⛔️توجه لطفا⛔️
شروع #فصل_چهارم داستان #پسر_نوح
ان شاءالله از امروز
ساعتشو اعلام نمیکنم تا اگه از حالا به بعد دیر و زود شد شرمنده رو ماهتون نشم😊
ضمنا فصل چهار و پنج این داستان، حاوی حداقل ده برابر نکات مهم نسبت به سه فصل قبل هست که بنظرم میتونه حتی روش جنگیدن با این دسته از گروهک ها را به شما افسر جنگ نرم نشون بده.
_________________________
🌐 #مهم= اگر اهل تحلیل هستید و شخصیتی #خوشه_چین دارید با #زمانه همراه شوید...
🌐 زمانه
🌀 واتساپ
https://chat.whatsapp.com/2423SiIKr48A3Z5UMC5A5e
🔶ایتا
https://eitaa.com/zmaneh
با زمانه زمانهات را بشناس
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️#پسر_نوح⛔️
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«فصل چهارم»
قسمت: پنجاه و چهارم
قم _ شهر کریمه اهل بیت
دوس دارم بدونین که این فصل، با تمام محدودیت هایی که در مرحله طرح و عملیات داشت، از جذاب ترین روزهای زندگی من محسوب میشه و اینقدر بهش علاقه داشتم و دارم که گاهی که حالم خوب نیست، چشمامو رو هم میذارم و اون روزا را یاد خودم میارم. شاید نتونم در قالب این کلمات و نوع روایتم، اون حس واقعی درونیم رو بهتون نشون بدم، اما تمام تلاشمو میکنم.
بسم الله ...
برگشتم قم. مستقیم رفتم حرم. همه چی دست خودشونه. حدودا یه ساعت تسویه حساب کردم. بهتره بگم: تصفیه حساب کردم. چون نفسم نیاز به تصفیه داشت تا بعدا بتونه درست تسویه کنه.
این زیارتم با همه زیارتای قبلی فرق داشت. چون به اسم مامور امنیتی و با حکم ماموریت و حس و حال پلیسی و جنایی و حل معمای اونجوری نیومده بودم. از خدا که پنهون نیست ... از شما چه پنهون به حضرت معصومه میگفتم: کاش ویتی کمان زودتر جلوی پام سبز شده بود. کاش زودتر به اینجایی رسیده بودم که حاج احمد آقا آدرسشو داده بود. و کلی کاش های دیگه ...
حالا میفهمین چرا ...
برخلاف همیشه، اداره یا خونه سازمانی نرفتم. مهمون یکی از دوستان روحانی به اسم حاج آقای مرشدی بودم و مستقیم رفتم اونجا. چهار پنج نفر از دوستان روحانی دیگه هم اونجا بودن. تخصصی فرق و ادیان کار کرده بودن و همشون اهل تالیف بودند. ماشالله هرکدوم صاحب محاسن و وجنات علمایی و حس و حال خاص طلبگی و...
سلام و علیک و یه پذیرایی مختصر و بسم الله گفتیم و شروع کردیم:
خوشحالم که محضر فضلا و علما دور هم جمع شدیم و با هم گفتگو میکنیم. حقیقتش اینه که دوستان بنده در (یه اسم همینجوری سر هم کردم و گفتم: ) سازمان بررسی های پدیده های نوظهور دینی و اجتماعی، مایلیم که از تجارب و نقطه نظرات شما سروران عزیز استفاده کنیم. من اگر بخوام طرح مسئله کنم و ...
یکی از طلبه ها حرفمو قطع کرد و گفت: جسارتا جناب دکتر! سازمانی که گفتین زیر نظر کجاست؟
گفتم: یه سازمان مردم نهاد هست که داره کارشو با قدرت شروع میکنه و دوس نداره مثل بقیه جاها تحت تاثیر سیاست ها قرار بگیره! ضمنا بنده هنوز دکترام نگرفتم.
