eitaa logo
ابوابراهیم۵٧
51 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
9 فایل
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🌐 گاه نوشت #ابوابراهیم 🆘 eitaa.com/aboebrahim57 📳 hoorsa.com/aboebrahim57 💻 http://aboebrahim57.blog.ir 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
مشاهده در ایتا
دانلود
#پنجشنبه_روزی_که_اعمالمان_به_امام_زمان_عرضه_میشود_ایا_نباید_از_ایشان_خجالت_بکشیم⁉️‼️ #حق_الناس 🔸 شخصی از #آیت_الله_بهجت درخواست #دستور_العمل فرمودند. آقا که همیشه مشغول #ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند :«تا می‌توانید #گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند. 🔸 بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّ‌الناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند. 🔸 و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّ‌الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.» فریادگر توحید ص 218 #داداشِ_گلم خودمونم میدونیم که حق الناس هایی که به گردنمونه اکثرا تقصیر زبونمونه آخه با زبونی که اسم امام حسین و میبریم با زبونی که صلوات میفرستیم چرا باید گناه کنیم؟ چرا غیبت کنیم؟ چرا دلی و بشکونیم؟ چرا خدایی نکرده آبروی کسی و ببریم؟ آخه این غلطه که با یه #زبان پنجاه گرمی یه بدن 80 کیلویی و جهنمی کنیم امروز پنجشنبه هست اعمالمون به #امام_زمان عرضه میشه بیا همین امروز به آقامون قول بدیم که تا پنج شنبه هفته بعد که اعمالمون به امام زمان عرضه میشه دیگه گناه زبونی نکنیم. فاطمیون صداے فاطمه را مے شنوم که نیمه هاے شب درب خانه دلم را مے زند تا براے یاری مهدے (عج) قدمے بردارم! #فدایی_ولایت_مثل_مادر 🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج 🌷 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ با زمانه فراتر از زمانه‌ خود حرکت کنید 🌐 زمانه 📳 ایتا https://eitaa.com/zmaneh
🔻عاقبتِ گناهِ زیاد🔻 ✍ قرآن کریم‌ می‌فرماید ﻭ ﺁﻟﻮﺩﮔﻰ، مثلِ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯِ ﺧﻮﺭﻩ ﺑﻪ جونِ آدم ﻣﻰ‌افته، ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥِ آدم ﺭو میخوره ﻭ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻰﺑﺮه..😰😨 ‼️ حتّی ﻛﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﻳﻰ ﻣﻰﺭسه ﻛﻪ آدم ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻰ رو تکذیب میکنه..😱 ‼️ و گاهی اوقات ﺍﺯ اون ﻫﻢ ﻓﺮﺍﺗﺮ میره، ﻭ کار به ﺍﺳﺘﻬﺰﺍء ﻭ مسخره کردنِ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﺁﻳﺎﺕ ﺍﻟﻬﻰ میرسه..😱 🔚 و در نهایت ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ‌ﺍﻯ ﻣﻰرسه ﻛﻪ دیگه ﻫﻴﭻ ﻭﻋﻆ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯی در او اثر نمیکنه، و ﺟﺰ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﻟﻬﻰ ﺭﺍﻫﻰ براش ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﻰمونه!