eitaa logo
ابرار
231 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
ابرار
#قسمت_نود_و_دوم غروب گذشته که پا به داخل خانه می گذارم. دلم هیچکس را نمی خواهد. در را که باز می کنم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وقتی به خود می آیم ،حس می کنم که چیزی روی صورتم کشیده می‌شود. دست مصطفی است که به قصد بیدار کردنم روی صورتم نشسته است. -لیلا‌جان بلند شد چند لقمه غذا بخورد بعد بخواب... سیر نیستم؛ اما خواب را ترجیح می‌دهم. -رفتم از همسایه سه تا تخم‌مرغ و نون گرفتم . چرا محبت می کند وقتی که می داند چقدر در دلم او را محاکمه کرده ام؟! چقدر شک و تردید ریشه کرده است در ذهن و فکرم. لقمه می گیرد و هم زمانش قطره اشکم می چکد. نفس دردمندی می کشد. دوباره لقمه را جلو می آورد. -لیلی من چند لقمه بخور. لجوجانه لقمه را نمی‌گیرم. سینی را کنار می‌زند و جلو می آید هر قطره اشکم که می‌خواهد بیفتد با دستش از مزه می گیرد. -لیلا از زندگیت میروم بیرون تا آنقدر غصه نخوری. خدا شاهده فکر نمیکردم اینطوری بشه! نفس عمیقی می کشد سرش را بالا می گیرد و آب دهانش را با صدا قورت می‌دهد : -من...من... طاقت ناراحتی تو را ندارم. اشکات برام از آتیش سوزاننده تره. لیلا جان... بغض صدایش نگاهم را بالا می‌آورد. صورتش خیس اشک است از خودم بدم می آید چه کردم که مصطفی را شکسته؟ ذهنم دعوایم می کند: -من...من... که حرفی نزدم. -خب مصطفی هم مثل تو. -اما شیرین... -مرده شور شیرین را ببرند.مثل شیطون عمل میکنه.فقط همه چیز را به هم می ریزه. شیطون کی به نفع آدم عمل کرده؟ کی آرامش بخشیده؟ کی به وعده‌اش عمل کرده؟ کی حرف راست و مسیر درست نشون داده؟ دوباره بلند می‌شود و می‌رود. وقتی می‌آید تشتی دستش است و پارچ آبی. تشت را روی لحاف می گذارد و می گوید: -صورتت رو بشور، شاید حالت عوض بشه. قدیم زنها برای مردها ایشان تشت می آوردند و آب روی دستشان می ریختند، حالا مصطفی چه نقشی ایفا می‌کند؟ مهم آرامش گری است. مرد خسته و درمانده را زن با محبت و آب آرام می کرده و حالا که تو وامانده شدی مصطفی آب و محبت تقدیم می کند تا بتواند زندگی اش را نجات بدهد. دستانم را از زیر لحاف بیرون می آورم و کاسه عطش می کنم. آب از زیر انگشتانم توی تشت می ریزد و تمام می‌شود. دیر بجنبی زندگی هم همینطور از دستت می‌رود. می‌بینی هیچ برایت نمانده است. مصطفی دوباره کاسه دستم را پر می‌کند. - عزیزم... صورتتو بشور. بزار آرام بشی.لیلا جان! صورتم را می شویم. از ترس اینکه مصطفی نشوید چند بار آب میریزد و صورتم را می شویم حوله را می‌دهد دستم.محکم روی صورتم می کشم. دوست دارم پوست بیاندازم و حالی دیگر پیدا کنم. دوباره ذهن خوانی ام شروع می شود. -کاش می توانستم خرابی ام را آباد کنم. -خرابی حالت از درون ویرانته. دوری قیمتی داری از دست میدی که آنقدر خرابی؟ -خوشی زندگی قیمتی نیست؟ -اون که قیمت بردار نیست، مگر نشنیدی ارزش چند چیز را قبل از چند چیز بدان: سلامتی قبل از مریضی؛ خوشی قبل از گرفتاری... -من قدر ندانستم؟ - نه، خیلی غر میزدی، نقد میکردی، نمی دیدی خوبی هایی که داشتی. بد هم نیست.تلنگر نیازه.والا موج دنیا آدم را با خودش می بره و غرق می‌کنه. -موج دنیا همه رو میبره یا من استثنام؟ -مطمئن باش هیچ آدمی نیست که سختی نداشته باشه. حتی اونایی که ظاهرشون نگاه‌های حسرت زده دیگران رو دنبال خودشون می کشن... -لیلا جان!خانمم! تازه متوجه موقعیت میشوم - فکر کنم از صبح چیزی نخوردی. بخور تا بتونی راحت بخوابی. چند لقمه از دستش میگیرم؛ اما دیگر نه معده ام می کشد نه میلم. قبول می‌کند و سینی را برمی دارد. گمانم خودش هم مثل من امروز چیزی نخورده باشد. این را از لبان سفید و رنگ زردش می فهمم. چه همسر پردردسری شده‌ام برایش. سینی را نگه میدارم. مکث می کند و نگاهش متعجبانه روی صورتم می چرخد. -شما هم بخور. لبخندی می‌زند. لقمه میپیچم و نمی‌گیرد.