eitaa logo
نمره اشعار من زیر ده است...
113 دنبال‌کننده
17 عکس
1 ویدیو
0 فایل
هر چه دارم همه از لطف حسین ابن علیست(علیهما السلام). بفرمایید شعر . نشر آزاد آزاد آزاد . #سید_حسن_صادقی #روح_الامین_کشاف @abderobaab
مشاهده در ایتا
دانلود
در لحظه افطار به نان و رُطب و آب از عمق دلت یاد کن از حال رباب بعد از علی اصغر وَ به هنگامه مغرب نوشید کمی آب و دلش گشت کباب می کرد اشاره به سرِ نیزه به یک سر در سینه من شیر پدید آمده از آب شرمنده لبهای تَرک خورده و خُشکت ای سیب سفید و سرخ من ناز بخواب
شهرِ پیغمبر مدینه اینچنین آیا رَواست؟ تو نگویی مدفنِ اُمّ اَبیها در کجاست در بقیعَت ازچه رو اولادِ زهرایِ بتول زیرِ خورشیدِ ستیزند،اینچنین آیا سِزاست؟ روزگاری هَمچو مَشهد بارگاهی داشتند شد خرابِ بغضِ وَهّابی که ذاتاً بی خداست بی ضریح و گنبد و منبر،شده همسطحِ خاک روزِ هشتِ ماهِ شوّال از همان لحظه عزاست این عزاداری فقط ازبابتِ این نکته است یادمان باشد به زودی یک حرم اینجابه پاست مجتبی،سجاد،باقر،صادق اینجا کعبه وار فوج فوجی از ملائک درطوافِ این فضاست از همانجا تا کنار مسجد سبز نبی یک خیابان می کشیم آنگونه که در کربلاست می شود آیا که آنجا روضه ای برپا کنیم بَر دِلم این آرزو و بر زبانم این دُعاست مادرِ این چارگُل،گُلخانه اَش سر می زند این گلستان از همین رو برترین دارُالشّفاست هر کسی با آلِ حیدر دَر بیُفتد مطمئن وَر بیُفتد چون ستیزه باعلی عِینِ خطاست مرگشان نزدیک باشد آلِ نکبت،بِن سعود پاسخِ کودک کُشی هایِ یمن این خونبهاست پرچم یاحیدرِ مهدی زنم من در بقیع عاقبت این شب سَحر گردد،جهان را این قَضاست کربلا تا این حَسن آباد،موکب می زنیم هر کسی در این مسیر اُفتد از این عالم رهاست
ای خواهر من ، دُختِ علی یاسمنِ من همشیره من ، شمس و مَهِ انجمنِ من در کرب و بلا جمع بلایا شده جاری گشتند همه کشته و ماندست تَنِ من اصحاب همه غرقهء خونِ بدنِ خود پاییز شده چهرهء سبزِ چمنِ من آوردم از آن گوشه تَنِ قاسمِ خود را آن لوءلوء و مرجان که بماند از حسنِ من آن قسمت صحرا شده پرپر گُلِ لاله آن لاله علی اکبرِ لشگر شکنِ من افتاد در آنجا قمر از قُلّه به درّه منشق سر عباس شده صف شکنِ من از گوش به گوشِ علی اصغر شده پاره آن طفلِ صغیر و گل شیرین سخنِ من اِی مَحرمِ من ، زینب من ،،، دشمن ظالم حتی نکند رحم به این پیرهنِ من آنقدر غمِ ریخته بر ما شده سنگین حتی شده جبریلِ ملک سینه زنِ من بعد من و این دشتِ پر از کرب و بلایا سرقافله عشق تویی شیرزنِ من
به نام نامی هو پاسدار خون شهید قسم که فاطمه ما را میان روضه خرید چه روضه ای ، که در آن صحبت سَر و سِرّ است برادری ز بلندیّ نیزه ، خواهر دید چقدر پیر شده خواهرم ، شده چو کمان از آن زمان که زِ تَل دیده است شمر پلید هزار شُکر که گودال عمق خوبی داشت هزار شکر که زینب به ماجرا نرسید چو دستِ قاتلِ من رفت سویِ گیسویِ من شنیدم آه حسینم ز مادری که خمید
به نام نامیِ هو ، پاسدار حرمتِ سر قسم ، که شیعه نگشتیم جز به قیمتِ سر چرا ، چگونه ، کجا اتفاق اُفتاده چه کَس بکرده در این سَرسَرا تجارتِ سر بلند مرتبه شاه شهید دشت بلا حسین ، سبط پیمبر ، رئیس نهضتِ سر نخواست تا که شود خَم سَرَش برابر جور و از قفا شده از تن جدای حضرتِ سر به دشت کرب و بلا بین خیلی از دشمن شُدست موعد مهمانی و ضیافتِ سر و بعد واقعهء ظهر روز عاشورا چو باغ لاله پدید آمده ز کثرتِ سر زنان و اهل خیام و اسارت و زنجیر تِلوتِلو زدن زجر و استقامتِ سر زَدَست ناله زنی گفته ، اصغرم ، مادر کجا شُدست سرِ نیزه جای راحتِ سر و سایه ای که بیافتاد بر رخ خواهر یقین که بوده فقط این عمل بضاعت سر بدیده از سر نی ، او تمامِ حادثه ها شبیه طاقت زینب شُدست طاقتِ سر به شهر شام رسیدند و هر دو چشمش بست شراب و بزمِ یزید و شکست شوکتِ سر صدای ناله یک دختری میانهء شب خموش گشته از آن دَم که دیده حالتِ سر
