eitaa logo
صالحین (تجیر) ابوزیدآباد و حومه
137 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
697 فایل
کانال مربیان، معلمین،والدین و هادیان سیاسی http://eitaa.com/abozeiedabad منطقه ابوزیدآباد-بخش کویرات آران بیدگل استان اصفهان* لینک کانال@abozeiedabad ارتباط با مدیرکانال https://eitaa.com/snatkar1364
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سیره علما و شهدا
❤️با قایق گشت می زدیم. چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند بهمان. سر یک آبراه، قایق حسین پیچید رو به رویمان. ایستادیم و حال و احوال. پرسید: «چه خبر؟» آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم، مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه، می پریم پایین، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم.» پرسید: «پس کی می خونی؟» گفتم: « همون عصری»، گفت: « بیخود» بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh
هدایت شده از سیره علما و شهدا
⭕️سکانس یک: حسین خاکی و خسته از خط برگشته بود و می‌خواست بره قرارگاه. از یک راننده‌ی تانکر آب خواست که شلنگ رو روی سرش بگیره تا شسته بشه. حسین با یک دست سرش رو می‌شست که راننده برای شوخی آب رو گرفت تو یقه حسین و خیسش کرد! وقتی حسین رفت راننده هنوز نمی‌دونست چه کسی رو خیس کرده! ⭕️سکانس دو: - الو سلام. - سلام علیکم، بفرمایید! - من علی سُلگی هستم از روستای کهریز، نزدیکی نهاوند، سال ۶۵ با جهاد اعزام شده بودم فاو. خاطره‌ای نوشته بودید از شهید خرازی که من در روزنامه خوندم. - بله، هجده سال از اون زمان گذشته. من آن راننده‌ی تانکر آب هستم، تماس گرفتم که بگم: جز لبخند چیزی نگفت! من منتظر واکنش بودم، ولی او فقط خندید.. 🆔️👇👇👇 @sire_o_sh