﷽؛
روضههایش تمامی نداشت.
جوع و عطش؛
غربت؛
وداع؛
اضطرار؛
نگرانی؛
یکیک اصحاب؛
فردفرد اولاد؛
و ...
اما در همه این مصایب، او تکیهگاه و پناهی داشت. نه تنها برای او، که تکیهگاه همه مخدّرات و اهل حرم بود.
عباس؛ و ما ادراک عباس ...
و آنگاه که بر بالین آن شیرمرد ماهپاره با دستانی قلم شده، چشمانی تیرخورده و فرقی متلاشیگشته رسید؛ آنجا دیگر همه روضهها برایش زخم گشود و بیکسی او شروع شد.
#روضه_بیکسی نعمالامیر جهانیان چیز دیگری است.
الان انکسر ظهری
و قلت حیلتی
و انقَطع رجائی
و شمت بی عدوی
دیگر پشتم شکست
بیچاره شدم
امیدم قطع گشت
و دشمن به شماتت و استهزا بر حالم میخندد.
انکسار و بیچارگی او اغراق نبود که راوی کربلا از پس آن چنین گزارش میکرد:
انّ الحسين
ترک أخاه العباس فی مکانه
و رجع إلی المخیم
باکیاً
منکسراً
حزیناً
منحنی الظهر
یکفکف الدموع بکمه
حتی لا تراه النساء
آری حسين
برادرش عباس را همانجا رها کرد
و به سمت خیمهها بازگشت،
در حالی که
گریان
شکسته
حزین
و قدخمیده
بود
و سیل اشکهایش را به آستینش پاک میکرد
تا زنها او را چنین نبینند.
صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسین
#عاشورا #کربلا #حسین | ۱۴۰۳/۴/۲۶ ه.ش
╭─┈┈ ✿🦋
◉ آفـــاقــ [مهدیابوماهیگیر] @abomahigir 🔗
╰──────────────✿✿✿