اَبْرِیشَمْ
📝 چند خط اول
🌧 ناله و فریاد شکنجهشوندگان روزها گوشهامان را میآزرد. در برخی شبها نیز تا صبح ادامه مییافت. روش شکنجهی آنها هم حساب شده و دقیق بود. در این زندان همه چیز در جهت خورد کردن شخصیت فرد بود تا از نظر روحی فرو بریزد حتی در بردن افراد به دستشویی نیز چنین بود دستشوییها در داخل سالن زندان بود. هنوز زندانی وارد دستشویی نشده بود، صدای نگهبان بلند میشد که یالا زود باش بیا بیرون زود بیا بیرون و گاهی در دستشویی را هم فشار میدادند تا باز شود و زندانی دستپاچه شود و زودتر بیرون بیاید. نگهبانان زندان انواع اهانتها را با دست و زبان نسبت به زندانیان اعمال میکردند حرف زدن زندانیان با هم در داخل یک سلول نیز ممنوع بود لذا گفتوگوها گاهی با پچپچ و در گوشی و یا با اشاره انجام میشد. اگر نگهبان صدای پچپچ ما را می شنید با صدای خشمآلود و نابههنجار سرمان داد میزد.
غذا اغلب از نامرغوبترین نوع ممکن بود. اگر اتفاق میافتاد که آشپز تکههای گوشت در غذا میگذاشت نگهبانان آن را برای خودشان برمیداشتند. نحوهی غذا دادن به زندانیان نیز با توهین فراوان توأم بود گویی به حیوانات غذا میدهند. با آنکه بیشتر زندانیان از علما و اندیشمندان و دانشگاهیان بودند.
زندانی جز برای رفتن به دستشویی یا اتاق بازجویی اجازهی خروج از سلول نداشت؛ گفتم که رفتن به دستشویی فاجعه بود. اما بازجویی دیگر قابل توصیف نیست. گفتم که یک روز در سلول ماندن برابر یک ماه ماندن در بند عمومی است؛ حالا می گویم که یک روز بازجویی شدن برابر گذراندن یک ماه در سلول انفرادی است.
#ابری_شم
#چند_خطی_از
#خون_دلی_که_لعل_شد
@abri_sham