eitaa logo
ابرار
231 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
12 فایل
╭─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╮ *ان الابرار لفی نعیم* کانال عمومی پیام رسان ایتا #ابرار @abrar40 ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯ ارتباط با مدیر کانال: https://eitaa.com/AhmadRezaMoshiry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 دکتر علیرضا نبی، صاحب چندین کارخانه در داخل و خارج از ایران، که با وجود فقر مالی در کودکی توانست، به این مرحله از زندگی برسد. راز موفقیتش با استفاده از آیات قرآن ، شنیدنی و قابل تامل است. 👌 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️+۱۶ فیلم لحظه حمله به سفارت باکو 🔻فرد مهاجم به سفارت آذربایجان: فروردین امسال همسرم به سفارت آمده و دیگر برنگشته است 🔻در تحقیقات اولیه متهم مدعی شده: فروردین امسال همسرم به سفارت آذربایجان به تهران مراجعه کرده و دیگر به منزل مراجعه نکرده است. در مراجعات مکرر به سفارت هیچ پاسخی از آنها دریافت نمی‌کردم و تصور می‌کردم همسرم در سفارت جمهوری آذربایجان در تهران حاضر است و حاضر به دیدار با من نیست.امروز صبح تصمیم گرفتم با اسلحه کلاشینکفی که از قبل تهیه کرده بودم به سفارت بروم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلمی از لحظه ورود مهاجم با خودروی پراید به سفارت جمهوری آذربایجان
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای رئیسی هنوز دیر نشده تفاله های مزور و ریاکار دولت روحانی را دور بندازید . مردم به شما رای ندادن که همان خبیث ها رو در اکثر پستهای کلیدی ببینند و بیچارگی شون بیشتر بشه ....! مردم به شعار شما ،مبنی بر بانیان .....در دولت ما جایی ندارند، رای دادند ! اون خبیث کلیدساز تا آبدارچی ادارات رو کنار زد ! شما حداقل بانیان ... ، رو کنار بزن . خواسته زیادی نیست این خواسته به حق مردم . از دوست بپرسید که چرا میشکند❗️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌قرائت قرآن توسط علامه دهر جناب مولوی عبدالحمید؛ هر چی کلمه عربی بلد بود گفت!!... 😐😕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌺﷽🌿🌺 🌻ایمان داشتن در آغاز هر کار آسان است مثل وقتی که فرزندتان به دنیا آمده یا با آنکه دوست دارید ازدواج میکنید و یا کسب و کارتان را شروع می‌کنید اول انرژی زیادی دارید . 🌺ایمان داشتن در پایان کار هم آسان است وقتی که پایان خوش را می بینید وقتی که پیروز شده اید و به رویایتان دست یافته اید حفظ ایمان قلبی در آغاز و پایان کار سخت نیست 🔮چالش واقعی و سخت حفظ ایمان در میانه راه است وقتی که تحقق اهدافتان بیش از آنچه که فکر می‌کنید طول میکشد وقتی سختی می کشید وقتی جواب آزمایش پزشکی خوب نیست. وقتی که بچه تان نوجوان شده و حالا انقدر اذیت تان می کند که میگوید این بچه من نیست. اشتباه همین است که در وسط راه نا امید می شویم 😫 می‌گوییم خدایا میدانم این بچه را تو به من بخشیده ای اما الان همین بچه روزگارم را سیاه کرده است خدایا تو به من همسر دادی اما الان با هم مشکل داریم خدایا تو من لطف کردی و کمکم کردی که این کار را پیدا کنم اما الان من هیچ پولی برای ادامه آن ندارم . ⚠️بیشتر مردم با نا امیدی در طول مسیر این مبارزه را می بازند 👌اما خدا هیچ وقت به ما قول نداده بدون مانع و سختی به هدف می رسیم وقتی با امتحان های الهی مواجه می شوید نگران نشوید یعنی از اینکه کسی به شما بدی کرده از این که کسب و کارتان خوابیده ناراحت نشوید خداوند همچنان مراقب شماست ✨ خدا از شما میپرسد میدونم که میتوانی آغاز و پایان با ایمان باشی آیا در میانه را هم میتوانی ایمانت را حفظ کنی؟ به داستان حضرت یوسف توجه کنید برادرانش از روی حسادت او را به چاه انداختند سپس در عین پاکدامنی و نجابت به او اتهام زدند و سالها زندانی شد اما هیچ گاه ایمانش به خداوند را از دست نداد اگر حضرت یوسف امروز اینجا بود به ما می گفت هیچ گاه درمیانه راه ناامید نشوید خداوند هیچ گاه شما را رها نخواهدکرد.
