باشه ادامه میدیم ولی من خوابم میاد
سعی میکنم چند تا پست دیگه هم بزارم
❎از حضرت امام هادی علیه السلام، چه بخواهیم؟
أبوالوفای شیرازی نقل میکند که در خواب، مولایم رسول خدا صلّی الله علیه و آله را دیدم. ایشان به من فرمودند:
وَ أمّا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ فَلِلنَّوافِلِ، وَ بِرِّ الْإخْوانِ، وَ ما تَبْتَغيهِ مِنْ طاعَةِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
از علیّ بن محمّد علیه السلام، «خواندن نوافل»، «نیکی به برادران (ایمانی)» و «آنچه از طاعت خدای عزّوجلّ می خواهی»، درخواست کن و بگو:
«وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ وَلِيِّكَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام إِلَّا أَعَنْتَنِي بِهِ عَلَى قَضَاءِ نَوَافِلِي، وَ بِرِّ إِخْوَانِي، وَ كَمَالِ طَاعَتِك.»
بحار الأنوار، ج102، ص251-252
❎۲۸.شمایلِ امامِ نقی علیه السلام
صاحب (جنات الخلود) گفته که آن
حضرت متوسط القامة بود وروی مبارکش سرخ وسفید وچشمهایش فراخ وابروهایش گشاده وچهره اش دلگشا، هر که غمین بودی بر روی مبارکش نگریستی غمها زایل شدی، ومحبوب القلوب وصاحب هیبت بودی وهر چند دشمن به وی برخوردی تملق نمودی و پیوسته لب مبارکش در تبسم وذکر خدا بودی ودر راه رفتن گامها را کوچک گذارده پیاده رفتن بر آن حضرت دشوار بود واکثر در راه رفتن بدن مبارکش عرق کردی.
(جنات الخلود) ص ۳۵، جدول ۱۷.
البته مجلسی در جلاء العیون حضرت را گندم گون گفته است
❎۲۹.شکوه و عظمتِ امام نقی علیه السلام در دل مردم
طبرسی در اعلام الوری به سند خود از محمد بن حسن اشتر علوی نقل کرده است که گفت: همراه با پدرم بر در سرای متوکل بودیم. من در آن هنگام کودکی بودم و در میان گروهی از مردم از طالبی و عباسی و جعفری ایستاده بودیم، که ناگهان ابو الحسن علیه السلام وارد شد. مردم همگی از مرکبهای خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یکی از حاضران از دیگری پرسید: به خاطر چه کسی پایین آمدیم؟ به خاطر این بچه؛ حال آن که او از نظر سال از ما بزرگ تر و شریف تر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مرکب خویش پایین نخواهم آمد. پس ابو هاشم جعفری گفت: به خدا قسم کودکان چون او را میبینند به احترام او پیاده میشوند. هنوز دیری نگذاشته بود که آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند؛ ابو هاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمی گفتید دیگر به احترام او پیاده نمی شوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم اختیار خود را از دست دادیم و از مرکبهای خود پیاده شدیم.
❎۳۰.تمام هستی در خدمت امام معصوم
در دستگاه متوکّل مرد سخنوری بود به نام هریسه، روزی به متوکّل گفت: کاری که دستگاه تو برای امام هادی علیه السلام انجام میدهد هیچ کس برای خودت انجام نمی دهد، زیرا هرگاه او به این جا میآید حتی زحمت کنار زدن پرده را نیز تحمّل نمی کند و اطرافیان تو پرده را برایش بالا میزنند. متوکّل اعلان کرد که از این به بعد کسی حقّ ندارد برای علی بن محمّد دست به پردهها بزند، امّا با ورود حضرت، باد پردهها را بالا برد و بعد از ورود حضرت، پردهها به حال خود بازگشت. این قضیه هنگام مراجعت حضرت نیز تکرار شد، متوکّل احساس کرد که مشکل پیچیده تر شد و ادامه این روند بیشتر به ضرر اوست لذا دستور داد: بعد از این که او به این جا آمد پرده را برایش کنار بزنید.
بحارالانوار، ج۵۰، ص ۲۰۳.
