودند: «در آخرین سفر خود به مشهد مقدس، حضرت رضا (سلام الله علیه) در عالم رؤیا به من فرمودند: شما دیگر نیا من می آیم».
آیت الله سید عباس کاشانی(ره) از آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل کردند: که آیت الله شیخ مرتضی حائری(ره) را در عالم رویا در بزرخ دیدم شیخ مرتضی گفت: که حضرت رضا علیه السلام فرمودند شیخ مرتضی ۶۹ بار به زیارت ما آمده ای ۶۹ بازدید طلب داری این اولی آن است باز هم خواهم آمد اینجا را از خدا برای شما گرفته ام و در عالم برزخ متنعمي، در قیامت هم شما را تنها نمی گذارم.
#بسته_محتوایی_رضوی
🆔@abhas313
مهدی میرزائی
🔰۶۹ بار به زیارت ما آمده ای ۶۹ بازدید طلب داری این اولی آن است باز هم خواهم آمد آیت الله حاج شیخ مرت
مرحوم آیت الله حائری آشیخ مرتضی رضوان خدا بر او عاشق امام رضا بود آ شیخ مرتضی حائری یزدی استاد مقام معظم رهبری از مراجع فوق العادهی ما بود بیست و دو سه سال پیش مرحوم شد ایشان دو سه روز اگر حوزه علمیه قم تعطیل بود میرفت مشهد اگر بلیط اتوبوس گیرش نمیآمد روی پیت حلبی ته اتوبوس مینشست تا مشهد این قدر مقیّد بود وقتی هم که میآمد با یک شور و شوقی میآمد بعضیها دیده بودند ایشان را که بی تکلّف صاف میرفت در حرم یک جاهایی را با عبایش جارو میکرد که جارو کش حرم امام رضا محسوب شود ایشان میگفت ما چهارده معصوم را خلاصه کردیم در امام رضا(ع) هر موقع از کسی میپرسید مال کجایی میگفت مشهد گریه میافتاد.
حدود شاید هفتاد بار در کل عمرش مشرّف شد آخرین باری که از حرم آمد بیرون به یکی از شاگردانش گفت با گریه گفت این دفعهی آخر من است پابوس امام رضا آمدم شاگردش گفت از کجا میگویی؟ گفت چون خود امام رضا(ع) فرمود شما دیگر نیا! ما میآییم به دیدنت! (حال چطور دیده بود نمیدانیم) معلوم است که عمرم دیگر کفاف نمیدهد به زیارت امام رضا بیایم.
آیت الله آقای مرعشی نجفی با ایشان یک قراری گذاشتند. آقازادهی آقای مرعشی میفرمودند یک قرار گذاشتند هر کدام زودتر از دنیا رفت به دیگری خبر بدهد پس از مرگ چه شد!؟
آیت الله حائری زودتر از دنیا رفت آیت الله مرعشی ایشان را دید حال یا در خواب یا در چیز دیگری پرسید از آن طرف چه خبر؟ آقای آشیخ مرتضی حائری گفت: من وقتی از دنیا رفتم دو ملک آمدند برای سؤال از من خیلی ترسیدم!
میگوید یک مرتبه صدای دلنوازی از پشت سر که نمیدیدم کیست، صدا را میشنیدم. گفت نترس !نترس! میگفت من خیلی آرام شدم این صدا نزدیک میشد نترس! این دو ملک دور میشدند تا این که صاحب صدا آمد و دو تا ملک کاملا رفتند ترس من هم به کلی برطرف شد.
آرام گرفته بودم چهره زیبای منوّر به من گفتش ترسیدی؟ گفتم در عمرم این قدر نترسیده بودم! بعد فرمود دیگر ترسی بر تو نیست راحت باش. گفتم آقا شما؟ گفت هفتاد بار زیارت من آمدی این دفعهی اول بازدید من است، 69 بار دیگر طلب داری!
وجود مقدس امام رئوف امام رضا علیه السلام دست شیعیانی که این طور ارادت به ایشان دارند از دور و نزدیک رها نمیکنند آنهایی که مشرف هستند مشهد خوش به حالشان آنهایی هم که نه از دور میتوانند سلامی بدهند زیارتی بکنند تجدید عهدی بکنند با این امام بزرگواری که هر موقع اسم فرزندشان مهدی میآمد بلند میشد دستش را روی سرش میگذاشت یاد داد ادب محضر امام زمان(عج) را، ما را آماده کرد برای ظهور! ما را اهل زیارت و تجدید عهد با اهل بیت کرد.