یکیشون گفت: جسارتا مدرکتون چیه؟
گفتم: کارشناسیم امنیت شبکه خوندم و ارشدمم ....
یکی دیگه از طلبه ها که از اولش گوشیش از دستش نمیفتاد، گفت: چرا هر چی سرچ میکنم چیزی ... سایتی ... مطلبی ... معرفی درباره سازمانی که گفتین بالا نمیاره؟!
لبخندی زدم و گفتم: تازه شروع به کار سازمانی این چنینی کرده و...
یکی دیگه از طلبه ها گفت: تازه تاسیسه؟ ینی تجربه ای ندارین؟
گفتم: حالا اگه اجازه بدید توضیح بدم ممنون میشم!
یکیشون گفت: بفرمایید اما کاری به بقیه رفقا ندارم ... خودم فکر میکردم از دستگاه های امنیتی و یا دولتی و یا مثلا بیت حضرت آقا تشریف آوردین!
یکی دیگشون هم فورا گفت: منم اولش همین فکرو میکردم ... اما گویا اینجوری نیست ... درسته؟
گفتم: بله ... درسته ... از طرف دولت و بیت و نهاد امنیتی و این چیزا نیستیم.
نفر اولی گفت: ببین برادر من! ما از صحبتای شما استفاده میکنیما اما حضراتی که الان در خدمتشون هستیم، از اساتید این فن هستن و (با چشماش به صاب خونه یه نگا کرد و ادامه داد) به ما گفته بودن که از یه جای مهم قراره امروز جلسه داشته باشیم ... خب حالا علی ایّ حال بفرمایید ... فقط جسارتا یه کم زودتر که بنده یه جایی وعده کردم!
من که پیش بینی چنین برخوردی همین اول قصه نداشتم و از شیوه نگاه و نشستن اعزه در ادامه جلسه، نسبتا به هدفی که قبلش ترسیم کرده بودم حسابی ناامید شدم، خودمو کنترل کردم و گفتم:
«بله ... ممنونم ... هر چند بنظرم بهتر بود بزرگواران اجازه میدادند که چند جمله بنده کاملتر بشه و بعدش تصمیمات خوبی بشه گرفت ... اما چشم ... ادامه میدم و سعی میکنم خیلی وقت دوستان را نگیرم ...
ما در شرایط جنگ نابرابر زندگی میکنیم. اینقدر جنگ بد و سختی شده که خط آتش دشمن هم از داخل داره کار میکنه و هم از خارج. نمونه بارزش همین تحرکات دینی و عقیدتی هست که میبینیم داره روی نسل جوون ما و هیئات و محافل مذهبی ما کار میکنه.
خب بنظرتون کارهای پراکنده و جزیره ای میتونه جلوی این خط آتش منسجم و ثانیه به ثانیه را بگیره؟ قطعا این تصور اشتباهه و نباید تا زمانی که نوعی اتحاد و همبستگی بین نیروهای توانمند جامعه شکل نگرفته، انتظار پیروزی داشته باشیم...»
حدود بیست دقیقه صحبت کردم. با پذیرایی و صحبتای مقدماتی که داشتن و کلش حدودا یک ساعت و خورده ای بود که نشسته بودیم.
یهو گوشی یه نفر زنگ خورد: الو ... علیکم السلام و رحمت الله ... احوال مبارک؟ بفرمایید ... نه خواهش میکنم ... بفرمایید ...
یه کی دیگه هم گوشیش زنگ خورد: سلام علیکم ... بفرمایید ... معذورم ... عصر برای استخاره تماس بگیرین ... ماجورین ان شاءالله ...
اما بقیشون گوش میدادن. حتی دو سه تا سوال قشنگ هم مطرح کردند... اما جلسه اونی نبود و نشد که انتظارش داشتم.
#حدادپور_جهرمی
_________________________
🌐 #مهم= اگر اهل تحلیل هستید و شخصیتی #خوشه_چین دارید با #زمانه همراه شوید...