❎امام در بستر بیماری
ابو دعامه میگوید:
«امام در بستر بیماری بود و من برای عیادت نزد ایشان رفتم. هنگام بازگشت، فرمود: چون برای عیادت من آمدی، برگردن من حقّی پیدا کردی و رعایت حق تو بر من واجب است. او در بستر بیماری آرمیده بود و شیعیان به دیدار امام میآمدند. آن حضرت به صورت کتبی و شفاهی، امام پس از خود را به آنان معرفی کرد تا پس از شهادت او، شیعیان دچار سرگردانی نشوند».
دیگه باشه فردا اگه فرصت شد یچیزایی ادامه بدم
نوکر شیعیان مولا هستم
بعد از محمد و عبدالرضا نام پسر بعدیم رو عبدالنقی خواهم گذاشت
باید سه تا پسر دیگه داشته باشم تا عبدالنقی هم باشه
❎۳۱.ریگ بیابان یا طلای سرخ
مرحوم قطب الدّین راوندی، طبرسی، ابن حمزه طوسی و برخی دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالی علیهم آورده اند:
یحیی بن زکریای خزاعی به نقل از ابوهاشم جعفری - یکی از اصحاب حدیث میباشد - حکایت کند:
روزی از روزها به همراه حضرت ابوالحسن، امام علیّ هادی علیه السلام به بیرون شهر سامراء، جهت ملاقات با بعضی از طالبیّین خارج گشتیم.
پس در بیابان ساعتهائی را ماندیم و برای حضرت فرشی را پهن کردند و امام علیه السلام روی آن نشست؛
و من نیز در نزدیکی آن حضرت نشستم و با یکدیگر مشغول سخن گفتن شدیم.
و من در بین صحبتها و مذاکرات، اظهار داشتم: یا ابن رسول اللّه! همان طور که اطّلاع دارید، من تهی دست هستم و زندگی خود و خانوادهام را به سختی سپری میکنم.
امام علیه السلام همین که سخن مرا شنید، دست مبارک خود را به سمت جائی که نشسته بود، دراز نمود و مشتی از ریگهای بیابان را برداشت و به من داد و فرمود: ای ابوهاشم! با این مقدار، زندگی و معاش خود را بگذران که خداوند متعال بر تو توسعه و برکت در روزی، عطا گرداند.
و سپس افزود: سعی کن که این موضوع، محرمانه و مخفی بماند و برای کسی بازگو و فاش نگردد.
ابوهاشم گوید: چون آن ریگها را در جیب خود ریختم و هنگامی که به منزل بازگشتم، نگاهی به آنها انداختم، پس دیدم که همچون طلای سرخ صیقل و جلا داده شده میدرخشد.
فردای آن روز یکی از آشنایان زرگر را به منزل آوردم تا آن ریگها را امتحان و آزمایش کند.
همین که زرگر آنها را مورد آزمایش قرار داد گفت: اینها از بهترین نوع طلای سرخ است که به این شکل در آمده است، آنها را از کجا و چگونه به دست آورده ای؟!
در جواب، به او گفتم: اینها از قدیم الایّام نزد ما بوده است.
❎۳۲.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ اول)
یحیی بن هرثمه وزیر متوکّل عبّاسی حکایت کند:
روزی خلیفه مرا احضار کرد و گفت: باید سیصد نفر همراه خود برداری و از طریق کوفه، عازم شهر مدینه گردی و ابوالحسن، علیّ بن محمّد هادی را با عزّت و احترام به بغداد بیاوری.
من نیز دستور خلیفه را اطاعت کرده و پس از جمع آوری افراد به همراه امکانات لازم، حرکت کردیم.
در جمع افراد همراه، فرمانده حفاظتی - که مسؤلیّت حفاظت اموال را داشت - در مسیر راه، مرتّب با کاتب من که شیعه بود، درباره مسائل مختلف، بحث و مناظره داشت و من بر گفتگوی آنها نظارت کامل داشتم.
چون مقدار زیادی از راه را پیمودیم، فرمانده به کاتب گفت: آیا علیّ بن ابی طالب علیه السلام پیشوای شما، نگفته است:
هیچ زمینی خالی از قبر نیست و در هر گوشه ای از زمین، گورستانی از انسانها وجود دارد؟
آیا در این بیابان خشک و بی آب و علف، چه کسی زندگی کرده است تا بمیرد و دفن شود؟
من به کاتب گفتم: به راستی، آیا علیّ بن ابی طالب علیه السلام چنین گفته است؟!
