🍃⚜️🍃⚜️🍃⚜️🍃
*💫(سرگذشت ارواح در عالم برزخ قسمت ۱۳)*
*🔥عاقبت ریا🔥*
*💥هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم*
*🔆 نیک که به راحتی می توانست قدم بردارد، با دیدن وضع من به عقب برگشت و از من خواست که دستم را برگردن او آویزم، تا شاید کمکم کند*
*💥دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم*
*✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد*
*🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت. وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟*
*🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد*
*✨پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟*
*🤦🏻♀️نیک لبخندی زد و گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی*
*😔❓گفتم: کدام مزد؟!*
*گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی*
*👌🏻باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد*
*⚜️حسرت و ندامت وجودم را فرا گرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی؟!*
*🌹مقام شهیدان*
*💥همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بیانتها ادامه میدادیم؛ در حالی که گرمای طاقتفرسای آسمان برای لحظهای قطع نمیشد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود*
*💥در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم*
*🌼 صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آنها باقی ماند*
*◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: اینها چه کسانی بودند؟!*
*🌹نیک گفت: اینها گروهی از شهیدان بودند*
*💥با شگفتی تکرار کردم:* *شهیدان ؟*
*🌹گفت: آری، شهیدان*
*💥گفتم: مقصدشان کجاست؟*
*🌹گفت: وادی السلام*
*💥با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و رسیدم: وادی* *السلام ؟!گفت اری*
*🌹گفتم: ما مدتهاست که این مسافت طولانی و پررنج و* *محنت را بر خود هموار* *کردهایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛*
*💥آنگاه تو میگویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟*
*🌸نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت*
*تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت میکردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی*
*🌺تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطرهای که از خونشان بر زمین مینشیند، تمام گناهانشان را از میان بر میدارد. و راه را بر ایشان هموار میسازد*
*🌺در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد میشوند آنها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی میکنند*
*🍃به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب...*
*✍ادامه دارد..*
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
#مرگ_بر_منافق
www.vaezin-313.ir - حجت الاسلام دارستانی.mp3
2.91M
🌴 استاد دارستانی
🌱حاجے من نماز شبم ترک نمیشد✌️
👀چشمم رو ول کردم بیا ببین چه جنایت هائے که نکردم😭
همه چے از یه گناه شروع میشہ😒
گوش کنید و نشر دهید👌👌👌
.
•
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای
#مرگ_بر_منافق
🔴هدیه قطری ها به
میهمانان جام جهانی
سجاده نماز
مسواک
کتاب معرفی اسلام به ۱۰ زبان
ان شاءالله دریچه ای باشه
به سوی اسلام ناب جهانی...😍
پ. ن: چقدر این قطری ها بی سوادند، اسلام مال 1400 سال پیشِ😒
از برج هاشون بگید😏
(هم اکنون وطن فروشان و خودگم کردگان داخلی)
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای ✌️
#ایران_قوی 🇮🇷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهید به وصیت پسرش عمل کرد
مادربسیجی شهید مدافع امنیت در مراسم تشییع پیکر پسر شهیدش که به دست آشوبگران به شهادت رسیده است شکلات بر سر تشییع کنندگان ریخت و گفت: تبریک شهادتشه.
پ. ن:آری!
دعای بعد نماز ما #شهادت است.
#لبیک_یا_امام_خامنه_ای ✌️
#ایران_قوی 🇮🇷