eitaa logo
ابرار
231 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
💜🌹🌸🍀 🍀🌸🌹💜 در جوانی طاعتی چندان نکردم وای وای طاعت شائسته ای رحمان نکردم وای وای با  پدر  نا اهل بودم از  غرور  جاهلی با برادر شفقت و احسان نکردم وای وای نی طواف کعبه و نی خدمت صاحب دلان هیچ الطافِ به درویشان نکردم وای وای عمرِ خود بر باد دادم از برای نفس شوم یک گلی را در عمل خندان نکردم وای وای هر طرف فکر و خیالم بود و با یاران بد پشت بر فعل بدی شیطان نکردم وای وای با همه شیطان انسی یار بودم روز و شب نی نیازم بود و نی اشکم به چشمان وای وای باغ و بوستانم خیالم بود محوء و عبث نی نشستم در هوائ خوب رؤیان وای وای می نشستم روزها تا شام و شبها تا سهر باختم اندر قیمار هم دین و ایمان وای وای دور افتادم ز دوستان خدا در خود سری خاک بر سر میکنم با شور و افغان وای وای می خرامیدن هر سوء عارفان و عاشقان گرد شان بر سر نکردم وای هزاران وای وای گرم بود بازار عشق و آشنائی صبح و شام آن نکردم نقد دل را نظر جانان وای وای این زمان دل می تپّد بر یاد عالی مشربان از کجا یابم سراغ آن عزیزان وای وای 🌺🌺🌺🌺🌺🌺
‌ عمر، پا بر دل من می‌نهد و می‌گذرد، خسته شد چشم من از این همه پاییز و بهار نه عجب گر نكنم بر گل و گلزار نظر در بهاری كه دلم نشكفد از خنده‌ی یار... ‌ ‌
‍ ‍ 🌱🍂🌱🕊🌱🌸 🍂🌿🍃🌿🍂 🌱🍃🌼 🕊🌿 🌱🍂 🌸 مسلمانان مرا وقتی دلی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو می‌افتادم از غم به تدبیرش امید ساحلی بود دلی همدرد و یاری مصلحت بین که استظهار هر اهل دلی بود ز من ضایع شد اندر کوی جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود هنر بی‌عیب حرمان نیست لیکن ز من محروم‌تر کی سائلی بود بر این جان پریشان رحمت آرید که وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته هر محفلی بود مگو دیگر که حافظ نکته‌دان است که ما دیدیم و محکم جاهلی بود  
🧒🏻پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. 🍃در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. 💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد... 🍃أعوذ بالله به شر نفسی ✨بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت یکایک شما عزیزان ، امیدوارم که حال دلتون خوب خوب باشه😊 و هر روز نور ایمان در قلب و روحتون بیشتر بشه👌 📘 ان شاالله از فردا با داستان واقعی " سه دقیقه در قیامت " در خدمت شما هستیم. 📖 کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانباز مدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد . ⚡️ اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است... 🌟 البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه... 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 امیدوارم که از خوندن این داستان نهایت استفاده رو ببرید خوشحال میشم که نظرتون رو هم بهم بگید https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاب بازی یک زوج سالمند در پارک سیوفی بیروت یاد بگیرید عشق یعنی چی و عاشق موندن یعنی چی😍 بدور از هر گونه کسالت و تنبلی شادن و دل زنده😍👏👏 💠💠💠💠💠 تلنگر👌 لقمان حکیم به پسرش فرموده بود بهترین غذای دنیا رو بخور و بهترین نوشیدنی دنیا رو بنوش و در بهترین تختخواب دنیا بخواب ،وقتی پسرش ازش سوال میکنه که چطوری این کارا رو بکنه ،لقمان میگه تا خوب گرسنه نشدی غذا نخور و تا تشنه نشدی آب لقمان به پسرش فرمود: بهترین غذای دنیارو بخور بهترین نوشیدنی دنیارو بخور روی بهترین رختخواب دنیا بخواب وقتی پسر لقمان میپرسه چطوری؟ لقمان میفرماید: تا خوب گرسنه نشدی غذانخور تا خوب تشنه نشدی آب نخور تا حسابی خسته از کار نشدی نخواب وقتی خوب کار کنی بدور از راحت طلبی و تنبلی هر جا بخوابی میشه بهترین رختخواب دنیا واقعا همینه. هر کی بیشتر با راحت طلبیش مبارزه کنه بیشتر لذت میبره از همه چیز. از خواب و بیداریش، از خوردن و دیدن و پوشیدن✅ از محبت و عشق و .... از همه چیز بیشتر لذت میبره. راحت طلبی رو به زباله دان زندگیمون بندازیم...👌 ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره جالب «آقاتهرانی» از یک استاد بی‌دین در آمریکا 🔹در این ویدئو حجت الاسلام والمسلم مرتضی آقاتهرانی دانش‌آموخته دانشگاه‌های آمریکا، خاطره گفت‌وگوی خود با یکی از اساتیدش در آمریکا درباره امام علی(ع) را بیان می‌کند که در آستانه عیدسعید غدیر، دیدنی و شنیدنی است! •┈┈••✾••┈┈• ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ میلادی: Wednesday - 05 August 2020 قمری: الأربعاء، 15 ذو الحجة 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه) - حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه) - یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹ولادت امام هادی علیه السلام، 212یا214ه-ق 📆 روزشمار: ❤️3 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم ▪️15 روز تا آغاز ماه محرم الحرام ▪️24 روز تا عاشورای حسینی ▪️39 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️49 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ✅ با ما همراه شوید.. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌎🌗 تقویم نجومی اسلامی🌗🌎 ✴️ چهارشنبه 👈15 مرداد 99👈 15 ذی الحجه 1441 👈 5 اوت 2020 🏛 مناسبت های دینی اسلامی. 🐪امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا منزل هفتم حاجز. 🌹ولادت با سعادت امام علی النقی الهادی علیه السلام (212یا215 هجری) 📛صدقه صبحگاهی دفع نحوست کند. 🎆امور اسلامی و دینی. 👶 مناسب زایمان نیست. 🚘مسافرت مکروه است اگر ضروری باشد حتما با صدقه همراه باشد. 🔭حکام نجوم ✳️دادن سفارشات تجاری. ✳️کاشت و بذر افشانی.. ✳️و افتتاح پرژه و شغل نیک 💑احکام مباشرت و انعقاد نطفه. فرزند امشب( شب پنجشنبه) حاکمی از حاکمان یا عالمی از علماء گردد.ان شاءالله ولی روز چهارشنبه مباشرت خوب نیست. حکم شب قبل را دارد. 💉💉حجامت خون دادن فصد باعث قولنج است. 💇‍♂💇اصلاح سر و صورت باعث سرور و شادی است. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که شب پنجشنبه دیده شود تعبیرش از قران ایه 16سوره مبارکه نحل و علامات و بالنجم هم یهتدون... و مفهوم ان این است که برای خواب بیننده حالتی غیر حالتی که داشت پیش اید و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد ان شاءالله . و شما مطلب خود را در هر باب قیاس کنید. ✂️ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث خارش میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