🔥🔥 🕋 ثُمَّ كٰانَ عٰاقِبَةَ اَلَّذِينَ أَسٰاؤُا اَلسُّواىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيٰاتِ اَللّٰهِ وَ كٰانُوا بِهٰا يَسْتَهْزِؤُنَ. (روم/۱۰) 💢 ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ گناه و ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﺠﺎﻳﻰ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ، ﺁﻳﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺪﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍء ﻭ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ. ⚡️ در واقع این آیه، مراحل سه‌گانه سقوطِ انسان رو بیان میکنه:🚶🕳↶ 1⃣ گناه روی گناه👈 «أَسٰاؤُا السُّوایٰ» 2⃣ تکذیبِ آیاتِ الهی👈 «کَذَّبُوا» 3⃣ استهزاء و مسخره کردن👈 «یَسْتَهْزِؤُنَ» ❗️ حتماً دور و بر خودمون آدمهایی رو دیدیم که دین رو مسخره می‌کنند.. ❗️ خدا و پیغمبر و قیامت رو مسخره می‌کنند.. ❗️ همه چیز رو مسخره می‌کنند... 📛 همه اینها در اثر گناهِ زیاده.. ⚠️ اونهایی که زیاد می‌کنند، و توبه هم نمی‌کنند، نتیجه‌اش اینه:↶ ❌ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ...👈 آيات الهى، انبياء عظام، ائمه اطهار، علماء اعلام، آيات قرآنى، معجزات انبياء، معاد و قبر و قیامت، دستورات الهى، احکام و... تمام اينها را تكذيب می‌کنند.😱 ❌ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ...👈 بعد همه اینها را مسخره مى‌کنند.😱 ✔️ اوّل می‌بینی طرف نماز خونه، 👈 بعد در اثر گناه، کم کم نماز رو تکذیب می‌کنه، میگه: نماز کیلو چند؟!‼️ 👈 و بعد هم نماز و نمازخون‌ها رو مسخره میکنه..‼️ ✔️ اوّل می‌بینی طرف حجاب داره، 👈 کم‌کم در اثر گناهِ زیاد، حجاب رو تکذیب می‌کنه و میگه برو بابا! حجاب چیه؟! و حجابش رو کنار میذاره.‼️ 👈 و بعد هم کار به استهزاء میکشه و باحجاب‌ها رو مسخره میکنه و بهشون میگه اُمُّل و بی کلاس...‼️ ⚠️ اگر خدای نکرده کار به جایی رسید که در اثرِ گناهِ زیاد، احساس کردیم که علاقه‌ای به دستورات دینی نداریم (مرحله تکذیب) مثلاً نماز نمیخونیم، یا حجاب نداریم، یا... دیگه به مرحله بعدی نریم.☝️❌ ❌ مسخره نکنیم..❌ ⛔️همینجا استُپ کنیم⛔️ ♻️سریع توبه کنیم و برگردیم..♻️ ⚡️ این آیه رو حضرت زینب، تو مجلس یزید خطاب به یزید خوند.. ☝️ یعنی در اثرِ گناه زیاد، کار به جایی میرسه که آدم امام زمانِ خودش رو هم میکشه.😱 ✍ از آیات و روایات و کلام بزرگان، اینطور بر میاد که: 👈 اونهایی که زیاد انجام ‌میدن، مخصوصاً ، و توبه هم نمی‌کنند، غالباً لحظه مرگ، و موقع جون دادن، ایمانشون گرفته میشه،😲 و با شبهاتِ شيطانى و وسواسهایِ نفسانى، و كافر از دنيا ميرن.😧 😲 پس اگه گرفتارِ گناهان کبیره هستیم، تا دیر نشده کنیم، وجبران کنیم و ایمانِ خودمون رو حفظ کنیم. 🍀 عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ ❤ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ با زمانه زمانه‌ات را بشناس 🌐 زمانه 📳 ایتا ✅ بله @zmaneh 💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
⛔ پروژه بی حجابی اجباری ⛔ 🔶 ها نه دکمه داره نه زیپ داره...نه آستین..پس چی بپوشیم ما آخه😳😢 این درددل خیلی از های شده.. 👆کسانیکه دوست ندارند باشن و با بدن نیمه عریان کنن، اما بخاطر نوع موجود در مجبور میشن هر روز تر بشن.. به این میگن .. اما نرم و یواش.. ❌دلیلش چیه؟ روند بدحجابی در کشور ، یک فرایند و پروسه نیست.. یک است. به پشتوانه باندهای فساد و برنامه های هماهنگ، تغییر و برای مردم ما از طرف دشمن و های ملعون شون رسما در حال انجام است . ❌یکی از مهمترین عناصر پروژه بیحجابی هم هست.. اتحادیه های تولید و فروش یکی از ماموریت هاشون ریختن لباسهای و و برعکس کمیاب و کردن لباسهای و است.. اینطوری طیف خاکستری جامعه بدون اینکه بخواد ناخوداگاه میشه بیحجاب.. و شل .. بعضی های بی حیاتر هم مامور تبلیغ این لباسها هستند.. میگیرن راه میندازن جا میندازن ┈┈┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈┈┈ ⬅️ با زمانه زمانه‌ات را بشناس 🌐 زمانه 🆘 https://eitaa.com/zmaneh ☑️ @zmaneh 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┈┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈┈┈
