eitaa logo
ابوابراهیم۵٧
51 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
9 فایل
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🌐 گاه نوشت #ابوابراهیم 🆘 eitaa.com/aboebrahim57 📳 hoorsa.com/aboebrahim57 💻 http://aboebrahim57.blog.ir 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
مشاهده در ایتا
دانلود
✌ جمهوری اسلامی ایران مقتدر است. شکست‌ناپذیری ایران در برابر فتنه‌ها اندیشکده آمریکایی: نظام ایران از هر زمان دیگر مستحکم‌تر شده است بروکینگز : نیروهای امنیتی ایران از «توانمندی‌های گسترده‌ای» برای کنترل ناآرامی‌ها برخوردار هستند دوام‌پذیری جمهوری اسلامی شاید مهم‌ترین میراث انقلاب 1979 باشد. هیچ‌کدام از تحولات مهم در داخل یا اطراف ایران در طول 40 سال اخیر - نه تحول قابل توجه جامعه ایران، نه تعامل دوباره این کشور با دنیا و نه اصلاحات اندکی که توسط برخی جناح‌های داخل نظام پیش برده شدند- نتوانسته تغییرات معناداری در جمهوری اسلامی ایجاد کند. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔴ویز، از رهبری اشرار و اغتشاشگران تا بستر جنگ شناختی دشمن ✏سید علیرضا آل داود 🔴چگونه جاسوس افزار صهیونیستی در پوشش مسیریابی اقدام به جمع آوری اطلاعات و پشتیبانی از جنبش های اجتماعی با هدف اغتشاش آفرینی براندازی می کند؟ با مطلب زیر همراه باشید ۹۸ 🔵جاسوس افزار صهیونیستی ویز چند سال قبل به عنوان یکی از اسپانسرهای کنفرانسی که یکی از سخنرانانش بود و از طرف یگان سایبری این رژیم یعنی یگان ۸۲۰۰ برگزار می‌شد بصورت رسمی از پوشش اسرائیلی بودن خارج شد 🔵این اپلیکیشن با ظاهر مسیر یاب دسترسی های بسیار زیاد و خطرناکی بر روی تلفن همراه مردم باز می کند، فریب اینکه می توانید دسترسی هایش را مسدود کنید، نخورید! هنگام نصب و بروز رسانی تمام مجوزها را باید مجددا فعال کنید... 🔵اما این همه ماجرا نیست، وقتی نصبش می کنید در قسمت منو چندین آیتم را می بینید، یکی از این آیتم ها که در صورت تمایل به استفاده از امکانات بیشتر باید توسط شماره همراهتان در این اپلیکیشن عضو شوید، map chat است، یعنی ویز تبدیل به یک سیستم اعلان حرفه ای(یک پیام رسان) برای ارسال پیام می شود 🔵اما این قسمت یعنی map chat چگونه می تواند به اغتشاشات خیابانی کمک کند و یا تروریست ها را در یک شهر برای براندازی و خرابکاری هدایت کند؟ ۱.محل تجمع برای خرابکاری را مشخص می کند و افراد را بسیار دقیق به آن محل هدایت میکند ۲.با تبدیل شدن به نقش پیام رسان، دعوت به اغتشاش و اعتصاب میکند ۳.محل حضور نیروهای پلیس را مشخص می کند ۴.نقش یک رسانه فراگیر را بازی میکند 🔵حال در نظر بگیرید رژیم وحشی، کودک کش و حامی با مدیریت فضای رسانه ای و تلاش برای براندازی چقدر راحت می تواند بستر این جنبش های اجتماعی خطرناک را در کشور پهن کند! دقیقا نظیر آنچه در فتنه۹۸ و ۹۶ دیدیم! 🔵 نکته مهم آنجاست که با توجه به حضور پمپئو و جانیانی مانند بولتن و تیم ترامپ در دولت آمریکا و فعال شدن گروهک تروریستی منافقین با حمایت همه جانبه رژیم صهیونیستی و عربستان و حضور آزادانه جاسوس افزار ویز با چنین قابلیت هایی در کشور چه میزان این فضا و سرویس ها و خدمات غربی در بستر فضای مجازی برای امنیت کشور می تواند خطرناک باشد!