چشمم را بالا می آورم تا به چشمانش می رسد.مثل دریا چه موج دارد و سرریز می‌شود. وای با مصطفی چه کردی؟ اگر علی بود مرا میکشت. پدر اسمم را از شناسنامه اش پاک می‌کرد؛و مادر... دستم را می گیرد و لقمه را می گذارد دهانش.انگشتانم را می‌بوسد. رها نمی کند تا دوباره لقمه بگیرم. -من نمیتونم بخورم لیلا جان! معده ام آتش فشانه. شهر را دنبالت گشتم. تمام فکرم این بود که با چه حال و روزی دربه در شدی. سینی را بر می‌دارد و می‌رود. طول میکشد تا بیاید.خودش را آرام کرده است.مقنعه را از سرم بر می دارد. -سعی کن امشب را راحت بخوابی! صبح صحبت می کنیم. میخوابم. با صدای آرام قران خواندن مصطفی میخوابم.لا یسمعون فیها لغوا و لا تأثيما.إلا قيلا سلاما سلاما... در آرزوی رویای دنیایی که همه چیزش به سلامت و شادابی است و هیچ حرف مزخرفی در آن نیست، چشم بر هم می گذارم. من لذت آرامش را از خدا طلب دارم. ... . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
سلام علیکم گفته بودید خاطره ای از تربیت فرزند رو براتون بفرستم:وقتی دخترم دوسالش بود مدتی بود که خیلی عصبی و بی حوصله بودم .خیلی راحت سر کوچکترین چیز سرش داد میزدم و گاهی هم حتی اونو می زدم😞یک روز داشتیم باهم مامان بازی میکردیم قرارشد اون مامان من بشه سرمو رو پاهاش گذاشتمو صدامونازک کردمو اونو مامان خطاب کردم .حالا دیگه نوبت اون بودکه نقش مامان رو بازی کنه.اونم شروع کرد داد زدنو تندوتند منو زدن.با عصبانیت فریاد میزد تنم لرزید به خودم اومدم.به نظر دخترمن مامان بودن فقط داد زدن و کتک زدن بود ومن اینجوری به اون فهمونده بودم دختر گلم منو ببخش.متاسفم 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابرار
#قسمت_نود_و_سوم #رنج_مقدس #نرجس_شکوریان_فرد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 وقتی به خود می آیم ،حس می کنم که چیزی روی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 مصطفی یا اصلاً نخوابیده یا نیمه شب پر گریه ای داشته است. این را چشمان قرمز ش فریاد میزند.نماز صبح که می خوانم آن‌قدر امواج منفی افکار، اذیتم می کند که به حیاط پناه میبرم.صدای مرغ و خروس ها فضا را پر کرده است.تمام دنیایی گذشته‌ام زنده میشود.روحم چنان به فشار می افتد که طاقت نمی آورم؛یا باید فریاد بزنم، یا فرار کنم.برمیگردم به اتاق پیش مصطفی. کنار سفره دنیا می نشینم.لقمه میگیرد برایم . نمیخورم تا بخورد. مثل دیوانه ها عمل می کنم.گاهی قهرم گاهی عاشق. وقتی هست میخواهمش. وقتی نیست نمی توانم قضاوتش نکنم. چند لقمه ای می‌خورد و میخورم. سفره را جمع می کنم و می برم.کاش می گذاشت چند روزی اینجا تنها بمانم.مصطفی دو چای کم رنگ می ریزد و می آورد.کنار کرسی می نشینم و لحاف را روی پاهایم میکشم.با لیوان چایم مشغول میشوم. سکوت پر گفت وگو و منتظر را میشکند: - سه سال پیش بود که یه روز شیرین زنگ زد و گفت آش نذری پخته ن، برم بگیرم. مکث می کند و کمی از چایش می خورد. - من یکی دوسال بود که کمتر خونه خاله مهین می‌رفتم و مراعات می‌کردم. چون حس می‌کردم رفتارهای شیرین خیلی خالی از حرف نیست.یه سری پیام ها و نوشته های مزخرف هم داده بود. دوباره مکث می کند. این بار طعم تلخ دارد سکوتش. - چند باری هم بیرون با پسرهای غریبه دیده بودمش. دلم نمی خواست که درگیرش بشم.صبر کردم تا پدر بیایند و بروند. پدر که آمد حالشون خوب نبود قرار شد خودم برم.خبر نداشتم که خاله رفته بیرون و کسی نیست . خدا میدونه که نمیدونستم شیرین تنهاست. سه باره مکث میکند.انگار دارند شکنجه اش می کنند. دستش را به صورتش می کشد. - زنگ که زدم تعارف کرد برم تو. من هم از همه جا بی خبر رفتم. وارد سالن که شدم ساکت بود. کمی شک کردم که شیرین اومد. سراغ خاله رو گرفتم. گفت الان میاد. حالا صدایش تحلیل می‌رود. نفسم بند آمده است . نمی خواهم بقیه اش را بشنوم.هرچه می کنم تارهای صوتی ام تکان نمی‌خورند، یخ زده اند. سکوت بهترین حرف است.