خیلی مدیون امام رضا هستیم این امام بزرگوار در مسائل معنوی خیلی گره گشاست در همهی مسائل خیلی گره گشاست آنهایی که به جاهایی رسیدند عرفا بزرگان با امام رضا خیلی ارتباط داشتند هفتاد سال آقای بهجت زیارتش را ترک نمیکرد هر موقع مشهد بود هر روز حرم امام رضا بود هر روز صبح حرم امام رضا علیه السلام بود از این جهت خیلی خوب است که دوستان حضرت شیعیان حضرت یک روزشان را من یادم است طرح قشنگی یک زمانی طرح خادمین معنوی خیلی طرح قشنگی است که آدم یک روزش را وقف امام رضا بکند.
منبع: سایت سمت خدا،16/3/93
#بسته_محتوایی_رضوی
🆔@abhas313
لا یکون المؤمن مؤمنا حتی تکون فیه ثلاث خصال ، سنة من ربه ، و سنة من نبیه ، و سنة من ولیه . فاما السنة من ربه فکتمان سره ، و اما السنة من نبیه فمداراة الناس ، و اما السنة من ولیه فالصبر فی البأساء و الضراء
مؤمن ، مؤمن واقعی نیست ، مگر آن که سه خصلت در او باشد : سنتی از پروردگارش و سنتی از پیامبرش و سنتی از امامش . اما سنت پروردگارش ، پوشاندن راز خود است ، اما سنت پیغمبرش ، مدارا و نرم رفتاری با مردم است ، اما سنت امامش صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان حالی است.
اصول کافی ، ج 3 ، ص (339)
#بسته_محتوایی_رضوی
🆔@abhas313
🔰رافت ولطف امام رضا ع به دشمن خود
در زمان سه معصوم به خانه و حریم آن سه بزرگوار تعدّی شده است. وقتی سادات و برادران امام رضا (علیه السّلام) این طرف و آن طرف قیام میکردند، برادر امام رضا (علیه السّلام) بعضی جاها را به آتش کشید، هارون به عیسی جَلّودی دستور داد – شیخ صدوق در دو کتاب خود آورده، هم در امالی، هم در عیون- به مدینه میروی در خانههای بنی هاشم را باز میکنی، لباس از تن زنهای آنها درمیآوری، لباسها را برای من میآوری، جز یک دست لباس حتّی زیر جامهها را هم باید بیاوری. این چه توهینی است؟ عیسی جلّودی ملعون این کار را انجام داد.
نوبت به خانهی امام رضا (علیه السّلام) که رسید علیّ بن موسی الرّضا (علیه السّلام) در دهانهی در ایستاده بود. او میخواست داخل بیاید، حضرت فرمود: منصرف شو. چند مرتبه گفت من دستور دارم، حضرت فرمودند: خود من لباسها را میآورم. چه شد که حیا کرد گفت: باشد، خود شما لباسها را بیاورید. این ملعون همان است که وقتی میخواستند امام رضا (علیه السّلام) را از مدینه به اجبار برای هجرت به سمت مرو بیاورند با ضحّاک آمد، برای اینکه مردم بترسند یک وقت قیام نکنند.
وقتی امام رضا (صلوات الله علیه)، پناهگاه حقیقی عالم، در مرو ولیعهد شده بودند یک روز بر مأمون وارد شد، دید سفرهی معروف چرمی که به آن نَطع میگفتند… جلوی چشم سلطان یک سفرهی چرمی که خون به زمین نرسد و زمین را نجس نکند پهن میکردند، جلوی شاه گردن میزدند. سفره پهن است، عیسی جلّودی را هم نشاندهاند میخواهند گردن او را بزنند. امام رضا (سلام الله علیه) همین که عیسی جلّودی را دید به مأمون فرمود: به خاطر من از او درگذر. مأمون گفت: آقا میدانید او چه کسی است؟ همان است که وارد خانههای بنی هاشم شده لباس زنها را به عنوان هدیه برای پدر من آورده است. فرمود: بله، ولی به گردن ما حق دارد، من از او خواستم از ما بگذرد وارد خانهی ما نشود حرمت ما را نگه داشت.
#بسته_محتوایی_رضوی
🆔@abhas313
حسن بن هانى معروف بابى نواس، شاعر مشهور که در حدود سال 145 در اهواز متولد شد و در سال 202 در بغداد وفات یافت. ابن شهر آشوب او را از شعراى شیعى میداند و صاحب لسان العرب هم او را متمایل به شیعه دانسته است و شعر زیر یکى از اشعار اوست که اعتراف می کند من لیاقت ندارم در مورد اهل بیت پیامبر ص از جمله امام رضا(ع) شعر بگویم: أنا لا استطیع مدح امام کان جبریل خادما لابیه در هر حال او شیعه و شاعر اهل بیت بوده است.