و براحتی می تواند حوادثی مانند ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ را تکرار کند 🔵در چنین شرایطی مطالبه مسدود ماندن و اعلام جرم برای حامیان داخلی این جاسوس افزارهای جدید هرچه سریعتر باید در کشور آغاز شود و حتم داشته باشید دشمن خونخواری مانند رژیم صهیونیستی هر روز در این بستر توطئه ای جدید بر ضد انقلاب اسلامی تدارک خواهد دید. 🔵باید یادمان نزود نتانیاهو چندی قبل گفته بود با چنین اپلیکیشن‌هایی دنیا را مدیریت و به آشوب خواهد کشید! نگذاریم پازل براندازان را تکمیل کند! ✅به طور قطع در گام دوم انقلاب همانطور که امام خامنه‌ای عزیز فرمودند باید محاصره تبلیغاتی دشمن توسط جوانان شکسته شود و این آغازی بر تقویت سرویس ها و خدمات بومی در کشور و ایجاد تمدن نوین اسلامی و ظهور است ان شا الله ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💢 صحبت های جدید دکتر زاکانی پیرامون حوادث اخیر: ⭕️ دو مرتبه این طرح را پیش رهبری بردند و ایشان نپذیرفتند. ⭕️ آقا در جمع فرماندهان ارتش گفتند مراقب فتنه باشید. ⭕️ یکی از پایه‌های فتنه ۹۸‌ همین اتفاقات اخیر است. ⭕️ دولت عامدانه این راه را انتخاب کرد؛ رهبرانقلاب فداکاری کردن؛ اگر حمایت نمی‌کردند دومینوی تخریب ادامه داشت.... ☢ وی افزود: در این قضیه حضرت آقا فداکاری کردند و "جام زهر" نوشیدند. اگر حمایت نمی ‌کردند دومینوی تخریب، ادامه پیدا می کرد. ایشان با شناخت دقیق میدان، خود را هزینه کردند. هیچ‌کس نمی توانست این کار را انجام دهد. ⭕️ زاکانی خاطرنشان کرد: ایشان به ما توجه دادند که نگاهتان را به رهبری عوض کنید. "رهبری دنبال بلوغ مردم و سیستم‌هاست". ایرادها باید از طریق "صندوق رای" رفع و اصلاح شود. این رشد عقلانی زمینه تغییر را باید فراهم کند. رهبر انقلاب این‌ جوانمردی را در اوج نشان دادند و 👈🏻 قدرت اختیار و انتخاب را از مسوولان سلب نکردند.... ادامه خبر 👇🏼 jahannews.com/news/708173 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🚨ولایت‌پذیری؛ بزرگترین امتحانِ امروز حاج حسین یکتا: امروز اگه به من بگید بزرگترین امتحانی که داریم میشیم چیه؟ من میگم بچه‌ها یه امتحان بیشتر نمیشیم! و اون یه امتحان چیه؟ از آقا. شهدا تمرین کردن ولایت پذیری امام مهدی(ع) رو در آقا روح‌الله(ره)، ما باید تمرین کنیم ولایت پذیری امام مهدی(ع) رو در حضرت آقا. این دفعه دیگه با چون و چرا سوراخ میشه! که چرا آقا نمیگه؟ چرا آقا یه کاری نمیکنه؟ اگه آقا یه کاری میکرد. از همینجا لایه‌ی اوزونِ ولایتیِ ما سوراخ میشه! از چراها سوراخ میشه. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوابراهیم۵٧
#رمان 📚 #قصه_دلبری 💞 #قسمت_پنجم 5⃣ 💟خانواده اش نشستند پیش مادر و پدرم. خانواده ها با چشم و ابرو با
📚 💞 6⃣ 💟همان کتابهای📚 پالتویی روایت فتح, خاطرات 🌷 می گفت: خوشم میاد شما این کتابا رو نخوندین, بلکه خوردین. فهمیدم خودش هم دستی برآتش🔥 دارد. می گفت: وقتی این کتابا رو می خوندم, واقعاً به حال اونا غبطه می خوردم که اگه پنج سال ده سال یا حتی یه لحظه باهم زندگی کردن, واقعاً کردن اینا خیلی کم دیده می شه, نایابه. 