روسیاهید گر که می خواهید کوچه هامان شود بدون شهید کافران فکرِ این عمل دارند پس یقین کافرید ، بی تردید حرف شیطان به هر دو لبهاتان پشتِ گوساله سامری بِدَمید گردنِ دیگران نیاندازید مثل روباه بد دغل بازید گوشِتان بر دهان اسرائیل بغض نام شهید را دارید همهء چشمِتان به یک جا هست بر مَقرّ سیاهِ کاخ سفید ای منافق ترین منافق ها ریشه و نطفهء شما چه پلید ننگ بر زندگی ، بدون شهید گفته الله ؛ اَلشّهیدُ سَعید تا حسینیّه ها به پا باشد به هدف های شومتان نَرَسید فاطمه مذهبیم و عبّاسیم غیرتی بوده ایم ، سخت و شدید با شهیدان رفیق و همراهیم دهر بهتر از این رفیق ندید
نام هر کوچه ، برزن و میدان شده با نام یک شهید بیان دورِ میدان اگر که می چرخیم با زن و بچه ها ، خوش و خندان به گذشته کمی رجوع کنیم زیرِ دِینیم ، دِینِ خونِ جوان تا که از یادمان برون نشود اَمن بودن چقدر هست گران سندِ بیست سیِّ آلِ یهود خنجرش سَمتِ ما گرفته نشان و منافق در این خیالِ تهی که کند خاطرِ شهید نهان گوشِ خود باز کن منافقِ پست ظاهرت نیک و باطنت شیطان تا که خون در رگ و نَفَس باقیست نشکنم با حسین ، من پیمان گفته ؛ سِیّد علیِّ خامنه ای که کنم سر به پایِ او قربان "افتخاری برایِ هر کوی اَست نام رخشندهء شهید بر آن"
امداد شما خوب ترین نوعِ مددهاست احیا شده از لطف شما خیلِ جسدهاست آنقدر فضیلت زِ شما بی حَد و حَصر است بیرون و فراتر ز شمارش به عددهاست دل را به حسین ابن علی گر بفروشی این بِیع تو پرسودترین داد و ستدهاست
اِرباًاِربا شدنت نیست عجیب ای سردار بوده ای قاسم و پرپر شده ای اکبروار پَهلُوانَت شده سوراخ ، به یاد آوردم مثلِ مادر شده زخمی بدنت با مِسمار آن سپیدیّ سر و رویِ تو آن صورت تو سُرخ گردید زِ خون سر و رویت ای یار مثل ارباب شدی،لیک تَنَت عریان نیست سَرِ نیزه نشده شُکر ، سَرَت در انظار پُر زِ ترکش شده ای ، تِکّه و تِکّه ، امّا شکرِ حق، جانِ شما رفت سریع و یکبار بَدَنت گشته مرتّب ، به شما عِطر زدند زیرِ نعلِ سُمِ اسبان نشدی آخرِ کار وَ به سوزِ دلِ زینب،که کَنَد ریشهء ظلم که کُنم روزِ خوشِ دشمنِ این اُمّت تار
ما سینه زنان حرم آل پِیمبر در سوگ سلیمانی همان مردِ دلاور گوییم که ای رهبر و ای سیّد علی جان گر رفت از این بین،تو را مالک اشتر غم بر دلِ خود رَه مده،ما نیز چو اوییم گر اِذن دهی بذل نماییم تَن و سر یکبار در اُفتاد به روی گُل طاها یکبار بِبَستند یَدِ حضرت حیدر لیکن نشود ثبت دگر باره چنین درد تکرار نگردد به جهان ماتم اصغر سرلشگر این معرکه حاج قاسمِ دلها گردیده چو قاسم بدنش تکّه و پَرپَر تا حفظ شود مرز و نوامیس من و تو تا شمس ولایت بشود واضح و اَنوَر ما جمله چو اوییم ، همه اهل نبردیم مشتاق شهادت همگی چون علی اکبر ماییم مسلمان شدهء دست ابوالفضل آن ساقی اهل حرم آن شیرِ دلاور ما منتقم خون سُلیمان شدگانیم محفوظ دعا و نَفَسِ حضرتِ مادر دشمن،تو بدان خواب حرام است به چشمت کابوسِ تو باشیم از این لحظه چو اَخگر
در معصیت گذشت تمام توان من کِی می رسد ز راه طبیب روان من این هفته جمعه آمد و آقا نیامدی یک هفته پیرتر شده ام ای جوان من آمد ندا که پیش تو هستم،نگاه کن شرمنده از خودت بشو کمتر گناه کن معنیّ انتظار فَرَج یاریِ من است تقوی درونِ زندگیَت خرج راه کن
ما مرد نبردیم که بسیار گران است عاجز ز بیان کردن آن فهم و زبان است هر کَس که دراُفتاد به ما ، زود وَر اُفتاد با لشگر حق جنگ؟چه حاجت به بیان است با ذِکرِ علی ، با مدد از حضرت زهرا ریزد به زمین خِیلِ عدو،چون که خزان است ما هِیمنهء دشمنِ غدّار شکستیم این لشگر ما لشگری از شیردلان است صَهیون چو کُند فکر به جنگیدن با ما آن معرکه کوتاه ترین جنگ جهان است