پاسخ داد: بلی، صحیح است.
پس گفتم: در این سرزمین آثار گورستانی نمایان نیست و سپس شروع کردیم به خندیدن؛ و صحبتها بر همین منوال ادامه یافت تا به شهر
مدینه رسیدیم و به سمت منزل حضرت ابوالحسن، امام هادی علیه السلام روانه شدیم.
ادامه دارد ...
أبوحیدر (حدیث و فرهنگ اسلامی)
❎۳۲.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ اول) یحیی بن هرثمه وزیر متوکّل عبّاسی حکایت کند: روزی خ
❎۳۳.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ دوم)
هنگامی که جلوی درب منزل رسیدیم، من تنها وارد شدم و نامه متوکّل را تحویل ایشان دادم.
حضرت پس از آن که نامه را گرفت، فرمود: مانعی نیست، تا فردا منتظر باشید.
چون فردای آن روز خدمت ایشان رفتم - ضمن آن که فصل تابستان و هوا بسیار گرم بود - دیدم خیّاطی درون اتاق حضرت مشغول خیّاطی لباسهای ضخیم زمستانی است.
و تمام سعی و کوشش شما بر این باشد که تا همین امروز لباسها دوخته و آماده گردد و فردا صبح در همین موقع آنها را تحویل بده، سپس به من خطاب نمود و فرمود: ای یحیی! شما نیز کارهایتان را انجام دهید و امکانات لازم را برای خود آماده کنید، تا آن که فردا حرکت کنیم.
ی گوید: من از حضور ایشان بیرون رفتم و با خود گفتم: در فصل تابستان، هوای به این گرمی و حرارت، حضرت لباس زمستانی تهیّه مینماید، مثل این که او از مسافرت و مسیر راه اطّلاعی ندارد؛ حال، تعجّب از شیعیان است که از چنین کسی پیروی میکنند و او را امام خود میدانند.
ادامه دارد...
أبوحیدر (حدیث و فرهنگ اسلامی)
❎۳۳.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ دوم) هنگامی که جلوی درب منزل رسیدیم، من تنها وارد شدم و ن
❎۳۴.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ سوم)
فردای آن روز هنگامی که آماده حرکت شدیم، حضرت به همراهان خود فرمود: تمام امکانات و لوازم مورد نیاز را بردارید و نیز پالتو و غیره را فراموش نکنید که مبادا در مسیر راه مشکلی پیش آید.
و سپس به من خطاب نمود و فرمود: ای یحیی! چنانچه آماده هستی، حرکت کنیم.
من بر تعجّبم افزوده شد که آن حضرت، پالتو و پوستین در این گرمای شدید برای چه به همراه میآورد!؟
رسیدیم به آن مکانی که راجع به علیّ بن ابی طالب علیه
السلام و گورستان مناظره داشتند، که ناگهان ابری در آسمان پدیدار گشت و بالا آمد، به طوری که هوا تاریک گشت و صدای رعد و برقهای وحشتناکی بین زمین و آسمان به گوش میرسید، هوا یک مرتبه بسیار سرد شد که قابل تحمّل برای افراد نبود و در همین لحظات برف زمستانی همه جا را پوشاند.
امّا چون حضرت ابوالحسن، امام هادی علیه السلام و همراهانش لباسهای گرم همراه داشتند و از قبل مهیّا بودند، پالتو و پوستینهای خود را پوشیدند؛ و هیچ گونه ناراحتی نداشتند.
سپس آن حضرت دستور داد تا یک پالتو به من و نیز یک پالتو هم به کاتب دادند و هر دو پوشیدیم؛ و به جهت سرمای شدید آن روز هشتاد نفر از نیروها و همراهان من هلاک شدند و مُردند.
ادامه دارد ...