💟من هم وقتی آن ها را می خواندم, به همین رسیده بودم که اگر الان سختی می کشند, ولی حلاوتی را که آن ها چشیده اند, خیلی ها نچشیده اند👌این جمله را هم ضمیمه اش کرد که (اگه همین امشب جنگ بشه, منم می رم. مثل ) می خواستم کم نیاورم😬 گفتم: خب منم میام. منبر کاملی رفت. مثل آخوندها, ازدانشگاه و مسائل جامعه گرفته تا اهداف زندگی اش. از هایش گفت و اینکه کجاها رفته و هر کدام را چه کسی معرفی کرده. حتی چیزهایی که به آن ها گفته بود. گفتم: من نیازی نمی بینم اینا رو بشنوم. می گفت: اتفاقاً باید بدونین تا بتونین خوب بگیرین. 💟گفت: از وقتی شما به دلم نشستین♥️ به خاطر اصرار خانواده بقیه خواستگاریا رو صوری می رفتم. می رفتم تا بهونه ای پیدا کنم یا بهونه ای بدم دست طرف. می خندید که؛ چون اکثر از ریش بلند خوششون نمیاد, این شکلی می رفتم. اگه کسی هم پیدا می شد که خوشش میومد و می پرسید، که آیا رو درست و مرتب می کنین, می گفتم: نه✘ من همین ریختی می چرخم. 💟یادم می آید از قبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمی کنم❌مادرم در زد و چای و میوه آورد و گفت: حرفتون که تموم شد, کارتون دارم‌. از بس دلشوره داشتم, دست و دلم به هیچ چیز نمی رفت. یک ریز حرف می زد و لا به لایش میوه🍎 پوست می کند و می خورد. گاهی باخنده به من تعارف می کرد: بفرمایین. 💟زیاد می پرسید. بعضی هایش سخت بود. بعضی هم خنده دار خاطرم هست که پرسید: نظر شما درباره ی چیه؟ گفتم: ایشون رو قبول دارم و هر چی بگن اطاعت می کنم گیر داده بود که چقدر قبول دارید؟ درآن لحظه مضطرب بودم و چیزی به ذهنم نمی رسید. گفتم: خیلی. خودم را راحت کردم که نمی توانم بگویم چقدر. زیرکی به خرج داد و گفت: اگه بگن من را بکشید, می کشید؟؟ بی معطلی گفتم اگه آقا بگن، بله👌 نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد😂 .... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
ابوابراهیم۵٧
#رمان 📚 #قصه_دلبری 💞 #قسمت_ششم 6⃣ 💟همان کتابهای📚 پالتویی روایت فتح, خاطرات #همسران_شهدا🌷 می گفت: خو
📚 💞 7⃣ 💟او که انگار از اول را شنیده، شروع کرد درباره ی آینده ی شغلی اش حرف زد. گفت: دوست دارد برود تشکیلات , فقط هم سپاه قدس👌 روی گزینه های بعدی فکرکرده بود, یا معلمی, هنوز دانشجو بود. 💟خندید وگفت که از دار دنیا فقط یک موتور🏍 تریل دارد که آن هم پلیس از رفیقش گرفته و فعلاً توقیف شده است😄 پررو پررو گفت: اسم بچه هامونم انتخاب کردم: "امیرحسین, امیرعباس, زینب و زهرا" انگار کتری آبجوش ریختند روی سرم🤯 کسی نبود بهش بگه هنوز نه به باره نه به داره 💟یکی یکی در جیب های کتش دست می کرد. یاد چراغ جادو افتادم هر چه بیرون می آورد, تمامی نداشت. با همان هدیه ها 🎁جادویم کرد. تکه ای از کفن که خودش تفحص کرده بود. پلاک شهید, مهرو تسبیح📿 تربت با کلی خرت و پرت که از لبنان خریده بود. مطمئن شده بود که جوابم است‌. تیر خلاص را زد. 💟صدایش را پایین تر آوردو گفت: دوتا نامه💌 نوشتم براتون: یکی توی حرم "علیه السلام"یکی هم کنار شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا. برگه ها را گذاشت جلوی رویم📃 کاغذ کوچکی هم گذاشت روی آن ها. درشت نوشته بود. ازهمان جاخواندم. 