🌸 برخی خصائص عید_غدیر در کلام امام رضا علیه السلام 🔻روز نجات ابراهیم خلیل الله از آتش 🔹 روز نصبِ علی بن ابی طالب علیه السّلام بعنوان "امیرالمومنین" توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله ❇️ روز قبولیِ اعمال شیعیان ⭕️ روز بخاک مالیدنِ بینی شیطان ✴️ روز کامل شدن دین 💠 روز از بین رفتنِ اعمال مخالفان امیرالمومنین علیه السلام، مانند پاشیدن گَرد در هوا 🔆 روز استغفارِ خاصِ ملائکه برای شیعیان ◽️روز توسعه رزقِ شیعیانی که عبادت کنند در این روز ⬅️ روز از بین رفتنِ غم و غصه شیعیان و شادی قلوبشان 🌅 روز استجابت دعای شیعیان و نشر علم 🎈 روز شادی و عيد اهل بیت علیهم السلام 🎆 روز آرامش و استراحتِ جان 🎇 روز صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام 🌸 روز قبولی توبه شیعیان و اهدای ثواب 🌺 روز دوستیِ شیعیان با یکدیگر 🌷روزِ عبادت و ترک گناه و روزه داری 👕 روز پوشیدن لباس‌های زیبا و تمیز 🍀 روز رهایی شیعیان از دوزخ 📙 زادالمعاد، مجلسی رحمه الله، ط_اعلمی، ص ٢٠٣
🍃أعوذ بالله من شر نفسی ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ان شاالله از امروز با داستان واقعی سه دقیقه در قیامت در خدمت شما بزرگواران هستم. ✨قسمت اول👇🏻 *📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانبازمدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد .* ⚡️اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...🌞 🌟البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊 ✨در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 🧒پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. 🍃در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. 🕊سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 💠 با اصرار و التماس و دعا و نماز به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند ♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. 💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ادامه دارد... التماس دعا🍃🌹
ابرار
🍃أعوذ بالله من شر نفسی ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ان شاالله از امروز با داستان واقعی سه دقیقه در قی
🔴 (قسمت دوم) 🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم. ♦️ نمی‌دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند. خسته بودم و سریع خوابم برد.. 💠نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. 🔆بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم. ✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم. ♦️ اما با خودم گفتم: اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟ 🍀می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود. ✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم.. 🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. 🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد! 🔺روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند. ☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. 🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ... 🔷از سمت چپ با من برخورد کرد! آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم. 🔴 راننده پیاده شد و می لرزید‌ 🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد! 🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...! ادامه دارد.... ☺️التماس دعا✨🤲✨
ابرار
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت دوم) 🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای
🔴 *_سه دقیقه در قیامت_* (قسمت سوم) 📘 یاد خواب دیشب افتادم..با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است! ♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم. 🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد. 💠در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. ♻️اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است. سالها گذشت. 🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم. 🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم. 💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید. ♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا... 🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده... 🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد. حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت. 💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! درست بود! چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم. 🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. ✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده. 🔷و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است... پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد می‌دانستند اما با اصرار من قرار شد که عمل انجام بگیرد. 🔺با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم. 🔘حس خاصی داشتم احساس می کردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. ⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد.. پزشکان نهایت تلاش خود را می کردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد.... 🔅احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. 💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود. ❄️با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه های کودکی تا لحظه‌ای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت... ✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را می‌دیدم. 💥در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. ☘او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.او را کجا دیدم؟! 🍁سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند.. 🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود. 🌿از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم. 🌱نا گهان یادم آمد جوان سمت راست را... حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل! 🌺با لبخندی به من گفت:برویم. با تعجب گفتم کجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت: مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد. 🔰خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من می توانستم صورتش را ببینم! 🔰می فهمیدم که در فکرش چه می‌گذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می‌فهمیدم. ⚠️از پشت در بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. 💥برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت.حتی ذهن او را می توانستم بخوانم او میگفت: خدا کند که برادرم برگردد.. دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم... یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه‌های من چه کند!! ⚡️ کمی آن طرف در یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد. جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا می کرد قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم. 🌺این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما او را شفا بده. زن و بچه دارد اما من نه... 🍃ناگهان حضرت عزراییل بهم گفت:دیگر برویم... ادامه دارد... ادامه در 👇👇 https://eitaa.com/abrar40/4818