eitaa logo
ختم قران و صلوات حضرت رقیه س 🌹
343 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
211 فایل
🌹این کانال با هدف برگزاری ختم قران صلوات، زیارات، ادعیه و اشتراک گذاری کلیپ و متون مذهبی،مداحی در قالب فیلم،عکس" به صورت شبانه روزی فعال می باشد. 🌹راه ارتباطی" 🆔️http://eitaa.com/bandekhod http://eitaa.com/joinchat/1055129624C01eb321c2f
مشاهده در ایتا
دانلود
قلب عوالم گر در این ایام شاد است از یمن میلاد جواد ابن الجواد است ما لذت هر جود را با او چشیدیم ورنه به ظاهر مرد بخشنده زیاد است وقتی کرامت های او بی حد و مرز است بازار حاتم های این عالَم کساد است هر کوچک این قوم خود مردی بزرگ است در پنج سالی او امامِ اعتقاد است در کاظمینِ او شود هر اشک، لبخند زیرا برای شیعیان باب المراد است روی نیاز ما به سمت بی نیاز است بر حاجت ما او اجابت را نهاد است مشهد اگر نزدیک باشد بستِ طوسی راه ورود ما فقط باب الجواد است
سرسبز شود خاک به لطف قدم تو یک دوره بهار است دم و بازدم تو ای سیزده ماه رجب! روزِ طبیعت خوب است بیایند بهشتِ حرم تو بهتر چه دعایی ست مرا غیرِ گدایی ای احسن احوال گدایِ کرم تو! این سفره ی یک سینِ دلم، سَیّد کونَین! از شش جهتش سر زده سیمای غم تو بر نامه ی اعمال سیاهم شود آیا خطی بزند آخر سالی قلم تو ما و بعلیٍ، بعلیٍ، بعلیٍ ماییم و گناه است و خدا و قسم تو
گره افتاده در کارم، حسین جان امام و سرور و یارم،حسین جان نظر کن بر دلِ بی تابم ارباب هوای کربلا دارم،حسین جان علاج درد من در روضه هایت شفای دردِ بسیارم،حسین جان به یاد کودکِ شش ماهه ی تو ببین آقا که می بارم حسین جان بدون روضه هایت شهر مُرده .... دچار ترس بسیارم حسین جان من از مردن نمی ترسم به والله که هستی تو هوادارم حسین جان فقط می ترسم از دوری ز رویت به عشق تو بدهکارم، حسین جان ز هرکس دشمن این روضه ها شد خدا داند که بیزارم حسین جان تمام لذت دنیایم این است که باشی تو خریدارم،حسین جان تمامِ آرزویم دیدنِ توست دعا بهرِ فرج کارم حسین جان
پناه بی پناهانی حسین جان تو بر جسم جهان، جانی حسین جان همه درماندگان این را بدانند که بر هر درد، درمانی حسین جان تو نور چشم زیبای رسولی دلیل خلق انسانی حسین جان توئی آیینه ی مهر خدایی بهاران یتیمانی حسین جان کر و کور آن که قرآن را بخواند نفهمد جان قرآنی حسین جان به خونت جاودان کردی تو دین را تو آقای شهیدانی حسین جان بقای دین و دینداران توئی تو تو روح مهر و ایمانی حسین جان بیاید قرن ها و ما نباشیم به دوران ها تو سلطانی حسین جان دل شیعه بسی سوزد چو دیده تو عریان در بیابانی حسین جان عزیز حی سبحانی تو مولا شدی لب تشنه قربانی حسین جان تمام دلخوشی ما شمایی تو مغناطیس رضوانی حسین جان هر آن کس آید اندر وادی عشق نمی یابد پشیمانی حسین جان تو از روز ازل تا روز پایان درخشانی و می مانی حسین جان چو خورشیدی که تاریکی ندارد بزرگ روسفیدانی حسین جان سُراید سبزی از عشقت دمادم که امّید غریبانی حسین جان
هرجا دلم پر شد زِ غم،گفتم اباالفضل من هر کجا دیدم عَلَم ،گفتم اباالفضل از کودکی با مهر این آقا اجینم هر لحضه و در هر قدم،گفتم اباالفضل من دین خود دارم ز پرهای علامت در هر کجا بیرق زدم ، گفتم اباالفضل باب الحوائج، ساقی عطشان عالم دستم که رد شد از سرم،گفتم اباالفضل هر که ز من پرسیده،این بوده جوابم گفتا خداوند کَرم ، گفتم اباالفضل بخشیده ما را بی حساب و از سر لطف هر جا که دیدم من بَدم،گفتم اباالفضل دیدم گنه کارم ولی هستم پشیمان بر هر گناه ما قلم ، گفتم اباالفضل از درب باب القبله ات در اولین بار با چشم گریان آمدم ، گفتم اباالفضل از رحمت عباس ، دارم آبرویی بهر جلای این دلم،گفتم اباالفضل با بردن نام قمر مهدی میاید نذر ظهورش دم به دم،گفتم اباالفضل
علیهاالسلام 🔹شب قدر من🔹 امشب که با تو انس به ویران گرفته‌ام ویرانه را به جای گلستان گرفته‌ام امشب شب مبارک قدر است و من تو را بر روی دست خویش چو قرآن گرفته‌ام پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی گل بوسه‌ای‌ست کز لب عطشان گرفته‌ام از بس که پا برهنه به صحرا دویده‌ام یک باغ گل ز خار مغیلان گرفته‌ام... بر داغ‌دیده شاخۀ گل هدیه می‌برند من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته‌ام... 📝
