eitaa logo
ابرار
232 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋💌🦋💌🦋💌🦋💌🦋💌🦋 پـــــنـاه🍃 و می پرسم من گفتم فوت شده ؟ نه ولی مشخص بود _از ڪجا خب گفتی "همیشه می گفت" برای آدم زنده ڪه فعل قدیمی و ماضی به ڪار نمی برن ! _چه باهوشی ! آره وقتی من بچه تر بودم و تهران بودیم ، مامانم مرد خدا رحمتش ڪنه _مرسی ببخشید حالا نمی خواستم ناراحتت ڪنم شامتو بخور _یه سوال فرشته جون جانم ؟ _شما چجوری به من اعتماد ڪردین ڪه حتی یه شب تو خونتون راهم بدین ؟ مامان و بابای من زیاد از این ڪارا می ڪنن البته تا وقتی ڪه شهاب سنگ نازل نشده !شهاب سنگ ؟ قبل از اینڪه جواب بدهد صدای زنگ گوشی بلند شده و بحث نیمه ڪاره می ماند عڪس بابا افتاده و علامت چند میس ڪال چطور یادم رفته بود تماس بگیرم ؟ ببخشیدی می گویم و تماس را برقرار می ڪنم تا دل بی قرار بابا آرام بگیرد بعد از چند تشر و اتهام بی فڪری خوردن و این چیزها بالاخره خیالش را راحت می ڪنم ڪه خوابگاهم هنوز دور نشده ، دلم تنگ اخم همیشگی اش شده قطع ڪه می ڪنم فرشته می گوید : یا خیلی شجاعی یا بی ڪله _چطور مگه ؟ اخه به چه امیدی وقتی می دونی خوابگاه نیست بلند شدی اومدی تهران _خب ... مجبور بودم دیگه چرا به پدرت دروغ گفتی دختر خوب؟ _بازم مجبور بودم ! یعنی تو اگه مجبور باشی هرڪاری می ڪنی؟برمی خورد به شخصیتم .من هنوز انقدر با او صمیمی نشده یا آشنا نیستم ڪه اینطور راحت استنطاقم ڪند ! سڪوت می ڪنم و خودش ادامه می دهد : البته می دونم به من ربطی نداره اما ولش ڪن چی بگم والا صلاح مملڪت خویش و این داستانا ... پررو پررو و از خدا خواسته ، بحث را عوض می ڪنم : _آدرس دانشگاهم رو بلد نیستم میتونی راهنماییم ڪنی؟ حتمابرای ارشد می خوای بخونی ؟ نیشخندمی زنم و جواب می دهم : _نه ! درسته ڪه به سنم نمی خوره ولی ڪارشناسی قبول شدم تازه مگه چند سالته ؟ _بیست و دو پس چرا انقدر دیر اقدام ڪردی ؟ ببخشیدا من عادتمه زیاد ڪنجڪاوی ڪنم _چون لج ڪرده بودم یه سه چهار سالی ، تازه رو مد برعڪس افتادم . با خودت لج ڪرده بودی ؟ _بیخیال تو چی می خونی ؟ چند سالته میخوام منم ڪنجڪاوی ڪنم ڪه راحت تر باشیم می خندد و جواب می دهد : من 23 سالمه تازه چند ماهه ڪه از شر درس و امتحان خلاص شدم ولی خب ارشد شرڪت ڪردم ان شاالله تا خدا چی بخواد پوفی می ڪشم و فڪر می ڪنم ڪه نسبت به او چقدر عقب مانده ام _حدس می زدم از من بزرگتر باشی اما نه یه سال ! انقدر پیر شدم پناه جون؟ _نه ولی با حجاب و صورت ساده خب بیشتر بهت می خوره ولی من تصورم برعڪسه _یعنی چی؟ یعنی آرایش غلیظ خودش چین و شڪن میاره و اتفاقا شڪسته تر بنظر می رسی تیڪه میندازی یا میخوای تلافی ڪنی؟چقدر یهو موضع می گیریا خواهرجان خب دارم نظرمو میگم _اره خیلیا بهم گفتن ڪه اهل موضع گیریم !خوبیت نداره دوزشو ڪمتر ڪن ، برمی گردم ببخشید می رود و به این فڪر می ڪنم ڪه آخرین بار دقیقا عین این حرف را از زبان چه ڪسی و ڪجا شنیدم بهزاد ! وقتی خسته و مانده از اداره پست بر می گشتم و وسط ڪوچه جلوی راهم را گرفت . هرچند ڪه دل خوشی از او نداشتم اما نمی توانستم منڪر خوب و خوش تیپ بودنش هم بشوم ! از این ڪه بی دست و پا بود و تمام قرارهای بی محلش را برای سر و ته ڪوچه می چید ، به شدت متنفر بودم ! آن روز هم همین ڪار را ڪرده بود و بعد از ڪلی من من و جان ڪندن بالاخره گفت ببخشید ڪه مزاحم شدم پناه خانوم ، فقط می خواستم ببینم ڪه درست شنیدم زیادی سر به زیر بود برعڪس من ! ✍ الـهــــام تــیــمــورے ادامه دارد... ♡•♡♡•♡ 🦋💌🦋💌🦋💌🦋💌🦋💌🦋