🌐 زمانه
🌀 واتساپ
https://chat.whatsapp.com/2423SiIKr48A3Z5UMC5A5e
🔶ایتا
https://eitaa.com/zmaneh
با زمانه زمانهات را بشناس
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
⛱ من کارشناس منابع طبیعی و سیل شناسی و اینا نیستم و نمیتونم به صراحت بگم سیل واقعی اتفاق افتاده یا نیفتاده؟!
هرچی هست بارش رحمت الهی هست.
زدیم رودخانه را خشک کردیم و برج و بارو و مسیر و راه و جاده ساختیم و بعد میگیم سیل اومده؟!!
👈 خب یه دفعه بگیم اصلا بارون نیاد
🔹 اما صراحتا میتونم بگم:
#قطعا_بلایی_نازل_نشده
تَکرار میکنم: بلایی رخ نداده!
هیچ دلیل و برهانی ندارن کسانی که اسم عذاب و این چیزا میارن. عذاب، مختصات خاص خودشو داره و به هر خسارتی نمیشه اسم عذاب الهی گذاشت.
✔️ در ثانی کی گفته ظهور امام عصر ارواحنا فداه لزوما با بلا همراهه؟!!
ظهور یک پروسه ست که لزوما با بلا همراه نیست بلکه بالعکس میتونه با رحمت و نعمت همراه باشه
👈 فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون
لطفا در اظهار نظرها دقت کنیم
مجبور نیستیم هر چی به ذهنمون اومد، تبدیلش کنیم به پست و علی برکت الله فوروارد کنیم...
_________________________
🌐 #مهم= اگر اهل تحلیل هستید و شخصیتی #خوشه_چین دارید با #زمانه همراه شوید...
🌐 زمانه
🌀 واتساپ
https://chat.whatsapp.com/2423SiIKr48A3Z5UMC5A5e
🔶ایتا
https://eitaa.com/zmaneh
با زمانه زمانهات را بشناس
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
🔹 خیلی صریح عرض کنم: کسانی که یکی دو تا حدیث را برمیدارن و تبدیل به عکس و پوستر میکنن و مدعی ظهور و آستانه ظهور و این چیزا هستن، حقیقتا دارن روی موی بسیار باریک و خطرناک و بدون احتیاط قدم برمیدارن و شک نکنن که تاثیرات منفی و ابهامات و بدبینی های مردم را نسبت به اصل ظهور و رحمت الهی بودن ظهور و امام عصر و عدالت الهی و خیلی چیزای دیگه را برانگیخته میکنن!
🔺اولا اصلا دلیلی ندارن که بگن این همون نشونه ای هست که در روایت اومده
🔺ثانیا بر فرض محال که یکی پیدا بشه و بگه این همونه که در حدیث اومده، هیچ کدام از این نشانه ها، قطعی نیست و نمیتونیم پاش قسم حضرت عباس بخوریم!
🔺ثالثا هنوز مشکل سندی و رجالی این دسته احادیث به جای خودش باقی هست و جالبه که همین روایتی که دارن دست به دست میچرخونن که در ماه رجب فلان سیل و بلا نازل میشه، ظاهرا مقطوعه است!
🔺رابعا یه چیزی درست کردن و انداختن تو فضای مجازی و میخوان مردم امام زمان دوست بشن، اما یهو سر از پیج طرفداران رضا پهلوی درآورده که میگن: ولیعهد میگه نمیدونم چرا دوره بابای من از این نشونه ها و بلاها اتفاق نمیفتاد و همش افتاده به جون جمهوری آخوندی!
آقا اگه حدیث لخت و عریان و بدون کارشناسی نفرستی تو فضای مجازی، کجای دین خدا ضرر میکنه؟!
بهت میگن تو عامل غیبتی؟!
والا کسی کاریتم نداره
پس چرا فورا موقعی که مردم یه درد و ده تا درد دارن، هول و ولای بد فهمی از دین میندازی به جون و ذهنشون؟!