💟زبانم قفل شد: تو مرجانی, تو در جانی❣ تو مروارید غلتانی. اگر قلبم صدف باشد میان آن پنهانی. انگار در این عالم نبود. سر خوش! مادر و خاله ام آمدند و به او گفتند: هیچ کاری توی خونه بلد نیست‌🚫 اصلاً دور گاز پیداش نمی شه. یه پوست تخمه جابجا نمی کنه! خیلی نازنازیه! خندید وگفت: من فکر کردم چه مسئله مهمی می خواین بگین😅 اینهامهم نیست❌ 💟حرفی نمانده بود. سه چهار ساعتی🕰 صحبت هایمان طول کشید. گیر داد که اول شما از اتاق بروید بیرون. پایم خواب رفته بود و نمی توانستم از جایم تکان بخورم😢 از بس به نقطه ای خیره مانده بودم, گردنم گرفته بود و صاف نمی شد. می کردم: شما بفرمایین, من بعد از شما میام. ول کن نبود. مرغش یک پا داشت. حرصم درآمده بود😣که چرا این قدر یک دندگی می کند. خجالت می کشیدم بگوییم چرا بلند نمی شوم. 💟دیدم بیرون برو نیست. دل به دریا زدم وگفتم: پام خواب رفته🙈 از سر لغز پرانی گفت: فکرم می کردم عیبی دارین و قراره سرمن کلاه بره. دلش روشن بود که این سرمی گیرد. ... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
ابوابراهیم۵٧
#رمان📚 #قصه_دلبری 💞 #قسمت_هفتم 7⃣ 💟او که انگار از اول #بله را شنیده، شروع کرد درباره ی آینده ی شغلی
📚 💞 8⃣ 💟نزدیک در🚪به من گفت: رفتم کربلا, زیر قبه به امام حسین(علیه السلام) گفتم: برام کنید. فکر کنید منم علی اکبرتون هرکاری قرار بود برای ازدواج💞 پسرتون انجام بدید. برای من بکنید. 💟دلم 💔بی قرار بود. به همین سادگی، پدرم گیج شده بودکه به چه چیز این آدم دل خوش کرده ام نه پولی, نه کاری, نه مدرکی, . تازه باید بعد از ازدواج می رفتم تهران. پدرم با این موضوع کنار نمی آمد❌ برای من هم دوری ازخانواده ام خیلی سخت بود. 💟زیاد می پرسید: تو همه ی اینها رو می دونی و قبول می کنی⁉️پروژه ی پدرم کلید خورد. بهش زنگ 📞زد سه نفر رو معرفی کن تا اگه سوالی داشتم, از اونا بپرسم. شماره و نشانی دو نفر روحانی و یکی از رفقای دانشگاهش را داده بود. وقتی پدرم با آن ها صحبت کرد, کمی آرام و قرار گرفت💗 نه که خوشش نیامده باشد. برای آینده زندگی مان نگران بود. برای نازک نارنجی اش☺️ 💟حتی دفعه ی اول که او را دید, گفت: این چقدر ! باز یاد حرف بچه ها افتادم, حرفشان توی گوشم👂 زنگ می زد: مظلومه. یاد حس و حالم قبل از این روزها افتادم. محمدحسینی که امروز می دیدم, اصلاً شبیه آن برداشت هایم نبود❌ برای من هم همان شده بود که همه می گفتند. 💟پدرم کمی که خاطر جمع شد. به زنگ📞 زد که می خوام ببینمت. قرار مدار گذاشتند برویم دنبالش. هنوز در خانه دانشجویی اش زندگی می کرد. من هم باپدر و مادرم رفتم. خندان سوار ماشین شد. برایم جالب بود که ذره ای اظهار و کمرویی در صورتش نمی دیدم😬 💟پدرم از یزد راه افتاد سمت روستایمان. اسلامیه و سیر تا پیاز زندگی اش را گفت: از کودکی تا ازدواج با مادرم و اوضاع فعلی اش. بعد هم کف دستش را گرفت طرف محمدحسین و گفت: همه زندگی ام همینه. گذاشتم جلوت. 💟کسی که می خواد دوماد خونه ی من بشه, فرزند خونه ی منه و باید همه چیز این زندگی رو بدونه. اوهم کف دستش را نشان داد و گفت: منم با شما رو راستم. تا اسلامیه از خودش و پدر و مادرش تعریف کرد. حتی وضیعت مالی اش را شفاف بیان کرد. دوباره قضیه موتور تریل را که تمام دارایش بود گفت. خیلی هم زود با پدر و مادرم پسرخاله شد. 💟موقع برگشت به پیشنهاد پدرم رفتیم جعفر(علیه السلام)یادم هست بعضی ازحرفها را که می زد, پدرم بر می گشت عقب ماشین را نگاه می کرد. از او می پرسید: این حرفها را به هم گفتی؟ گفت: بله. 💟در جلسه ی خواستگاری همه را به من گفته بود. مادرش زنگ زد تا جواب بگیرد. من که از ته دل راضی بودم♥️ پدرم هم توپ⚽️ را انداخته بود در زمین خودم. مادرم گفت: به نظرم بهتره چند جلسه دیگه با هم صحبت کنن. "کورازخداچه می خواهددوچشم بینا😉 قار قار صدای موتورش در کوچه مان پیچید. .... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