صورت مصطفی برافروخته و لب هایش خشک شده است. زبانی دور لبانش می چرخاند و آب دهانش را فرو می برد. - برگشتم حرفی بزنم که مانتو اش رو درآورد. من فقط بهش پشت کردم. شروع کرد حرف زدن. از خواسته هایش، از محبتش. چرت و پرت می گفت. نفسم مکث می کند. - لیلا باور کن که حتی نگاهش هم نمی کردم. همون وقتها نامه هم می داد که من نمی خواندم.چون می دیدم که از روی ضعف درونش این کارها را میکنه صبر می‌کردم و به کسی نمی گفتم.بعدا مجبور شدم مادر رو در جریان بزارم که باهاش صحبت هم کرد اما نتیجه‌اش شد لجبازی شیرین با خودش و زندگیش. چشمانم را از ماتی نجات می‌دهم و به صورت پر از اخمش می دوزم؛ یعنی باید باور کنم یا دارد یک افسانه تعریف می کند. - فقط از ته دلم از خدا می خواستم که نجاتم بده و از این مخمصه رها بشم. میدونی لیلا نذرهای عمری کردم. یک ساعت بال بال زدم. نمی‌گذاشت بروم. هر چی باهاش حرف نزدم، تلخی کردم، نگاهش نکردم، فریاد زدم، فایده نکرد.دیگه داشتم به این فکر میکردم که پنجره رو بشکونم و خودم رو پرت کنم بیرون. دارد دق میکند، اما با حرارتش دارد یخ های وجودم را آب می کند. چه بساط غریبی در عالم به پا شده است. ... . ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
✴️ چهارشنبه 👈 6 اسفند 99 👈 12 رجب 1442 👈24 فوریه 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🔥 مرگ معاویه " 60 هجری " . 🏴 وفات عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و اله . 🐪 ورود امیر مؤمنان علیه السلام به کوفه پس از جنگ جمل " ۳۶ هجری " . 🐪 ورود فاطمه بنت اسدعلیها السلام به درون کعبه برای تولد امیرمؤمنان علیه السلام. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 تقارن نحسین ، روز نحس ماه رجب و صدقه صبحگاهی رفع نحوست است . 📛 واسطه گری بین افراد خوب نیست . 👶 مناسب زایمان و نوزاد صالح و عفیف و متدین خواهد شد .ان شاءالله 🚘مسافرت : خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم. 🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی تا عصر برای امور زیر است : ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ درختکاری . ✳️ مسهل خوردن . ✳️ حمام رفتن . ✳️ و کندن چاه نیک است . 📛 برای ازدواج مناسب نیست . ✳️ برای مطالب بیشتر باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما درتلگرام و ایتا بپیوندید . 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، فرزند عالمی از عالمان یا حاکمی از حاکمان خواهد شدان شاءالله 💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث ضعف بدن می شود . 💇‍♂💇 اصلاح سر وصورت باعث هیبت و شکوه می شود . باجستجوی کلمه"تقویم همسران"به کانال ما درتلگرام و ایتا بپیوندید. 😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 13سوره مبارکه " رعد" است . یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته .... و مفهوم آن این است که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد پیش آید و صدقه بدهد . ان شاء الله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث خارش میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . شما میتوانید با جستجوی کلمه" تقویم همسران" در تلگرام ایتا و سروش به کانال ما بپیوندید. 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 0912 353 2816 025 377 47 297 📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.نقل مطلب بدون لینک ممنوع و شرعا حرام و مدیون هستید 📛📛📛📛📛 لینِک کانال در ایتا و سروش 👇 @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نـرســد اگـر بـــه عـلی کـسی بـه کـــجا رَوَد بـــه کـجا رسَد بـه خدا قسم کــه اگـر کســی بـه علی رســد بـه خـدا رسـد 💐ولادت امام علی(ع) و روز پدر مبارک باد 💐 ╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