أبوحیدر (حدیث و فرهنگ اسلامی)
❎۳۴.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ سوم) فردای آن روز هنگامی که آماده حرکت شدیم، حضرت به همرا
❎۳۵.هیچ زمینی خالی از قبرستان نیست (قسمتِ آخر)
هنگامی که ابرها کنار رفت و هوا به حالت عادی برگشت، حضرت هادی علیه السلام به من فرمود: ای یحیی! بگو: افرادی که هلاک شده اند، در همین مکان دفن شوند؛ و سپس افزود: خداوند متعال این چنین سرزمینها را گورستان انسانها میگرداند.
عرض کردم: یاابن رسول اللّه! من به یگانگی خدا و نبوّت محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله شهادت میدهم؛ و نیز اقرار مینمایم که شماها خلیفه و حجّت خداوند بر روی زمین برای بندگان هستید؛ من تاکنون ایمان نداشتم ولی اکنون به برکت وجود شما ایمان آوردم و من نیز از شیعیان شما میباشم.
هدایت شده از ازدواج های مهجور
🔴لطفا "خَر" یا همان "الاغ" نباشید👇🏽
حتی اگر پولدار هستی بیش از مهرالسنه مهریه نزن هم کراهت دارد و هم مهریه ی زیاد شومیِ زن است .
https://www.eghtesadonline.com/fa/news/2029295/%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF
هدایت شده از ازدواج های مهجور
وقتی میگیم مهرالسنه منظور کسی نیست که از عهده ی مهر السنه بر نمی آید بلکه منظور کسی است که توان پرداخت را دارد
مهرالسنه را زمانی که در توانت هست بزن و اگر نیست هر قدر در توان داری بزن
مگر نه این است وقتی اموال نداشت حضرت مهریه ی آن شخص را تعلیم قرآن زدند؟؟؟
هدایت شده از ازدواج های مهجور
گاهی زنان اعتراض میکنند که شما تبلیغ متعه میکنید و جوانان اهل متعه میشوند و دیگر ازدواجِ دائم نمیکنند
داعیه در ازدواج دائم تشکیل خانواده و فرزند آوریست که داشتن خانواده و فرزندانِ زیاد خود لذتی بسیار زیاد دارد و اشخاص بهش نیازمندند و متعه نمیتواند جای خالیِ خانواده و فرزندان رو پر کند
اما اگر جوان اهل متعه شود و ندید بدید نباشد احتمالش بیشتر است که به هر ازدواجِ احمقانه ای دست نزند و دختران و زنان امروز یا خانواده ها چون از جوان ، ازدواجِ احمقانه با مهریه ها و جهیزیه و شیر بهاهای بی منطق میخواهند نتیجتا بسختی ازدواج دائم رخ میدهد و از این رو برخی زنان و دختران از متعه می ترسند که اگر پسران و مردانِ جامعه اهل متعه شوند دیگر هول و ندید بدید نیستند که در دامِ خواسته های غیر معقولِ دختران و خانواده هایشان بیوفتند و تعدادِ خران کمتر میشود لذا قدرتِ خر کردنشان تضعیف میشود .
لذا رفیق
اهل متعه باش تا کامروا شوی
هدایت شده از ازدواج های مهجور
یک نکته را بگویم
تمایل به داشتنِ فرزندان و زنانِ دائم هم آنقدر زیاد است که صرف اهل متعه بودن نمیتواند از ازدواجِ احمقانه با آن مهریه ها و شرایط و غیره جلوگیری کند
اما میتواند تعقل در ازدواج را افزایش دهد
هدایت شده از ازدواج های مهجور
دیدم دختر هایی که به سن ۴۸ و۴۹ رسیدن ولی خودشون یا خانواده هاشون هنوز هم دنبال مهریه و سوار شدن بر داماد هستن
بنظر با وجود تفکر های امروزی و غالب برای سوار شدن بر داماد ، اینکه یک پسر عاقل نتونه مورد مناسب پیدا کنه بسیار معقول بنظر میاد .
هدایت شده از ازدواج های مهجور
99.9 دخترایی که میگن دست من نیست تو مهریه ای که خانوادم گفتن رو قبول کن بعد عقد من میبخشم نمیبخشن
و مواردی رو به چشم دیدم که همون دختری که گفته تو قبول کن من میبخشم مهریه رو گذاشته اجرا و ....
