✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
"خوشبختی"💞
حراج روزانه دنیاست!
اینکه ما قدمی برنمیداریم و قیمت پیشنهاد نمیکنیم،
داستان دیگریست.
"خوشبختی" پیداکردنی نیست!
"خوشبختی" ساختنیست
@abrar40
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
"خوشبختی"💞
حراج روزانه دنیاست!
اینکه ما قدمی برنمیداریم و قیمت پیشنهاد نمیکنیم،
داستان دیگریست.
"خوشبختی" پیداکردنی نیست!
"خوشبختی" ساختنیست
#خوشبختی
@abrar40
✨﷽✨
🔴شخصیت مگسی
اَه... چه قدکوتاهه!
وا... چقدر چاق شدی!
تو هم با اون سلیقهات!
چقدر آروم راه میره!
چرا بلند میخندی؟!
اینها تنها چند نمونه از تجاوزهای مبتذلی است که اطرافیان را از ما دور میکند!
بلای عیبجویی به جان هرکس افتاد، ثمرهای جز تنهایی برایش ندارد.
🔸عیب آدمها، مثل زخم عفونی میماند که فقط شخصیتهای مگسی روی آن مینشینند و از کثافات عیوب دیگران لذت میبرند.
👌 رفیق جان؛ بیاموزیم، چسب زخم نواقص همدیگر باشیم نه تیغ جراحی آن، همان کاری که خدا با ما میکند.
#تلنگر
#پندانـــــــهـــ
@abrar40
🔆 #پندانه
*✍ هرچه کنی به خود کنی*
*گر همه نیک و بد کنی*
🔹شبی سوار خودروی یکی از دوستان اهل معرفت بودیم و در جاده حرکت میکردیم.
🔸ناگهان سگی جلوی ماشین پرید و او نتوانست ماشین را کنترل کند و به سگ خورد.
🔹سپر ماشین بهکلی از بین رفت. مدتی درنگ کردیم و بعد ادامه مسیر دادیم.
🔸گفتم:
ناراحت نباش! اتفاقی است که افتاده و حیوان است، تقصیر تو چیست؟!
🔹آه سردی کشید و حقیقت زیبایی را بیان کرد.
🔸او گفت:
هیچ اتفاقی، تصادفی و شانسی نیست. بهفرض قبول کنیم که اجل آن سگ رسیده بود و باید میمرد، و سرنوشت او زیر چرخ ماشینی ماندن، امشب در جاده بود.
🔹حال سؤالی که برای من باید پاسخ داده شود این است که چرا من برای این امر شر و مصیبت انتخاب شدم؟!
🔸تو نمیدانی ولی خودم بهتر میدانم. اتفاق امشب ناشی از گناهی بود که من امروز انجام دادم و خودم میدانم که آن گناه چه بود.
💠 خداوند عزّوجلّ مىفرمايد:
وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ؛ و هر مصيبتى كه به شما رسد، بهخاطر كارهايى است كه مىكنيد. (شوری:۳٠)
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
١. بیمارستان🏩
٢. زندان👨🏻✈️👨🏻⚖
٣. قبرستان⛪️
🏩• در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
🏪• در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
⛩• در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس چه بهتر كه برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم...
#تلنگر
#پندانه
https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
🌹برام مهم نیست که کی داره بهتر از من
عمل میکنه!
🌹 عملکرد الان من
از عملکرد یک سال پیشم
خیلی بهتره
👌🏻خودم در مقابل خودمم
#تلنگر
#پندانه
#رزق_معنوی
https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
✨﷽✨
🌼معامله با خدا
✍️مردی داخل بقالی محله شد و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است؟ بقال گفت: شش هزار تومان و سیب هشت هزار تومان. در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را میشناخت، و او نیز در همان منطقه سکونت داشت. زن نیز قیمت موز و سیبها را پرسید و مرد جواب داد: موز کیلویی دو هزار تومان و سیب سه هزار تومان. زن گفت: الحمدلله؛ و میوهها را خواست. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد و خشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیست که مرد بقال چشمکی به او زد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود. بقال میوهها را به زن داد و زن با خوشحالی گفت الحمدلله بچههایم میوه خواهند خورد و از آنجا رفت.
هردو مرد شنیدند که چگونه آن زن خدا را شکر میکرد. مرد بقال رو به مرد مشتری کرد و گفت: به خدا قسم من تو را گول نمیزنم بلکه این زن چهار تا یتیم دارد، و از هیچ کس کمکی دریافت نمیکند، و هرگاه میگویم میوه یا هرچه میخواهد مجانی ببرد ناراحت میشود، اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوهها را ارزان میگویم. من با خداوند معامله میکنم و باید رضایت او را جلب کنم. این زن هر هفته یک بار به اینجا میآید به الله قسم و باز به الله قسم هربار که این زن از من خرید میکند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود میبرم.
در حالی که نمیدانم چگونه چنین میشود و این پولها چگونه به من میرسد. وقتی بقال چنین گفت، اشک از چشمان مرد مشتری سرازیر شد و پیشانی بقال را به خاطر کار زیبایش بوسید. هرگونه که قرض دهی همانگونه پس میگیری؛ نه اینکه فقط برای پس گرفتن آن بلکه به خاطر رضای الله چرا که روزی خواهد آمد که همه فقیر و درمانده دربرابر الله میایستند و صدقه دهنده پاداش خود را خواهد گرفت. لذت برآورده نمودن حاجات دیگران را کسی نمیداند مگر آنکه آن را برطرف نموده باش.
