eitaa logo
ختم قران و صلوات حضرت رقیه س 🌹
347 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
211 فایل
🌹این کانال با هدف برگزاری ختم قران صلوات، زیارات، ادعیه و اشتراک گذاری کلیپ و متون مذهبی،مداحی در قالب فیلم،عکس" به صورت شبانه روزی فعال می باشد. 🌹راه ارتباطی" 🆔️http://eitaa.com/bandekhod http://eitaa.com/joinchat/1055129624C01eb321c2f
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸💖🍃🌸🍃💖🍃🌸🌸💖 دعوت نامه فرهیخته ای گرامی سلام علیکم؛ حضور شما به کانال احکام شبکه های اجتماعی در پیام رسان های شبکه های اجتماعی در فضای مجازی پیشاپیش خوش آمدمی گویم.🌸💖🌸 اهداف 🌙احکام شبکه های اجتماعی 🌙 فرصت های شبکه های اجتماعی 🌙تهدید های شبکه های اجتماعی 🌙راه کارهای صحیح استفاده نمودن 🌸🍃💖🍃🌸🍃💖🍃🌸💖 🌐http://t.me/SocialNetworkRulings 🌐http://eitaa.com/SocialNetworkRulings 🌐https://chat.whatsapp.com/EmorJ4Qr2UgDEb47ewCekn ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ 💖🍃💖🍃🌸🍃💖🍃🌸🌸 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌🆔️http://t.me/BamiyaniHadi
۸ اسفند ۱۳۹۹
🏴🍀🏴شهادت عقیله بی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها را ب پیشگاه آقا امام زمان ع و دوستداران اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض می نمائیم وهدیه می نمائیم وهدیه میکنیم ب محضر آن حضرت ختم ۱۴ مرتبه سوره مبارکه واقعه و ۵۰۰۰ صلوات را 🏴🍀این ختم تا دو روز دیگه وقت دارد 🏴گروه ختم قرآن و صلوات حضرت ولیعصر ولیعصر عج و کانال ختم قرآن و صلوات حضرت رقیه س در ایتا 🏴🍀🏴
۸ اسفند ۱۳۹۹
ی دزد و پیره زن دزدی وارد خانه یک پیر زنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاث خانه. پیرزن که بیدار بود صداش کرد و گفت ننه نشان می دهد شما جوان خوبی هستید و از ناچاری دزدی می کنید آن وسایل سنگین ول کن بیا این النگوهای طلا به شما بدم فقط قبل از آن خوابی که قبل از آمدن شما دیدم برام تفسیر کن. دزد گفت خوب چی خواب دیدی. پیرزن گفت خواب دیدم که همه اهل محل در یک باغ بزرگی در حال دویدن بودیم که من داخل نهر افتادم.... ادامه مطلب👇 🌐http://eitaa.com/SocialNetworkRulings 🌐http://t.me/SocialNetworkRulings 🌐https://chat.whatsapp.com/EmorJ4Qr2UgDEb47ewCekn
۸ اسفند ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۸ اسفند ۱۳۹۹
خانواده: یکی از مصادیق حبل الله خانواده می باشد پس باید مقدس دانسته و قدر شان را بدانیم نشود خدای نکرده غرق فضای مجازی شده و خانواده را فراموش نماییم فضای مجازی انسانهای دور را که اصلا شناختی نسبت به آنها نداریم نزدیک و انسانهای که شناخت داریم از ما دور می کنند. 🔴 💠 پروانه به خرس گفت: دوستت دارم... خرس گفت: الان ميخوام بخوابم، وقتی بيدار شدم حرف می‌زنيم. خرس به خواب زمستاني رفت و هيچوقت نفهميد که عمر پروانه فقط است. 💠"همديگر را دوست داشته باشيم؛ شايد فردايی نباشد" آدمای زنده به گل و محبت نياز دارند و مرده‌ها به فاتحه! ولی ما گاهی برعکس عمل می‌کنيم! به مرده‌ها سر ميزنيم و برایشان گل می‌بريم، اما راحت فاتحه زندگی بعضيا رو می‌خونيم! گاهی فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه‌هاست! 💠 بيائيم ساده‌ترين چيز، یعنی را از همسر و فرزندانمان دريغ نکنيم. ولو با یک جمله ولو با یک لبخند و یک نگاه. به قول یکی از عرفا، هرکجا به همسر و فرزند خود محبّت کنید را بیشتر می‌بینید. http://eitaa.com/SocialNetworkRulings