اره رفیق هر کی ازدواج کرد لزوما زرنگ نبوده که ازدواج کرده گاهی صرفا خوب سواری میداده
هدایت شده از ازدواج های مهجور
4_6042107185389904458.mp3
6.47M
ما میگوییم ازدواج باید عاقلانه و آسان باشد
هدایت شده از ازدواج های مهجور
سلام
دیگه مراقب باش هر چی میتونی پرداخت کنی و تحت فشار نیستی مهریه بزن
هدایت شده از ازدواج های مهجور
اولا طلاق دادن تو مرام ما نیست زن با لباس سفید عروسی که بیاد برای رفتن یه راه داره اونم کفنه سفیده
ثانیا ما زن عوض نمیکنیم بلکه به زنانمان اضافه میکنیم و خدا بهمون برکت بده
بگو ماشا الله و ان شا الله
هدایت شده از ازدواج های مهجور
طلاقِ زن ؟؟؟
اصلا ❌
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَوْصَانِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام بِالْمَرْأَةِ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی طَلَاقُهَا إِلَّا مِنْ فَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ.
امام صادق صلوات الله علیه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرمودهاند: جبرئيل پيوسته من را درباره زن سفارش مى كرد، تا جايى كه گمان بردم طلاق او جايز نيست مگر در صورت ثابت شدن فحشاء.
📚کافی ج5 ص512
هدایت شده از ازدواج های مهجور
از اسمِ طلاق هم متنفرم
بنظرم کسانی که براحتی اسمِ این عملِ شنیع رو میارن بیشتر در معرضش هستند
کسی که ازدواج میکنه (مخصوصا زنان) ، اگر پس کَلّه اش فکرِ طلاق بود پس طلاق میگیره
هر کدوم از زوجین باید بدونن که وقتی ازدواج میکنند برای زندگی رو ساختن ازدواج میکنن باید بدونن که اون همسر (حالا زن یا مرد ) قطعا نقص هایی داره چه اخلاقا چه جسما که باید باهاش بسازه و هیچکسی کامل نیست و همه ی ما مشکلاتی داریم
تا نگاهِ افراد نسبت به زندگیِ زناشویی یک گل و بلبلِ بی عیب و نقص و رمانتیک باشه طلاق و ناسازگاری وجود داره اما اگر با روحیه ی جهادی و ساختن و همپوشانی وارد زندگی شد این مسائل هم پیش نمیاد.
پس نگاهتو عوض کن طلاق مال بچه های بی عقله (ناگفته نماند گاهی ناچاری هست که بحثش جداست و با توجه به بررسی که بنده کردم از یک درصد طلاق های موجود هم اون موارد ناچاری کمتر است )
هدایت شده از ازدواج های مهجور
❎نگاهمون به زندگی باید بدونِ برگشت باشه تا پیروز بشیم
نقل شده که خانواده های سلطنتی زیادی در اروپا و مخصوصا فرانسه خواستند انگلیس رو بگیرند ولی موقعیت جغرافیایی جزیره و قدرت دریایی انگلیس مانع بزرگی بود. ویلیام فاتح کاری کرد که هیچ کس قبلا نکرده بود. به محض اینکه به جزیره رسید کشتی ها رو آتش زد. سربازان اش فهمیدند که راهی جز پیروزی ندارند و واقعا هم پیروز شدند.
👈🏽وجودِ ذهنیتِ جدایی در زندگیِ زناشویی یکی از عواملِ شکست خوردن در زندگیست
تو اومدی که پیروز بشی به هر قیمتی که شده پس میشی
هدایت شده از ازدواج های مهجور
#ارسالی_اعضا
روزی سه زن خدمت ابوحیدر رسیدند و گفتند یا اباحیدر با کدام از ما ازدواج میکنید؟؟
یک زن گفت ای آقا من حاضرم زنت بشوم و یک باغ هم دارم به شما میدهم .
دومی عرض کرد ای آقا من زنت میشوم و یک اسب دارم اون را هم به شما میدهم
زن سوم گفت ای آقا من کنیزتان میشوم و یک گاو دارم که تحفه ایست خدمتتان
ابو حیدر گفت من میخواهم سوار اسب شوم، افسار گاو را بگیرم و به باغ بروم
پیشاپیش روز مرد را به ابوحیدر تبریک عرض میکنم