. همه محوند، محو عزت ما همه محوند، محو عزت ما از گل اولیاست طینت ما کنج عزلت برای ما گنج است وه چه سرمایه ای ست عزلت ما نگران نیستیم از مردن مرگ ما هست استراحت ما ثروت ما محبت زهراست نرسد ثروتی به ثروت ما نامه هامان نخوانده امضا شد باز راضی نشد به خجلت ما گریه کردیم راهمان دادند بی نتیجه نماند زحمت ما هر کسی پنج روز نوبت اوست با بزرگان گذشت نوبت ما فرصت گریه را به ما دادند بهترین فرصت است فرصت ما همه جا رفت و از تو صحبت کرد هر که بنشست پای صحبت ما تا که در خدمت شما هستیم دیگران میکنند خدمت ما خواستند از دیار تو برویم نه ، اجازه نداد غیرت ما ما اویسیم و آمدیم ، ولی دیدن تو نبود قسمت ما آس و پاست شدیم و با این حال درهمی کم نشد ز قیمت ما شبی از خاک ما گذر کردی مرده را زنده کرد تربت ما حاجت دل شکسته ها گریه است جان زینب برس به حاجت ما روضه داریم روضه زینب یک سری هم بیا به هیئت ما کربلا ، شام ، هر کجا رفتی یک سلامی بده به نیت ما . . . ما که از هجر ، بال بال زدیم و نیامد کسی عیادت ما
🔹سورۀ اخلاص🔹 ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم جان سپردم آن‌قدر، تا جان خود را یافتم سورۀ اخلاص را می‌خواستم پیدا كنم لای شب‌بوها، شبی، قرآن خود را یافتم... یک شب «قدر» آسمان گل كرد در آیینه‌ام ذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم ذكر می‌گفتم ولی حالی پریشان داشتم در شب «الغوث‌ها» درمان خود را یافتم شانه‌ام لرزید و برپا شد قیامت در دلم تا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم... 📝
🔹خانه‌تکانی🔹 تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی 📝
🔹آرزوی کربلا🔹 در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا می‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا می‌روم افتان و خیزان، از دل بن‌بست‌ها جاده‌ای پیدا کنم تا جست‎‌وجوی کربلا تشنگی می‌بارد از ابرِ سترون، می‌روم تا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند «بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» من نمی‌دانم کی‌ام یا از کجایم، هر چه هست آب‌رو می‌آورم از خاک کوی کربلا مانده در گوشم صدای پای «هل من ناصر»ی خواهم اکنون تا شوم لبیک‌گوی کربلا بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شوم باید آوازی بخوانم با گلوی کربلا در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟ «بر مشامم می‎رسد هر لحظه بوی کربلا» 📝
علیهاالسلام 🔹از آن ساعت...🔹 از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم شکسته جای مُهرت را، ز بی‌مهری به نی دیدم شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
🌺 علیه السّلام با لبت، رونق از عسل افتاد بینِ فرعونیان، گسل افتاد زلزله در دلُ و تنُ و جانِ عابدانِ بتِ هـُبـَل افتاد سرِ زیباییِ تو وُ عباس بین عشّاق‌تان جَدَل افتاد تا ابد شد صنوبر پدرش بهترین باده از ازل ،افتاد زاده لیلا کفر با پای لنگ ُو شَل افتاد از دلِ ابرِ احمدی، باران ؛ تاجِ برفی سرِ قُـلـَل افتاد در شجاعت زبانزد خلقی و به آغوش عشق،عمل افتاد شعله‌ی بام خانه‌ از کرم‌َست_ _بر زبان، شاهِ خوش_مَحَل؛ افتاد بال جبریل، بر زمین ازشوق پای شهزادِ بی بدل افتاد ابرُوَت چیست؟ ذوالفقارِ علی‌ست پس معاویه در هَچَل افتاد روز سختیِ آل احمد را از کف ِحق، اَبَرجَـبَل افتاد بر شبِ تیره ی مَشاکلِ ما ماهِ زیبا وُ راهِ حل افتاد اَشْبَهُ النّاس برمحمّدی ُو تلخیِ کام را عسل افتاد خَلقاً ُو خُلقاً احمدی ُو علی بین ذهنِ همه خِلَل افتاد یامحمّد! به جنگ آمده ای؟! ترس بر لشگر دغل افتاد پیری ازجنگ بدر،آن لحظه( ) یاد این قول و این مثل، افتاد هرکه با درافتاد بینِ چنگِ ابوالاجل افتاد بوده استاد رزم تو حسن ُو خلق یادِ تبِ جمل افتاد ناگهان کربلات کوفه شدُ و گرگ برجانِ شیرِ یل افتاد خواندی و نگاهت به سمتِ افتاد یا شدست ُو یاس دگر بینِ انظارِ بی محل افتاد ارباً اربا شدی،بمیرم که_ _دستِ بابا، چقد افتاد آیه ی عمرانی آمدُ و افتاد 🖍 ✍ بــداهـــہ‌۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ 🖍 ╚══⊰❀🌸❀⊱══╝