🔴از سردار پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه؟ گفت: تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره، بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچههای نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم، برای امام زمان(عج) آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم، کاری که تا حدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب پس بدهیم.
#شهید_حسین_همدانی
🆔
کانال رسول در روبیکا:👇👇👇
https://rubika.ir/rasull313
کانال رسول در ایتا:👇👇👇
https://eitaa.com/rasul313
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
═══✼🌷🍃🌷🍃✼═══
╭÷÷÷÷🇮🇷🇮🇷✊🇮🇷🇮🇷÷÷÷÷╮
🌷@aboozarghafare3🌷
╰÷÷÷÷🇮🇷🇮🇷☝️🇮🇷🇮🇷÷÷÷÷
#پایگاه_مقاومت_بسیج_ابوذر_غفاری
#حوزه_مقاومت_بسیج_امام_حسین
#ناحیه_مقاومت_بسیج_شهرستان_نجف_آباد
┓ 🖌┏ #کتابچه
┛┗موضوع: تکفیریها و معجزهی امام رضا
👤 خاطرات همسر سرلشکر پاسدار (#شهید_حسین_همدانی)
📚 از کتاب #خداحافظ_سالار
📖 صفحات ۸۴ و ۸۵
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔻 گفت: «قراره ۴۸ اسیر ایرانی معاوضه بشن، باید برم.» اسرا رو که آوردن همهشان نحیف و لاغر شده بودند. قیافهی اسرای ایرانی رو داشتن که بعد ۸سال اسارت از زندانهای صدام آزاد شدن اما اینا فقط چندماه تو اسارت تکفیریها بودن.
🔸 اسرا از آنچه به اونا گذشته بود گفتن. از اینکه هرروز شکنجه میشدن و از غذایی که بهاندازهی زندهنگهداشتنشون به اونا میدادن. یکی تعریف کرد «وقتی اسیر شدیم توی لباسهام کارت عضویت سپاه رو پیدا کردن. چندبار لب حوض درازم کردن و تبر روی گردنم گذاشتن و گفتن بگو غیر از تو کی نظامیه. به حضرت زینب متوسل شدم و شهادتین رو گفتم. برای تکفیریها گردن زدن یه کار عادی بود اما میخواستن من بقیه رو لو بدم. یکیشون که سرکرده بود و فحش میداد برای آخرین بار از من خواست اقرار کنم. حرف نزدم. منتظر بودم با تبر گردنم رو بزنه که خمپارهای نزدیکش منفجر شد. ترکش به سرش خورد و افتاد. تکفیریها عصبی شدن و جنازهی فرماندهشون رو از جلوی ما دور کردن و از اون به بعد روزانه فقط سهمیهی کتکخوردن داشتیم تا یه شب تو خواب #امام_رضا علیه السلام رو جایی دیدم که برف سنگینی میاومد. حضرت اومد و گذرنامهی ما رو امضا کرد و فرمود شما آزاد خواهید شد. فردا از خواب بیدار شدم، خبر آزادی رو شنیدم؛ در حالی که همون برفی که تو خواب دیدم میاومد.»
🇮🇷 #دفاع_مقدس #هفته_وحدت #ثامن(۲۵)
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