ابوابراهیم۵٧
#رمان📚 #قصه_دلبری 💞 #قسمت_هشتم 8⃣ 💟نزدیک در🚪به من گفت: رفتم کربلا, زیر قبه به امام حسین(علیه السلام
📚 💞 9⃣ 💟چهار بعد از ظهر ️یکی از روزهای اردیبهشت نمی دانم آن دسته گل💐 را چطور با موتور آن قدر سالم رسانده بود. مادرم به دایی ام زنگ زد که بیاید سبک سنگینش کند. نشنیدم با پدر و دایی ام چه خوش و بش کردند. تا وارد اتاقم شدم پرسید: داییتون نظامیه⁉️ گفتم: از کجا می دونید؟ خندید که از کفشش حدس زدم! 💟برایم جالب بود. حتی حواسش به کفش های👞 دم در هم بود. چندین مرتبه ذکرخیر پدر را کشید وسط. برای اینکه سیر تا پیاز زندگی اش رابرای اوگفته بود. یادم نیست از کجا شروع شد که بحث کشید به مهریه. پرسید: نظرتون چیه؟ گفتم: همون که حضرت آقامیگن. 💟بال در آورد. قهقهه زد: یعنی چهارده تاسکه؟؟ از زیر چادر سرم را تکان دادم "که یعنی بله". می خواست دلیلم را بداند. گفتم: مهریه خوشبختی نمیاره. حدیث هم برایش خوندم: "بهترین زنان👌 امت من زنی است که او از دیگران کمتر باشد. این دفعه من منبر رفته بودم. 💟دلش نمی آمد صحبتمان تمام شود. حس می کردم زور می زند سر بحث جدیدی باز کند. سه تا نامه ی 💌جدید نوشته بود برایم. گرفت جلویم و گفت: راستی سرم بره ترک نمیشه❌ ته دلم ذوق کردم. نمی دانم او هم از چهره ام فهمید یا نه. چون دنبال این طور آدمی می گشتم, باید پایه هم باشید نه ترمز. 💟زن اگه حسینی باشه, شوهرش زهیر میشه. بعد هم نقل قولی از به میان آورد: هرکس رو که دوست داری, باید براش آرزوی 🌷 کنی. مسئول اعتکاف دانش آموزی یزد بود. از وسط برنامه ها می رفت و می اومد. قرار شد بعد ایام البیض برویم کنار معراج شهدای گمنام🌷 دانشگاه عقد کنیم. 💟رفته بود پیش حاج آقای آیت اللهی که بیایند برای خواندن خطبه ی ایشان گفته بودند: بهتره بروید امام زاده جعفر(علیه السلام) یزد. خانواده ها به این تصمیم رسیده بودند که دوتا مراسم مفصل درسالن بگیرند: یکی یزد. یکی تهران. مخالفت کرد, گفت: یکی رو ساده بگیریم. اصلاً راضی نشد. من را انداخت جلو که بزرگترها را راضی کنم. 💟چون من هم با او موافق بودم. زور خودم رازدم تا آخر به خواسته اش رسید. شب تا صبح خوابم نبرد دور حیاط راه می رفتم. تمام صحنه ها مث فیلم🎞 در ذهنم رد می شد. همه ی آن منت کشی هایش. از آقای قرائتی شنیده بودم: "۵۰ درصد ازدواج تحقیقه و۵۰ درصدش ، نمیشه به تحقیق امید داشت. ولی می توان به توسل دل بست" 💟بین خوف و رجا گیر افتاده بودم با اینکه به دلم😍 نشسته بود, باز دلهره داشتم. شدم. زنگ زدم حرم امام رضا(علیه السلام) همان که کرده بود برایش. چشمانم را بستم😌بانوای صلوات خاصه خودم را پای ضریح می دیدم. دربین همهمه ی زائران, حرفم را دخیل بستم به ضریح: 💟ما از توبه غیر ازتو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده همه راسپردم به (علیه السلام) هندزفری را گذاشتم داخل گوشم راه می رفتم و روضه گوش می دادم ... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
⛔️همین حالا شبکه سه⛔️ فوووووری
1_131864551.mp3
1.44M
🎙زمزمه ی زیبای شب جمعه حاج میثم مطیعی ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