که چی بشه؟
نمیتونستی اگه راست میگی، اول ماه رجب، حدیث و احادیثت بفرستی؟
راستی برنامت برای ماه شعبان چیه؟
ماه رمضان چی؟
اون ماه ها خبری نیست؟!
اگه هست، جان من همین حالا بگو لااقل مردم آمادگیش داشته باشن😏
#ظهور_هراسی_ممنوع
_________________________
🌐 #مهم= اگر اهل تحلیل هستید و شخصیتی #خوشه_چین دارید با #زمانه همراه شوید...
🌐 زمانه
🌀 واتساپ
https://chat.whatsapp.com/2423SiIKr48A3Z5UMC5A5e
🔶ایتا
https://eitaa.com/zmaneh
با زمانه زمانهات را بشناس
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
⛔️یه خواهش⛔️
عکاس ها و روابط عمومی آقایون و رجال سیاسی و نظامی، لطفا حسابی حواسشون به نوع عکس ها و حالات و شکل و شمایل افراد و ... باشه.
باور کنین الفبای روابط عمومی سازمانی و نهادی ایجاب میکنه که یه عکس از شخصیت ها نشون ملت بدین که مضحکه و مسخره داخل و خارج نشه.
والا آدم دلش میسوزه
آخه چرا از صفا و صمیمیت شخصیت های ارزشی اینجور انعکاس های ضعیف و مخرب بیرون میاد؟!
حالا هی میگن نگو و اینجا همه قشر آدم هست و ...
پس کجا بگم؟
صدام به کی میرسه؟
آقا به خدا زشته
مواظب نوع عکس ها و حالات شخصیت ها موقع بازدید از مناطق سیل و زلزله زده باشین
همین
العاقل بستشه یک اشاره😐
_________________________
🌐 #مهم= اگر اهل تحلیل هستید و شخصیتی #خوشه_چین دارید با #زمانه همراه شوید...
🌐 زمانه
🌀 واتساپ
https://chat.whatsapp.com/2423SiIKr48A3Z5UMC5A5e
🔶ایتا
https://eitaa.com/zmaneh
با زمانه زمانهات را بشناس
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️#پسر_نوح⛔️
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«فصل چهارم»
قسمت: پنجاه و پنجم
قم _ منزل حاج آقا مرشدی
من که خیلی خسته شده بودم و انرژی زیادی در همون نیم ساعت از بدن و مغزم خارج شده بود، گفتم: حالا بفرمایید راهکار بدید و استفاده کنم از محضرتون تا ببینیم چیکار میشه کرد و نظر اعزه محترم چی هست؟
خب برنامه ما این بود که هر کسی حدودا ده دقیقه صحبت کنه و پیشنهاداتی که میشه عملیاتی کرد را بررسی کنیم. یه نفر که همون اول جلسه معذرت خواهی کرد و رفت. گفت جایی وعده کردم و از همه التماس دعا دارم!
یکی دیگشون هم از بس تلفنش تماس میگرفت، یه گوشه از پذیرایی مدام راه میرفت و شاید به جرات میتونم بگم حدودا چهل و پنج دقیقه با تلفن حرف میزد. حداقل نمیذاشت بره بیرون که هم خودش راحتتر باشه و هم ما صدای همدیگه را بهتر و بدون مزاحم بشنویم.
یکی دو نفرشون هم از بس سوال و اِن قُلت آوردند، تمام فرصت خودشون و فرصت بقیه صرف جواب دادن به سوالاتی مثل این گونه سوالات شد: جسارتا موسسه شما در این باره چیکار کرده؟ چقدر بودجه در سال دارین؟ از کجا تامین میشین؟ اساتیدتون کیا هستن؟ آموزش محور هست یا خدمات هم ارائه میدین؟ گزارشات برای کجا ارسال میشه؟ مصرف داده ها و تحقیقات شما چیه؟ ...