۹ اسفند ۱۳۹۹
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
سالروز وفات بانوی مهر و کرامت حضرت زینب کبری(س) بر عموم شیعیان تسلیت باد
۹ اسفند ۱۳۹۹
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨ حضرت محمد صلى‌اللّٰه‏‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: هر كس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نكند، دروغ نگويد و خلف وعده ننمايد، جوانمرديش كامل، عدالتش آشكار، برادرى با او واجب و غيبتش حرام است.✨ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
۹ اسفند ۱۳۹۹
✨﷽✨ 🌼اگر می‌خواهی از انحراف آخرالزمان دور بمانی.. ✍ امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: «چراغ راه مؤمن، شناخت حق ماست و بدترین کوری، نابینایی فضیلت ماست؛ که با ما بی‌ جهت و بدون گناه، به دشمنی برخاسته، فقط به جرم اینکه ما او را به سوی حق و دوستی خواندیم و دیگران او را به سوی فتنه دعوت کردند. آنها را بر ما ترجیح‌ داد. ما را پرچمی است که هر که در سایه آن درآید، او را جا دهد و هر که به سوی او پیش تازد، پیروز است و هر که از آن وا ماند، نابود و هر که بدان چنگ زند، نجات یابد؛ شمایید آبادگران زمین که (خداوند) شما را در آن جای داد تا ببیند چه می‌کنید. پس مراقب خدا باشید در آنچه از شما دیده می‌شود. بر شما باد به راه روشن بزرگتر. در آن بروید که دیگری جای شما را نگیرد.» (١) سپس حضرت این آیه قرآن را تلاوت فرمودند: «به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و آن برای اهل ایمان به خدا و پیامبرانش مهیا گردیده است.» (٢) 📚 ١- بحارالانوار، ج۶۵، ص۶۲؛ ٢- سوره حدید/٢١ 💕💛💕
۹ اسفند ۱۳۹۹
🌷نصایح پیامبر ص به سلمان فارسی قَالَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ أَوْصَانِي خَلِيلِي بِسَبْعِ خِصَالٍ لاَ أَدَعُهُنَّ عَلَى كُلِّ حَالٍ أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لاَ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي وَ أَنْ أُحِبَّ اَلْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ وَ أَنْ أَقُولَ اَلْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّا وَ أَنْ أَصِلَ رَحِمِي وَ إِنْ كَانَتْ مُدْبِرَة وَ أَنْ لاَ أَسْأَلَ اَلنَّاسَ شَيْئا وَ أَنْ أَقُولَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ كُنُوزِ اَلْجَنَّةِ . سلمان فارسى رحمه اللّٰه گويد: دوستم ، پيامبر ص ،مرا به هفت صفت سفارش نمود كه در هيچ حالى آنها را ترك نخواهم كرد: ۱.درمال،به پایین ترازخودم نگاه کنم، ۲.وبه بالاترارخودم نگاه نکنم ۳.فقيران را دوست بدارم و به آنها نزديك شوم، ۴. حق را بگويم اگر چه تلخ و ناگوار باشد، ۵.صلۀ رحم نمايم گرچه آنهانکنند ۶. از مردم چيزى نخواهم ۷.هميشه ذكر «لا حول و لا قوّة الاّ باللّٰه». را بگويم، زيرا اين وصيتها از گنجهاى بهشتى است المحاسن ج ۱ ص ۱۱ بحار ج ۷۴ ص ۱۲۹ 💕💜💕
۹ اسفند ۱۳۹۹
