#دِلـنامهـــ🎈📝..
وَ تو همانی..
همان خدایِ همیشگی.. همان رحیم ، همان کریم....
گاهی دلم می خواهَد در شهر قدم زَنَم وکلاغی بر رویِ شانه هایَم
آشیانه کند و هر روز که نه، هر ثانیه همه ی
مهربانی ات را در این شهرِ دَرَندَشت جار زَنَد
تویی که مِهرَت به همه خلق، هَر ثانیه بیداد می کند..
نمی گویم دستم را بگیر.. عمری گرفته ای..
مبادا رها کنی..مبادا مرا به حکمِ جدایی محکوم کنی که مرا طاقتی نیست..
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهل است.. تحمل نکنم بارِ جدایی..
خدایِ من ؟خودت مَرا گوشه گیر کرده ای..
هر زمان که بغض بی رحمانه در گلویم کِل می کشید،تو بودی که مرا خریدی..
در هر زمان دلم غریبگی کرد ، آرام در آغوشم
کشیدی. گره هایِ زندگی ام را با شانه ی عشق ، باز کردی..
با محبت در بالاترین حدِ بندگی، جمع کردی و
با کِشِ شادی ، گره ی کور زدی..
می دانی؟
مهرِ تو از دلِ من بیرون رفتنی نیست..
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
ابرار
https://eitaa.com/abrar40
#ارسالی_اعضا
#دِلـنامهـــ🎈📝..
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮
*ان الابرار لفی نعیم*
کانال عمومی پیام رسان ایتا
#ابرار
https://eitaa.com/abrar40
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