و دیگه کم کم سوالاتشون رفت به این سمت و سو که: چرا نظام همشونو نمیگیره و خلاصمون نمیکنه؟ دستگاه های امنیتی ما چیکار میکنن؟ (البته من دارم میگم چیکار میکنن؟ اون بنده خدا گفت: چه غلطی دارن میکنن؟!) چرا همش زحمات به دوش طلبه ها میفته؟ آقایون کجان؟
یکی که خیلی باحال بود، میگفت: چرا همه از حوزه انتظار معجزه دارن؟ میدونین شهریه من استاد تمام وقت درس خارج خونده چقدر هست؟ چرا نمیرین سراغ اونایی که دارن حقوقشو میگیرن و مگس میپَرونن؟ اصلا آقایون تصمیم ساز و دولتی ها و حتی امنیتی ها خبر دارن اجاره خونه توی قم چقدر هست؟ میدونین طلبه من، هر روز که میخواد از پردیسان بیاد درس، چقدر باید با این هزینه حمل و نقل، معطل بشه و وقتش تلف بشه؟ چرا موسسات تخصصی در حاشیه قم اینقدر کمه؟!!
من که فقط سر تکون میدادم و مثل دبیر کل سازمان ملل متحد ابراز تاسف میکردم!
والا ... چیکار باید میکردم؟
البته حرف و نظرات خوبی هم داده شد. مثلا یه نفرشون گفت: من حاضرم پایان ناممو بدم چاپ کنین. درباره علل و ریشه های دین گریز شدن مردم هست. اگه درصد مناسبی در نظر گرفته بشه، حاضرم ادامشم بنویسم!
یا مثلا یه نفر دیگه گفت: باید هممون بریم خدمت حضرت آقا و بگیم این چه وضعشه؟ شاید آقا بنده خدا خبر نداره!
گفتم: قطعا اشراف و اطلاعات ایشون درباره این طور موضوعات و کل موضوعات مطرح شده در اجتماع، از من و شما دقیق تر و کاملتر هست.
یکی دیگه هم گفت: هر کاری باشه در خدمتیم. فقط بذارین پنجشنبه جمعه ها ... من با درس اخلاقم که ساعت نه و نیم صبح پنجشنبه تموم میشه، بقیش تا ظهر جمعه میتونم درخدمت باشم.
آخرش هم یه استکان چایی دیگه و علی برکت الله ...
پاشدن رفتن و از آقای مرشدی هم به خاطر ترتیب دادن همچین نشستی تشکر کردند!!
وقتی رفتند، به آقای مرشدی گفتم: حاج آقا شما چرا صحبت نکردی؟
گفت: محمد پس چرا خودتو معرفی نکردی؟
گفتم: فرقی میکرد؟! میگفتم من مامور امنیتی هستم که چی مثلا؟ اینایی که من دیدم، بندگان خدا همین چیزایی که ازش نالیدند، براشون بسه و باید برای موفقیتشون نذر و دعا کرد! والا ... ما میگیم چرا بین این همه جلسه چیزی در نمیاد؟
گفت: خب تو نگفتی دنبال چی هستی؟ اگه گفته بودی، من شک ندارم که نتیجه بحث فرق میکرد.
گفتم: شما دیگه چرا؟ من که گفتم باید اتحاد کرد و بنظرتون چیکار کنیم که متحد بشیم و بتونیم غیر حکومتی این طور مشکلات را حل کنیم؟
گفت: درسته ... اما ... البته شایدم اگه گفته بودی که از نهاد امنیتی هستی، دیگه هیچ کس حرفی نمیزد و فقط و فقط گوش میدادن!
گفتم: خب اینم به درد نمیخوره! نیومدم که درس پس بدم و یا ارائه داشته باشم که حالا یا به خاطر ترس ... یا به خاطر هر چیزی دیگه حرفی نزنن و کاری نکنن!