#پندانه
#تلنگر
https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
🌹
🔘 داستان کوتاه
توبه شعوانه
🔹شعوانه نام زنی بود که آوازی خوش داشت و در بصره، در مجلس فسق و فجور شرکت می کرد و ثروتی از این راه برهم زده و کنیزکانی خریداری کرده بود. روزی از خانه ای صدایی شنید.
🔹 کنیزش را گفت: «برو درون آن خانه و ببین چه خبر است.» کنیز رفت و برنگشت. کنیز دوم و سوم را فرستاد و باز نگشتند، پس خودش درون خانه رفت. دید واعظی درباره آیات جهنم صحبت می کند.
🔹کلام واعظ در او اثر کرد، سپس سؤال کرد: «می توانم توبه کنم؟» واعظ گفت: «اگر به قدر گناه شعوانه هم باشد، خدا قبول می کند.»
گفت: «خودم شعوانه هستم.» پس از مجلس وعظ بیرون آمد و کنیزکان را آزاد نمود.
🔹 آن چنان عبادت می کرد و لاغر و ضعیف شد و کارش به جایی رسید که عابدان در مجلس او حاضر می شدند و از وعظ او می گریستند و خودش آن قدر گریه می کرد که ترس کوری چشم را برای او داشتند، ولی او در جواب می گفت: «کوری دنیا بهتر از کوری قیامت است.»
📚هزار و یک حکایت قرانی ص 261
#پندانه
https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
💫دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
🌟از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
#پندانه
https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
✨﷽✨
#پندانه
🔴طمع، تمام داراییات را میبرد
✍پیرمردی جوانِ طمعکار خویش را نصیحت میکرد.
پیرمرد گفت:
ای پسر! این بوتۀ آفتابگردان را بهدقت نگاه کن. چون طبقش سنگین است، کمرش خم شده و بهزودی از کمر خواهد شکست. اگر هم نشکند، قادر به پُرکردن دانههای خود نخواهد بود.
آن یکی آفتابگردان را نگاه کن، چون طبقش سبک است، کمرش نخواهد شکست و دانههای خود پُر خواهد کرد.
بدان که طمع نیز چنین است. انسان طمعکار هرگز چنین نیست آنچه را که طمع کرده است از دست دهد، بلکه هرچه را که دارد هم میبازد و کمرش میشکند؛ و طمع همۀ دارایی انسان را چون سیلاب میبرد.
https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3
🔆 #پندانه
✍ برای رسیدن به معبود، باید خودت را بشکنی
🔹ﭼﻮﭘﺎنی ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺰ ﭼﺎﻻک ﺍﺯ ﺟﻮی ﺁﺏ بپرد، نشد که نشد.
🔸ﺍﻭ میﺩﺍﻧﺴﺖ ﭘﺮﻳﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﺰ ﺍﺯ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻫﻤﺎﻥ، ﻭ ﭘﺮﻳﺪﻥ یک ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﺑﺰ ﺑﻪﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻫﻤﺎﻥ.
🔹ﻋﺮﺽ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻗﺪﺭی ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﻴﻮﺍنی ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺬﺭد. ﻧﻪ ﭼﻮبی ﻛﻪ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ میﺯﺩ، ﺳﻮﺩی ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩﻫﺎی ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﺨﺖﺑﺮﮔﺸﺘﻪ.
🔸ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺩﻧﻴﺎﺩﻳﺪﻩﺍی ﺍﺯ ﺁﻥﺟﺎ میﮔﺬﺷﺖ. ﻭقتی ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﭘﻴﺶﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﭼﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ میﺩﺍﻧﻢ.
🔹سپس ﭼﻮﺏﺩستی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮی ﺁﺏ ﻓﺮﻭﺑﺮﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺯﻻﻝ ﺟﻮی ﺭﺍ ﮔِﻞﺁﻟﻮﺩ ﻛﺮﺩ. ﺑﺰ ﺑﻪﻣﺤﺾ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﺏ ﺟﻮی ﺭﺍ ﺩﻳﺪ، ﺍﺯ ﺳﺮ ﺁﻥ ﭘﺮﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ پی ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻠﻪ ﭘﺮﻳﺪند.
🔸ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﺎﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭی ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮی ﺩﺍﺷﺖ؟
🔹ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﻴﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ میﺩﻳﺪ، ﮔﻔﺖ:
تعجبی ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮی ﺁﺏ میﺩﻳﺪ، ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺎ ﺭﻭی ﺧﻮﻳﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ. ﺁﺏ ﺭﺍ ﻛﻪ ﮔِﻞ ﻛﺮﺩﻡ، ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻮی ﭘﺮﻳﺪ.
🔸ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﻭ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ.
▫️ﺭﻗﺺ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ
▫️ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﯾﺶ ﺷﻬﻮﺕ ﺑﺮﮐﻨﯽ
▫️ﺭﻗﺺ ﻭ ﺟﻮﻻﻥ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﻨﻨﺪ
▫️ﺭﻗﺺ ﺍﻧﺪﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺩﺍﻥ کنند
https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3