ابوابراهیم۵٧
#رمان📚 #قصه_دلبری 💞 #قسمت_بیست_ودوم 2⃣2⃣ 💟اذن دخول خواندیم ورودی صحن کفشش👞 را کند وسجده شکر به جا آ
📚 💞 3⃣2⃣ 💟ظاهراً با حاج محمود سرو سّری داشت. رفت و با او صحبت کرد. نمی دانم 🤔چطور راضی اش کرده بود. می گفتند تا آن موقع پای هیچ به آنجا باز نشده. قرار شد زودتر از آقایان تا کسی متوجه نشده برویم داخل. فردا ظهر طبق قرار رفتیم و وارد شدم. اتاق روح داشت. می خواستی همان وسط بشینی و زار زار گریه😭کنی. برای چه, نمی دانم! معنویت موج می زد. می گفتند چندین سال, ظهر تاظهر در🚪 چوبی این اتاق باز می شود, تعدادی می آیند می خوانند واشکی می ریزند و می روند. 💟در قفل🔒 می شد تا فردا. حتی حاج محمود, مستمعان را زود بیرون می کرد که فرصتی برای شوخی و شاید غیبت و تهمت و پیش نیاید❌ انتهای اتاق دری باز می شد که آنجا را آشپزخانه کرده بود. به زور دونفر می ایستادند پای سماور وبعد از روضه چایی می دادند. به نظرم همه کاره ی اونجا همان حاج محمود بود. از من قول گرفت به هیچ کس نگویم که امده ام اینجا. در آن آشپزخانه پله هایی آهنی بود که می رفت روی سقف اتاق. شرط دیگری هم گذاشت: نباید صدات بیرون بیاد خواستی گریه کنی یه چیزی بگیر جلوی دهنت! بعد از باید صبر می کردم همه بروند وخوب که آب ها از آسیاب افتاد, بیایم پایین. 💟اوایل تا آخر روضه آنجا نشستم طبق قولی که داده بودم. چادرم را گرفتم جلوی دهنم تاصدای گریه ام 😭بیرون نرود. آن پایین غوغا بود. یک نفر روضه را شروع کرد باء بسم الله را که گفت, صدای ناله بلند شد. همین طور این روضه دست به دست می چرخید. یکی گوشه ای از روضه ی قبلی را می گرفت و ادامه می داد. گاهی روضه در روضه می شد. تا آن موقع مجلسی به این شکل ندیده بودم. حتی حاج محمود در آشپزخانه همان طور که چای می ریخت با جمع هم ناله بود😭 نمی دانم به خاطر نفس روضه خوان هایش بود یا روح اتاق. 💟هیچ کجا چنین حالی را تجربه نکرده بودم توصیف نشدنی بود. فقط می دانم صدای گریه ی آقایان تا آخر قطع نشد. گریه ای شبیه جوان از دست داده. چند دقیقه یک بار روضه به اوج خود رسید وصدای سیلی هایی که به صورتشان می زدند به گوشم می خورد. پایین که آمدم به حاج محمود گفتم: حالا که این قدر ساکت بودم اجازه بدین فردام بیام بنده خدا سرش پایین بود. مکثی کرد و گفت: من هنوز را نیاوردم اینجا! ولی چه کنم؟ باورم نمی شد قبول کند. نمی رفت از خدام تقاضای تبرکی کند. می گفت: آقا خودشون زوار رو می بینن. اگه لازم باشه خدام رو وسیله قرار میدن! 💟معتقد بود: همون آب سقاخانه ها ونفسی که توی حرم می کشیم, همه مال خود آقاست. روزی قبل از روضه ی داخل رواق, هوس چای☕️ کردم. گفتم: الان اگه چای بود, چقدر می چسبید😋 هنوز صدای روضه می آمد که یکی از دوتا چای برایمان آورد خیلی مزه دار ... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
ابوابراهیم۵٧
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣1⃣ #قسمت_شانزدهم 📖توی ب