گفت: از این رفقا دلگیر نشو ... خب حالا میخوای چیکار بکنی؟
گفتم: باید فکر کنم. هنوز برای ناامیدی خیلی زوده. بندگان خدا حق دارند. من از اینا خیلی دلگیر نیستم. من از اونایی دلگیرم که طلبه ها را وسط این همه مشکلات رها و محصور کردن ... اما تا یکی از همینا منبر و محراب و سایت و کانال جریانات معارض و رقیب را قبول کنه و پول خوبی هم بهش بدن، فورا ندای یاللمسلمین سر میدن و بیچاره را از چشم و ابرو میندازنش!
اولین جلسمون به سنگ خورد ...
دومین جلسمون هم دیگه نگم ... تقریبا همینطوری بود اما با این تفاوت که یکی دو پله سطح مطالب بالاتر بود ...
همین ...
وگرنه راهکار عملیاتی و اجرایی برای مقابله با دو گروه مد نظرمون نداشتند و حداکثر به تالیف و چاپ و سایت و کانال فکر میکردند!
ادامه دارد...
#حدادپور_جهرمی
_________________________
🌐 #مهم= اگر اهل تحلیل هستید و شخصیتی #خوشه_چین دارید با #زمانه همراه شوید...
🌐 زمانه
🌀 واتساپ
https://chat.whatsapp.com/2423SiIKr48A3Z5UMC5A5e
🔶ایتا
https://eitaa.com/zmaneh
با زمانه زمانهات را بشناس
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️پسر نوح⛔️
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«فصل چهارم»
قسمت: پنجاه و ششم
قم _ هتل
خونه و سوییت اجاره ای گیرم نیومد و مجبور شدم چند شب رفتم هتل. یه شب چند نفر از رفقایی که حاج احمد آقا معرفی کرده بود، هماهنگ کردم بیان و یه جلسه با هم داشته باشیم. انصافا بچه های گل و پای کار و جهادی و انقلابی. همشون از بچه های اداره بودند.
یه توضیح دادم که دو سه تا جلسه با کسانی گرفتم که تخصصی خوندن و فکر میکردم تا بشنون میان پای کار. نه این که پای کار نیومدن و نیستن. اتفاقا دارن دوره ها و کارگاه ها و جلسات خوبی هم میذارن. حتی کتاب ها و صوت سخنرانی های خوبی هم دارن. اما با اونی که ما میخوایم، فاصله دارن و بنظرم فاصلشون هم کم نیست.
یه نفر از بچه ها گفت: منم با دو تا گروه حرف زدم. آخوندای با حال و با سوادی هم بودند. یه عده شون که دقیقا کپی همین چیزی بودن که آقا محمد میگه. اما چند نفرشون میشد با یه سری آموزش ها سر خط بیان و بشه اون چیزی که ما میخوایم.
یه نفر دیگه پرسید: بنظرتون ما دایره مخاطبمون را تنگ و کوچیک نگرفتیم؟
گفتم: یه کم بیشتر توضیح بده!
گفت: اصطلاحا ما سرچشمه را ول کردیم و اومدیم سراغ ساقی ها. بنظرم اگه قرار باشه کسی کاری کنه و دستور و فرمانی صادر کنه، مراجع محترم هستند.
یکی دیگه گفت: این هم یه مسئله حکومتی و سیاسی نیست که بگیم فلان مرجع بله و فلان مرجع خیر! بدون شک میان پای کار و ای چه بسا نظراتشون واقعا به دردمون بخوره!
من که تو فکر بودم و نمیتونستم رک بگم : آره یا نه! ترجیح دادم سکوت کنم ببینم بقیه رفقا چی میگن؟
نظرات موافق و مخالف با هم برابر بود. هر دو طرف هم انصافا دلایلشون خوب بود. هم اونایی که میگفتن حتما باید بریم سراغ مراجع و از اونا شروع کنیم. و چه اونایی که میگفتن مخالفیم و اتلاف وقت هست!
قرار شد فکر کنم و خبرشون بدم.