✨✨شرمنده ایم از این بندگی... ✨موقع نماز که می شود 😔فرشته چپ و راست عزا می گیرند که چه کنند 🍃ایاک نعبد 😔را جزء حرف های خوبمان بنویسند یا دروغ هایمان
ابرار
#رمان_سرباز #قسمت_سی ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💫یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💫 🌿رمان جذاب و آ
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💫یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💫 🌿رمان جذاب و آموزنده -اینا رو میگی که بذارم بری؟ -اولا اینقدر میفهمم که برای اینکه بذاری برم باید ازت تعریف کنم نه اینکه نداشته هاتو یادت بیارم.دوما الان اجازه رفتن تو هم دیگه دست خودت نیست.سوما تو که خوب میدونی من اگه بمیرم برام لطفه.تا اینکه زنده بمونم و اذیت شدن خانواده مو ببینم.بخاطر همین با آزار دادن اطرافیانم، آزارم میدادی. هر دو سکوت کردن.مدتی گذشت.افشین گفت: _نمیدونم چرا ولی میخوام کمکت کنم بری. به در دیگه سالن اشاره کرد و گفت: -ماشین من اونجاست.سویچ هم روشه. مستقیم میری.اونقدر میری که به یه جاده فرعی میرسی.اون جاده رو نیم ساعت با سرعت میری تا به موازات جاده اصلی میرسی.حدود بیست دقیقه دیگه میری تا بتونی به جاده اصلی بری.وقتی بری تو جاده اصلی دیگه در امانی. -تو چی؟ اونا زنده نمیذارنت. تعجب کرد.پرسید: -نگران منی؟!!...من سرشونو گرم میکنم تا بری.فقط با سرعت برو و پشت سرت هم نگاه نکن. دست های فاطمه رو باز کرد. فاطمه بلند شد،برای تشکر سر تکان داد و رفت. هنوز از در بیرون نرفته بود که در دیگه سالن باز شد و آریا وارد شد.وقتی فاطمه رو دید که داره میره،فریاد زد: -بایست. افشین هم داد زد: -برو. و یه میله آهنی برداشت، و سمت آریا رفت.با فریاد آریا سه مرد دیگه هم وارد سالن شدن.با افشین درگیر شدن.افشین یکی از مردها رو با میله آهنی زد. آریا سمت در رفت تا با ماشین دنبال فاطمه بره.افشین میله رو پرتاب کرد و به پای آریا خورد.دو نفر دیگه باهم میزدنش. روی زمین افتاد و دیگه توان دفاع از خودش نداشت.آریا میله آهنی رو برداشت و بالای سر افشین ایستاد.میله رو بالا برد. افشین که مرگ رو نزدیک دید،ترسید. چشمهاشو بست. تو دلش گفت خدایا اگه واقعا وجود داری یه کاری بکن. آریا میله رو پایین میاورد که در سالن از جا کنده شد.فاطمه با ماشین افشین با سرعت زیاد نزدیک میشد.آریا و مردهای دیگه ترسیدن و عقب رفتن.نزدیک افشین ترمز کرد.در عقب رو از داخل باز کرد و به افشین گفت: -زود باش سوار شو. افشین به سختی صندلی عقب سوار شد. هنوز درو نبسته بود که فاطمه با سرعت حرکت کرد. هوا تاریک شده بود.هیچی دیده نمیشد. -از کدوم طرف برم؟ -بهت گفته بودم دیگه.. -الان از اون یکی در اومدم بیرون.. -برو سمت راست. روی صندلی دراز کشید.با خودش گفت... ادامه دارد... ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ . https://eitaa.com/joinchat/301924376C79a9740ad3