: بازجو برگشتم سمتش ... در حالي که هنوز توي شوک بودم و حس مي کردم برق فشار قوي از بين تک تک سلول هاي بدنم عبور کرده ... - تو از کجا مي دوني؟ ... با صلابت بهم نگاه کرد ... - به نظر مياد اين حرف برای شما جديد نبود ... همچنان محکم بهش زل زدم ... و به سکوتم ادامه دادم ... تا جايي که خودش دوباره به حرف اومد ... - زماني که در حال تحقيق درباره اسلام بودم ... با شخصي توی ايران آشنا شدم و این آشنايي به مرور به دوستي ما تبديل شد ... دوست من، برادر مسلماني در عراق داره ... که مدت زيادي رو زندان بود ... بدون هيچ جرمي ... و فقط به خاطر يه چيز ... اون يه روحاني سيد شيعه بود ... و بازجو تمام مدت فقط يه سوال رو تکرار مي کرد ... بگو امام تون کجاست؟ ... نفسم توي سينه ام حبس شده بود ... تا جايي که انگار منتظر بودم چهره اون بازجو رو ترسيم کنه تا بگم ... خودشه ... اون مرد پدر منه ... بي اختيار پشت سر هم پلک زدم ... چند بار ... انگشت هام يخ کرده بود ... و ديگه آب دهنم رو نمي تونستم قورت بدم ... درست وسط حلقم گير کرده بود و پايين نمي رفت ... اين حرف ها براي هر کس ديگه اي غير قابل باور بود ... اما براي من باورپذير ترين کلمات عمرم بود ... تازه مي فهميدم پدر يه احمق سرسپرده نبود ... و براي چيز بي ارزشي تلاش نمي کرد ... ديگه نمي تونستم اونجا بايستم ... تحمل جو برام غيرقابل تحمل بود ... بي خداحافظي برگشتم سمت ماشين ... و بين تاريکي گم شدم ... سوار شدم ... بدون معطلي استارت زدم و راه افتادم ... ساندرز هنوز جلوي در ورودي ايستاده بود و حتي از اون فاصله مي تونستم سنگيني نگاهش رو روي ماشيني که داشت دور مي شد حس کنم ... چند بلوک بعد زدم کنار ... خلوت ترين جاي ممکن ... يه گوشه دنج و تاريک ديگه ... به حدي دنج که خودم و ماشين، هر دو از چشم ديگران مخفي بشيم ... نه فقط حرف هاي ساندرز ... که حس عميق ديگه اي آزام مي داد ... حس همدردي عميق با اون مرد ... حتي اگه اون بازجو، پدر من نبوده باشه ... باز هم پذيرش اينکه اون روحاني بي دليل شکنجه و بازجويي شده ... کار سختي نبود ... دست هام روي فرمان ... سرم رو گذاشتم روي اونها ... ذهنم آشفته تر از هميشه بود ... درونم غوغا و تلاطمي بود که وسطش گم شده بودم و ديگه حتي نمي تونستم فکر کنم ... چه برسه به اينکه بفهمم داره چه اتفاقي مي افته ... دلم نمي خواست فکر کنم ... نه به اون حرف ها ... نه به پدرم ... نه به اون مرد که اصلا نمي دونستم چرا بهش گفت سيد ... و سيد يعني چي؟ ... چه اسمش بود يا هر چيز ديگه اي ... يه راست رفتم سراغ اون بار هميشگي ... متصدي بار تا بين شلوغي چشمش بهم افتاد ... با خنده و حالت خاصي مسير پشت پيشخوان رو اومد سمتم ... - سلام توماس ... چه عجب ... چند ماهي ميشه اين طرف ها نمياي ... فکر کردم بارت رو عوض کردي ... نشستم روي صندلي ... - چاقو خورده بودم ... به زحمت از اون دنيا برگشتم ... دکتر گفت حتي تا يه مدت بعد از ريکاوري کامل نبايد الکل بخورم ... و ابروهام رو با حالت ناراحتي انداختم بالا ... - اما امشب فرق مي کنه ... نمي خوام فردا صبح، مغزم هيچ کدوم از چيزهاي امشب رو به ياد بياره ... از پشت پيشخوان يه ليوان برداشت گذاشت جلوم ... - اگه بخواي برات مي ريزم ... اما چون خيلي ساله مي شناسمت رفاقتي اينو بهت ميگم ... خودتم مي دوني الکل مشکلي رو حل نمي کنه و فردا همه اش چند برابر برمي گرده ... دردسرهات رو چند برابر نکن ... تو که تا اينجاي ترک کردنش اومدي... بقيه اش رو هم برو ... چند لحظه بهش نگاه کردم و از روي صندلي بلند شدم ... راست مي گفت ... من بي خداحافظي برگشتم سمت در ... و اون ليوان رو برگردوند سر جاي اولش ... بامــــاهمـــراه باشــید🌹
۹ اسفند ۱۳۹۹