وقتی رفتند، یکی دو ساعت بعدش با خطی که رحمان بهم داده بود، برای خودش پیامک دادم. نوشتم: سلام. باید با حاجی حرف بزنم.
نوشت: سلام. چاکریم. یه ساعت دیگه خودم زنگ میزنگم.
یه ساعت بعدش شد...
زنگ خورد و برداشتم. دیدم خود حاج احمد هست.
سلام علیکم
سلام و رحمت الله. احوال شما؟
خوبم. الحمدلله. در جوار کریمه اهل بیت دعاگوییم.
زنده باشی پسرم. کارا چطور پیش میره؟
(این ینی باید کمتر از 59 ثانیه صحبت کنیم و طولش نده)
گفتم: جمع کردن فضلا کاری نداره. تجمیع آراء و نظراتشون کار حضرت فیل هست.
گفت: درسته. بالاخره علوم انسانی و وحیانی هست و نظرات مختلف. ضعف رفقای روحانی اینه که واحدای عملیاتی کردن رای و اجتهاد بنا به فراخور جامعه و نیازها پاس نمیکنن! خب؟
گفتم: حالا همین برای ما شده چالش! راحت بگم: چیزی از تهش درنمیاد. دو ساعت جلسه میگیری و آخرش میبینی 200 تا طرح و نظر اومده بالا اما نهایتا تک و توکی بشه روش حساب کرد.
گفت: نظر بچه های دیگه چیه؟
گفتم: والا میگن بریم سراغ مراجع! فکر نکنم ........ آخه ما دنبال توصیه و سفارش نیستیم که ... کار از این حرفا گذشته ... تجربه هم میگه که محاله آقایون اشاره مستقیم به این خطوطی کنن که ما دنبالشیم ...
گفت: بالاخره اونا وظایف خودشونو میدونن ... اجازه بده اونا به سبک خودشون رفتار کنن ... ضمنا کم پیش میاد که حضرات، اسم بیارن و با اشاره مستقیم، جو را مدیریت کنند به یه سمت! البته ما هم دنبال این مدل کارا نیستیما ... یادته که ؟
گفتم: دقیقا ... حتی شنیدم یکی از حضرات، همین پریشب رفته بیت یکی از همین آقایون پرونده ما و حسابی از دلش درآورده و بهش روحیه داده که چرا گاهی ... اونم گاهی اوقات ... مورد بی مهری قرار میگیره!!
حاج احمد خنده ای کرد و گفت: میدونی دارم به چی فکر میکن؟
گفتم: نه!
گفت: با بدنه اجتماعی و مردم کوچه و بازار و دانشجو و اینا کیا دارن رفت و آمد میکنن؟ کدوم دسته از آخوندا هستند که با اونا دارن حشر و نشر میکنن؟ تخصصیا؟ مراجع؟ یا کی مثلا؟
گفتم: والا مثلا مسجد محله قبلی ما تو شیراز، آخوندای مبلّغ و نهاد رهبری دانشگاه ها و کلا همین ... ای داد بر من ... آهان ... یادم اومد ... همین طلبه های جوون و انقلابی ... آره؟
گفت: خسته نباشی برادر! آره دیگه! ملت شانس و فرصت شرکت کردن پای چند تا سخنرانی فضلای تخصصی و مراجع محترم پیدا میکنند؟
گفتم: والا اگه مثلا بابا و مامان و خانواده من و شما باشه، خیلی خیلی کم! همش همین طلبه های جوون و متوسط السواد هستند!
گفت: آباریک الله! لحظات خوشی داشته باشی!
گفتم: کوچیکتم حاجی!
گفت: دمنوش یادت نره! پیاده روی هم بکن. شکمت داره میاد جلو!
خندیدم و گفتم: شکم نیست که ... غصه خونه است ... همش غمباده ... اما دمنوش و پیاده روی هم چشم!
گفت: روشن ... درخدمتیم!
گفتم: دعا بفرمایید حاج آقا ...
ادامه دارد ...
#حدادپور_جهرمی