مداحی_آنلاین_یا_الله_باز_به_تو_رو_زده_طاهری_.mp3
4.04M
⏯ #مناجات با خدا
🍃یا الله باز به تو رو زده عبد رو سیاه
🍃یا الله بعد عفو تو آوردم اشتباه
🎤حاج #محمدرضا_طاهری
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
4_5814225441958922563.mp3
1.01M
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
عشق علی خوش اومدی
شما کجا زمین کجا
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹میلاد مادر خوبیها
❤️بـانوی دو عالم
🌹حضرت زهرای مرضیه (س)
❤️و روز بزرگداشت مقام مادر
🌹و زن را به همه مادران
❤️و زنان و دختران سرزمینم
🌹تبریک عرض میکنم
❤️ #پیشاپیش_روز_مادر_مبارک ❤️
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
❣ #سلام_امام_زمانم❣
صبحتـون زيبـا آقای من
روزتـون پـر از لبخند
دلتون لبريز از شادی مومنان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل در فرج #پنج صلوات🌹
#مردی_در_آینه
#قسمت_بيست_يک: آخر خط
کتم رو برداشتم که برم خونه ... يکي از پشت سر صدام کرد ...
- منديپ ... برو پيش رئيس ... کارت داره ...
از در که رفتم داخل، اخم هاش تو هم بود ... تا چشمش بهم افتاد ناراحتيش به خشم تبديل شد ...
- ديگه واقعا نمي دونم بايد با تو چي کار کنم ... کي مي خواي از اين کارها دست برداري؟ ... فکر کردي تا کجا مي تونم به خاطر تو جلوی واحد تحقيقات داخلي بايستم؟ ...
روز پيچيده و خسته کننده من ... حالا هم بايد فريادهاي رئيسم تموم مي شد ... پشت سر هم سرم داد مي کشيد ... و من اين بار، حتي علتش رو نمي دونستم ... چند دقيقه ... بي وقفه ...
- چرا ساکتي؟ ...
- روز پر استرسي داشتي سروان؟ ...
چشم هاش رو نازک کرد و زل رد بهم ... توي نگاهش خشم و نااميدي با استيصال بهم گره خورده بود ... نفس عميقي کشيد ...
- تو حتي نمي دوني دارم در مورد چي حرف ميزنم ... مگه نه؟ ...
و اين بار با ياس بيشتري فرياد زد ...
- تو ديگه حتي نمي دوني دارم واسه چي سرت داد ميزنم...
کلافه شده بودم ...
- خوب معلومه نمي دونم ... از در که اومدم تو فقط داري داد ميزني بدون اينکه بگي ماجرا چيه ... وقتي نميگي من از کجا بايد بفهمم جريان از چه قراره ... و اين بار تحقيقاتِ داخلي به چي گير داده؟ ...
سر مانيتور رو چرخوند سمتم ...
- به اين ...
دکمه پخش رو زد ... و نشست روي صندليش ...
صدا از توي گلوم در نمي اومد ... حالا مي فهميدم چرا صبح، چشمم رو توي بازداشتگاه باز کرده بودم ...
نشستم روي صندلي و زل زدم بهش ...
- چيزي نمي خواي بگي؟ ... مثلا اينکه چي شد که چنين اتفاقي افتاد؟ ...
جز تکان دادن سرم چيزي نداشتم ... يعني چيزي يادم نمي اومد که بتونم بگم ...
- فکر مي کني تا کي اداره پليس مي تونه پشت تو بايسته؟... تو سه نفر رو توي بار لت و پار کردي و اصلا هم يادت نمياد چرا باهاشون درگير شدي ... هر بار داره اوضاعت از قبل بدتر ميشه ...
اگر همين طوري ادامه بدي مجبور ميشم معلقت کنم ... کم يا زياد ... تو دائم مستي ... حتي توي اداره مي خوري ... گاهي اوقات اصلا نمي فهمم چطور هنوز مغزت نگنديده و بوي تعفنش از وسط جمجمه ات نمياد ...
يا اين شرايط رو درست مي کني ... يا اين آخرين باريه که اداره پشت کثافت کاري هات مي ايسته و ازت دفاع مي کنه ... اين ديگه آخر خطه ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
⚠️ #تݪـــــنگرانہ
🛑بعضي آدما انگار #چـــــوبن
تا عصبانے میشن #آتـــــیش میگیرن
همہ جا رو دودآݪـــــود میکنن
همہ جا رو تیره و تار مـــــیکنن
اشک آدمو جارے مےکنن
🛑ولی بعضیـــــها این طورے نیستن مثـــــل #عـــــودن
وقتے یک حرفـــــ میزنی کہ
ناراحت میشن و آتش میگـــــیرن
بوے #جوانمردے و #انصـــــاف میدن
و هرگـــــز نامردے نمیکنن
✍اینہ ڪہ هر ڪس رو میخواے
بشناسے
در وقٺـــــ "عصبانیٺ"✔️
در وقٺ "خشم" بشنـــــاس✔️
راستے شما وقتے آتیش میگیرید عودیـــــد یا چوبـــــ؟
💕❤️💕