مهدی میرزائی
حسن بن هانى معروف بابى نواس، شاعر مشهور که در حدود سال 145 در اهواز متولد شد و در سال 202 در بغداد و
مدح زیبای اهل بیت علیهم السلام در محضر امام رضا ع توسط ابو نواس 👇👇
مهدی میرزائی
مدح زیبای اهل بیت علیهم السلام در محضر امام رضا ع توسط ابو نواس 👇👇
در یکی از روزهائی که حضرت رضا (ع) در خراسان به سر می برد ابونواس شاعر[1] حضرت را مشاهده کرد که از نزد مامون بیرون آمده و سوار بر استری است. شاعر پیش آمده و بر آن حضرت سلام نمود. عرض کرد: یا بن رسول الله! من درباره ی شما چند بیت سروده ام دوست داشتم در محضر شما آن را بخوانم، حضرت فرمود: بخوان. ابونواس شروع کرده و گفت:
مطهرون نقیات ثیابهم
تجری الصلوة علیهم اینما ذکروا
آل پیغمبر (ص) افرادی هستند که دامنشان از هر گناه و آلودگی پاک و مطهر است و هرگاه ذکر شان به میان آید درود و سلام و صلوات بر ایشان فرستاده می شود.
من لم یکن علویا حین تنسبه
فماله من قدیم الدهر مفتخر
هر آن کس که از تبار علویان نباشد از قدیم الایام برای او افتخار نبوده است
فالله لما برأ خلقا فاتقنه
صفاکم و اصطفاکم ایها البشر
خداوند متعال هنگامی که بندگانش را آفرید با چنین اتفاق و نظم و ویژگی، از میان همهی مخلوقاتش شما خاندان آل محمد (ص) را برگزید و در میان همه، شما را انتخاب کرد با اینکه شما بشر هستید.
فانتم الملاء الاعلی و عندکم
علم الکتاب و ما جاءت به السور
شمائید آن ملاء اعلی و نزد شماست علم کتاب خدا (یعنی قرآن) و آنچه از سوره ها آمده است. هنگامی که امام رضا (ع) این ابیات را از ابونواس شاعر شنید فرمود: ابیات جدیدی سروده ای! که دیگران تا به حال نسروده بودند. آنگاه به غلامش فرمود: آیا از مخارج ما چیزی نزد تو هست؟ غلام گفت: سیصد دینار، فرمود: آنها را به ابونواس بده، سپس آن بزرگوار فرمود: شاید آنرا اندک شمارد، ای غلام آن استر را هم به او عطا کن و حضرت پیاده به منزل تشریف برد
شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 322.
#بسته_محتوایی_رضوی
🆔@abhas313
❤️محبت حسی امام رضا علیه السلام
مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه تعالى عليه ، به نقل از ريّان بن صَلت آورده است :
گفت : پس از آن كه مدّتى در خدمت مولايم ، حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام بودم ، روزى خواستم كه به قصد عراق مسافرت كنم .
به همين جهت به قصد وداع و خداحافظى راهى منزل امام عليه السلام شدم ، در بين مسير با خود گفتم : هنگام خداحافظى ، پيراهنى از لباس هاى حضرت را تقاضا مى نمايم كه چنانچه مرگ من فرا رسيد، آن پيراهن را كفن خود قرار دهم .
و نيز مقدارى درهم و دينار طلب مى كنم تا براى اعضاء خانواده خود سوغات و هدايائى تهيّه نمايم .
وقتى به محضر شريف امام رضا عليه السلام وارد شدم و مقدارى نشستم ، خواستم كه خداحافظى كنم ، گريه ام گرفت .
و از شدّت ناراحتى براى فراق و جدائى از حضرت ، همه چيز را فراموش كردم و پس از خداحافظى برخاستم كه از مجلس حضرت بيرون بروم ، هنوز چند قدم برنداشته بودم كه ناگهان حضرت مرا صدا زد و فرمود: اى ريّان! بازگرد.
وقتى بازگشتم ، حضرت فرمود: آيا دوست دارى كه يكى از پيراهن هاى خودم را به تو هديه كنم تا اگر وفات يافتى، آن را كفن خود قرار دهى ؟
و آيا ميل ندارى تا مقدارى دينار و درهم از من بگيرى تا براى بچّه ها و خانواده ات هدايا و سوغات تهيّه نمائى ؟
من با حالت تعجّب عرض كردم : اى سرور و مولايم ! چنين چيزى را من در ذهن خود گفته بودم و تصميم داشتم از شما تقاضا كنم ، ولى فراموشم شد.
بعد از آن ، حضرت يكى از پيراهن هاى خود را به من هديه كرد و سپس گوشه جانماز خود را بلند نمود و مقدارى درهم برداشت و تحويل من داد و من با حضرت خداحافظى كردم
پی نوشت:
الثّاقب فى المناقب : ص 476، ح 400.
#بسته_محتوایی_رضوی
🆔@abhas313