قیمت عشق، به میزان خطر وابسته است
هجر چیزیست، که بر خون جگر وابسته است😭
دل اگر پاک نباشد نمیآید آقا
نوع عابر به تمیزیِ گذر وابسته است
راه تا خیمۀ دلدار ندارد هرگز
پای هر کس که به یک جای دگر وابسته است
چشم بیاشک همان کور بماند بهتر
دیدن یار به این دیدۀ تَر وابسته است
گوشه چشمی نکند زندگیِ ما، مرگ است
مثل طفلی که به الطاف پدر وابسته است
باید از دوریِ آقا، همگی دق بکنیم
تا بداند که دل ما چه قدر وابسته است
سر جدّت ببر آقا به زیارت ما را
کار آدم شدن ما، به سفر وابسته است 😭
امیرالمومنین على عليه السلام :
«إذا حَضَرَتْ بَلِيّةٌ فَاجْعَلُوا أمْوالَكُمْ دُونَ أَنْفُسِكُمْ، وَإِذا نَزَلَتْ نازِلَةٌ فَاجْعَلُو أَنْفُسَكُمْ دُونَ دينِكُمْ، وَاعْلَمُوا أنَّ الْهالِكَ مَنْ هَلَكَ دينُهُ والحَرِيْبُ مَنْ سَلَبَ دِينُهُ
؛ هرگاه بلايى رخ داد مال را فداى جان كنيد، و چون ناگوارى رسيد جان را فداى دين كنيد، و بدانيد هلاك شده كسى است كه دينش از دست برود و غارت شده كسى است كه دينش را بردهاند».
💠#تذکر_نابجا
#برداشت_های_نادرست_از_احکام
💬بعضی از مردم فکر میکنن همهجا باید اشتباه طرف مقابل رو بهش تذکر بدن.
📛 درحالیکه این درست نیست.
✅ مواردی که طرف حکم رو میدونه، اما در مصداق دچار اشتباه شده، لازم نیست بهش تذکر بدیم. پس
🔸 اگه کسی میدونه نماز باید رو به قبله باشه، اما الآن ناخواسته اشتباه ایستاده.
🔸 یا میدونه باید موها رو موقع نماز بپوشونه، اما الآن ناخواسته موهاش بیرونه.
🔸 یا میدونه موقع روزه نباید چیزی خورد، اما الان حواسش نیست روزه است و داره چیزی میخوره.
یا ...
👈 در چنین مواردی، شرعاً وظیفه نداریم بهش حرفی بزنیم.
📚 مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی؛ رساله آموزشی، ج۲، رهبری
🏴 السَّلامُ علیکِ یا بنتَ الشُّموسِ الطَّوالِعِ
🏴السَّلام عَلیکِ یا بنتَ زَمزَمَ وَصَفا
🏴السَّلام علیکِ یا بِنتَ مَکَّةَ وَ مِنا
🏴السَّلام علیکِ یا بِنتَ مَن حُمِلَ عَلَی البُراقِ فِی الهَواءِ
🏴السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ وَلیِ اللهِ المُعَظَّم
🏴السَّلامُ علیکِ یا عَمَّةَ وَلِیِ اللهِ المُکَرَّم
🏴السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
🏴🏴🏴 وفات بزرگ بانوی اسلام، حضرت زینب کبری «سلام الله علیها» بر ساحت مقدس حضرت ولیعصر «عجل الله تعالی فرجه الشریف» و محبان خاندان عصمت و طهارت تسلیت باد🏴🏴🏴
🏴خدایا! مرا دیگر به برادرم برسان...
در نَقلی آمده است:
حضرت زینب سلاماللهعلیها پیش از آنکه چشم از این دنیا بر هم نهد، وضو گرفت و با خدای متعال نجوا نموده و فرمود:
یا رَبِّ إنَّ قَلبي مِن هٰذِهِ الدُّنیا مُنزَجِرَةٌ، فَأَوصِلني إلیٰ أخِيَ المَظلومِ، وَلَیسَ لي صَبرٌ عَلیٰ مُفارَقَتِهِ
▪️پروردگارا! به راستی قلبم از این دنیا رویگردان است؛ پس مرا به برادر مظلومم برسان که دیگر تابِ جدایی از او را ندارم.
📚بشارة الباکین، تبریزی، ص۱۷۱
✍ اگر دلواپسِ من بودهای، من بیشتر بودم
میان بستگان خود به تو وابستهتر بودم
رسیده لحظهی مرگم سراغم را نمیگیری؟!
