_دلِ من قاصدک غم زده ایست که به هوای وصالش به آسمان میرود... #خود_نوشت #آشفته‌حالی

گذر از هر کوی و برزن کرده ام نام تُ را یاد تُ را صورت ماه تُ را داد به من ...! ای که بی حواس از من می‌گذری چه کنم تا بیابم تُ را...؟ نام و یاد و صورت ماه نمی آید به کار، من خودم را در کنار خودت میخواهم...:) #خود_نوشت

نمیدانم به کدام بهانه نگاهم کردی اما یقین دارم نگاه از من برنمیداری! بارها و بارها حضورت را، لمس دستان گره گشایت را همراه خودم سایه به سایه حس کردم و چقدر مردانگی ات در این روزهای نامردی به چشمم می آید...:) شب تولدت را تبریک به مادرت میگویم چون همچو تویی را زاد و پروراند... و به کسانی که تو را می‌شناسند تبریک میگویم زیرا آمدنت باعث تولد بسیاری از حركت ها شد... حسن جان امشب عجیب احساس میکنم همانند صاحب اسمت غریب هستی ...! همان‌قدر لطیف، غریب، مهربان، مهربان،مهربان... مهربانِ مادر تولدت مبارک 🤍 _تقدیم به شهید‌حسن و مادر گرامیَش #خود_نوشت

در مخیله ام نمی‌گنجد کِ مرا خواندیُ آمدم در هوایت نفس کشیدم! قلبُ روح و همه ی جوارحم را در اغوشت گذاشته و برگشتم ! باز هم ما را فرابخوان که ما اصل و نسبمان برمیگردد به کربلا و نجف:) باز هم بخوان زیرا جایی که هوای شما نباشد نفس کم می‌آوریم ! چطور سر کنم در فراق مولای‌من؟ #ابوتراب #دلتنگی #خود_نوشت #واگویه