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 7⃣1⃣ 📖فردای بله برون ک خانواده ایوب برگشتند تبریز، ایوب خانه ما بود. یک هفته تا عقد وقت داشتیم و باید خرید هایمان را میکردیم. یک دست لباس خریدیم و ساعت و حلقه💍 ایوب شش تا النگو برایم انتخاب کرده بود، انقدر اصرار کردم که به دوتا راضی شد. 📖تا ظهر از جمع شش نفره مان فقط من و ایوب👥 ماندیم. پرسید: گرسنه نیستی؟؟ سرم را تکان دادم. گفت: من هم خیلی گرسنه ام😋 به چلوکبابی توی خیابان اشاره کرد. دو پرس چلوکباب گرفت با مخلفات. 📖گفت: بفرما. بسم الله گفت و خودش شروع کرد. سرش را پایین انداخته بود. انگار توی خانه اش باشد. چنگال را فرو کردم توی گوجه، گلویم گرفته بود. حس، میکردم صدتا چشم نگاهم میکند👀 از این سخت تر، روبرویم مرد نامحرمی، نشسته بود ک باهاش هم سفره می شدم؛ مردی ک توی بی تکلفی کسی ب پایش نمیرسید. 📖آب گوجه در امده بود. اما هنوز نمیتوانستم غذا بخورم. ایوب پرسید نمیخوری؟؟ توی ظرفش چیزی نمانده بود. سرم را انداختم بالا گفت: مگر گرسنه نبودی؟؟😳 -اره ولی نمیتونم🙁 📖ظرفم را برداشت حیف است حاج خانم، پولش را دادیم. از چلو کبابی ک بیرون امدیم اذان گفته بودند. ایوب از این و آن سراغ نزدیک ترین را میگرفت. گفت: اگر مسجد را پیدا نکنم، همینجا می ایستم به نماز📿 📖اطراف را نگاه کردم -اینجا؟؟ وسط پیاده رو؟؟ سرش را تکان داد. گفتم: زشت است مردم تماشایمان میکنند. نگاهم کرد این بدون اینکه خجالت بکشند بااین سر و وضع می ایند بیرون انوقت تو از اینکه "دستور خدا" را انجام بدهی خجالت میکشی⁉️ 📖اقاجون این رفت و امد های ایوب را دوست نداشت میگفت: -نامحرمید و دارد اما ایوب از رفت و امدش کم نکرد. برای، من هم سخت بود. یک روز با ایوب رفتیم خانه روحانی محلمان. همان جلوی در گفتم "حاج اقا میشود بین ما صیغه بخوانید؟؟" 📖او را میشناختیم. او هم ما و اقاجون را میشناخت. همانجا محرم شدیم💞 یک جعبه شیرینی🍩 ناپلئونی خریدیم و برگشتیم خانه. مامان از دیدن صورت گل انداخته من و جعبه شیرینی تعجب کرد. -خبری شده؟؟ نخ دور جعبه را باز کردم و گرفتم جلوی مامان. گفتم: -مامان!....ما......رفتیم .... موقتا ....🙊 دست مامان تو هوا خشک شد 🖋 ... 📝به قلم⬅️ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔆آمادگی_برای_ظهور 🌺شما وارد پادگان که می شوید هر لباسی تنت باشد در می آورند یک دست لباس می دهند می گویند: «باید این لباس را بپوشی، در این پادگان باید تحت نظام و مقررات خاصی حرکت کنی، هر جور دلت خواست نمی توانی عمل کنی.» 🌺یکوقت شما مؤمن هستی، داری، محبت به امام زمان داری، برای امام زمانت اشک می ریزی، این خوب است. خدا خیرتان بدهد. 🌺ولی یکوقت می خواهی سرباز امام زمان باشی، دوست داری انتخابت کنند، آن لباس سربازی را بپوشی، اینجا دیگر نمی توانی مطابق میلت حرکت کنی. باید ببینی فرمانده ی بزرگ پادگان، امام زمان ارواحنافداه از تو چه انتظاراتی دارند. 🌺این لباس سربازی آقا که می‌خواهی تنت کنی، اولین نشانه اش تقواست. نمیشود کسی بگوید من سرباز امام زمانم، هم بکند،میل به گناه هم داشته باشد. 🌸استاد حاج‌آقا زعفری زاده ✅ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ⬅️ ابوابراهیم کانال روشنگری 🌐 ابوابراهیم 🆘 https://eitaa.com/aboebrahim ☑️ @aboebrahim 💠 ما را به دوستان معرفی کنید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
⚠️ هشدار طبیبان از زمان حضرت آدم تا اکنون در مورد ویروسی به نام....☢️ شاید متذکر شویم❗️ 🆔 @aboebrahim