به شوق دیدنت از صبح هِی خیره به در بودم
میان بسترم جان میدهم حالا تک و تنها
منی که لحظهی جان دادنِ چندین نفر بودم
نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم
از آن بدْو تولد با تو یک جور دگر بودم
نگاه آخرم گودال بودی گریه میکردم
وَ از موی سرِ آشفتهات آشفته تر بودم
هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم
سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم
میان التماس من تو را هر کس که آمد زد
چه بر میآمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم
به ابن سعد رو انداختم آخر سر از غربت
منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم
به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد
تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم
تو شأنت دامن زهراست نه مخروبهی خولی
سرت را از تنورش در میآوردم اگر بودم
بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت
برای بچهها هم عمه بودم هم پدر بودم
سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را
برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم
تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری
که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم؟!
مرا بازار بردند و مرا آزار میدادند
منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم
تورا با خیزران میزد مرا ساکت کند دشمن
حلالم کن برادر جان برایت دردسر بودم
🏴بسترش را به زیر آفتاب انداخت و پیرهن پارهپاره برادر را بر روی سینهاش گذاشت...
در برخی از نقلها آمده است:
لحظات آخر عمر پر محنت و درد زینب کبری سلاماللّهعلیها فرارسیده بود، تا اينكه نيمه های ظهر به همسر خويش عبدالله فرمود: «بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده.»
عبدالله بن جعفر گوید: آن بانوی مظلومه را در حياط به زیر آفتاب جای دادم كه متوجه شدم چيزی را به روی سينه خويش نهاده و مدام زير لب سخنی میگوید. به او نزديك شدم ...
و أخَذَتْ بَقمیصِ أخیهَا، المُلَطَّخِ بِالدِّماءِ و صارَتْ تَشُمُّهُ
▪️ديدم پيراهن پاره پاره و غرق در خون برادرش حسين عليهالسلام را بر روی سينه نهاده و آن را میبویَد.
نزدیکتر شدم که بشنوم چه بر لب دارد؟! شنیدم که مدام میگويد:
«حسين، حسين، حسين!... »
لحظاتی نگذشت که دیگر روح مطهرش از این عالم مفارقت نمود.
برگرفته از:
📚العبرة الساکتة،ج۲ ص ۴۲۴
📚زینب قهرمان، ص۱۳۰
📚عقیله بنی هاشم،محلاتی، ص۵٧
🏴 زیارتنامه حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْفِی
الْجَنَّةِ،وَحَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ،
وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبیِّکُمْ،
وَسَقانا بِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ اَبی
طالِب،صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ،
اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنا فیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ،
وَاَنْ یَجْمَعَنا وَاِیّاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُمْ
مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
وَاَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ، اِنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ،
اَتَقَرَّبُ اِلَی اللهِ بِحُبِّکُمْ،
وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ،
وَالتَّسْلیمِ اِلَی اللهِ راضِیاً
بِهِ غَیْرَ مُنْکِروَلا مُسْتَکْبِر
وَعَلی یَقینِ ما اَتی بِهِ مُحَمَّدٌ،
وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یا سَیِّدی،
اَللّهُمَّ وَرِضاکَ وَالدّارَ الآخِرَةَ،
یا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ،
اِشْفَعی لی فِی الْجَنَّةِ،
فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ،
اَللّهمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعادَةِ،
فَلا تَسْلُبْ مِنّی ما اَنَا فیهِ،
وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ،
اَللّهمَّ اسْتَجِبْ لَنا
وَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ،
وَبِرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ،
وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ،
وَسَلَّمَ تَسْلیماً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
🏴 قسمتی از مصیبت های کربلا از بیان حضرت زینب سلام الله علیها
▪️رُفِعَ عَلَي القَناةِ رَأسُکَ و سُبِىَ أهلُکَ كَالعَبيدِ و صُفِّدوا فِى الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، يُساقونَ فِى البَرارى وَ الفَلَواتِ، أيديهِم مَغلولةٌ إلَى الأَعناقِ، يُطافُ بِهِم فِى الأَسواق
🔸 سرت را بر نیزه کردند و خانواده ات را مانند بندگان، اسیر نمودند و با زنجیر آهنین به بند کشیدند و بر روی مَرکب های بدون جهاز سوار نمودند و باد داغ نیم روزی، صورت هاشان را می سوزاند. آنان را در دشت ها و صحراها می راندند و دستانشان را به گردن هایشان بسته بودند و آنها را در بازارها می چرخاندند.
📚المزارالکبیر، ص۵۰۵
📚مصباح الزائر، ص۲۳۳
📚بحارالأنوار، ج١٠١، ص٢٤١