eitaa logo
نمره اشعار من زیر ده است...
116 دنبال‌کننده
17 عکس
2 ویدیو
0 فایل
هر چه دارم همه از لطف حسین ابن علیست(علیهما السلام). بفرمایید شعر . نشر آزاد آزاد آزاد . #سید_حسن_صادقی #روح_الامین_کشاف @abderobaab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در چوبی که بسوزد اثرش می ماند آه پر معنی این دخترکت را چه کنم
ای مالک اشتر شمایل، مرد میدان ای که بهار ظلم را کردی زمستان مانند قاسم مرگ را سُخره نمودی بودی در اوج اقتدار همچون سلیمان
شب یلدا بدون او ندارد هیچ خوشحالی همه هستند اما جای آقای جهان خالی
صد و ده بار یا زهرا بگفتا زیر لب حیدر پس از آن کند از ریشه در و دروازهء خیبر
یا فاطمه گفت و قلعه را بی در کرد این را به سرانگشت خودش حیدر کرد
ترس بر جان یهود افتاده از نام علی از همان روزی که خیبر بی در و پیکر شده
کسی که جن و ملک ریزه خوار او بوده و کان و کُن همه از اعتبار او بوده اگر که کنده در خیبر از بن و ریشه بدان که این حرکت خرده کار او بوده
با سر انگشت خودش کند در خیبر را برد بالای سرش کرد سپر آن در را همه مبهوت و دهن باز به او می نگرند با چه زوری تک و تنها زده یک لشگر را علت قوت بازوی علی از نان است نان که زهرا بپزد شیر کند حیدر را
دست خود را در درون حلقهء در چنگ کرد در ز جا کند و سِپر بر سَر نمود و جنگ کرد قُوّت بازوی او مثلی ندارد ، گفته اند جنس در چوبی نبوده،این عمل با سنگ کرد
درب خیبر کند و مانند سپر بر سر گرفت لشگر اسلام پشت مرتضی سنگر گرفت از وجود مصطفی غم را زدوده یک تنه آن زمانی که ز غصّه قلب پیغمبر گرفت
اُمّ البنین بودید لیک، این هم مدال دیگریست ذرّيةُ الزّهرا همه مادر خطابت می کنند
بس نیاز است به یک دادگه زود و عیان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان ناامیدی ببر از قلب همه پیر و جوان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان چند سال است بهار وطنم گشته خزان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان شده تاراج به دست سُفها ارز کلان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان شصت تُن شمش طلا رفته ز کف در یک آن اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان درد تاراج معادن برسیدَست به جان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان گشته عاجز ز بیان کردن غم فهم و زبان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان جای چوپان خردمند، شده گرگ شبان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان مردم از قیمت افسار بریده نگران اژه ای رحم نکن داد وطن را بِسِتان آرزو گشته خریداری یک آپارتمان اژه ای رحم نکن داد وطن را بستان گر که خواهی بشوی یار علی در دو جهان اژه ای رحم نکن داد وطن را بِستان
جنگ با امر خدا حتماً که با شمشیر نیست بستن دستِ ولی حتماً که با زنجیر نیست بی حجابی قلب مهدی را به درد آرد ولی هیچ دَم جانا برای توبه کردن دیر نیست
قرعه افتاد به کعبه که تو زایشگه باش هول شد دست چپ و راست خود را گم کرد
قصّه زادن حیدر چه شنیدن دارد دستپاچه شدن کعبه چه دیدن دارد جای در، رکن یمان باز شده علت چیست؟ ناز این مادر و نوزاد خریدن دارد
کعبه تا فهمید بار شیشه دارد فاطمه غیرتش جوشید و پیراهن برایش پاره کرد
نه تنها نیارد دگر هیچ زن همچو حیدر که حتی به زاییدن مثلِ قنبر عقیمند
زنی که سایه او را ندیده همسایه برای حفظ امامت چه جای ها که نرفت
گشتیم وَ گشتیم در این عالم امکان از روز ازل تا به کنون در همه دوران خواندیم وَ خواندیم حکایات سلاطین دریافت نمودیم یکی نکته بدینسان؛ هر سلسلهء پادشهی خوار شد الّا شاهنشهی حضرت خورشید خراسان نقٌاره زنان حرمش وقت توسّل اینگونه بگویند در آن روضهء رضوان هر چارده معصوم رئوفند وَ لیکن رأفت شده محسوس در این مرکز کیهان او جلوه جود است و وفا، بابِ جواد است او هست سجیّت کرَم و عادتُ الاحسان او نورُ عَلی نور بوَد، فوق تصوّر از تابش او گشته طلا گنبد و ایوان آنقدر شفا داده به مردم به عنایت مشهور شده پنجره فولاد به درمان طبل آمد و در وقت شفا گفت به کَرنا در هر دو جهان هست فقط شاه رضا جان کرنا به سخن آمد و گفتا که رضا هست فریادرس مردم درمانده و حیران قد قامت عشقِ به علی از برکاتش از مشهد او گشته روان چشمهء ایمان حاجی شدهء مضجع نورانی اوییم محفوظ به یک غمزهء او کشور ایران
در بیست و دویِ بهمن، با همّت تو با من محکوم به ناکامی، هر نقشه اهریمن
رسیده مبعث احمد، پیمبر رحمت رسیده عیدِ رهاییِ نور از ظلمت دهید هدیه به بالانشین این مجلس به نغمهء صلواتی بر آن گل خلقت
شغلتان چیست؟ سؤالی که ز من می پرسند پیشه ام شاعر درباری شاهنشه طوس
نمک پروردهء سلطان طوسیم مگر بهتر از این هم هست چیزی