eitaa logo
ابرمیم
93 دنبال‌کننده
81 عکس
26 ویدیو
0 فایل
سیاهه‌های مجید ابراهیمیان
مشاهده در ایتا
دانلود
عصا بیار که وقت عصا و انبان بود     در دورهٔ کارشناسی یک همکلاسی سالمندن داشتیم. اسمش هم یادم نیست. بازنشستهٔ آموزش و پرورش بود با مدرک فوق دیپلم. قطعاً برای ارتقاء نیامده بود. نیمسال اول ما از بهمن آغاز می‌شد. شاید نیمسال سوم بود که ناگهان غیبش زد. یادم هست صندلی جلو می‌نشست و با خطی درشت بر دفتر چهل‌برگش تمام حرف‌های مدرسان را می‌نوشت. پس از نوروز پیدایش شد با دستانی گچ‌گرفته. از چهارپایه افتاده بود در مراسم مقدس خانه‌تکانی. به اقتفای شعر رودکی (مرا بسود و فروریخت هر چه دندان بود) شعری هم گفته بود: مرا شکست و فروریخت هر چه دستان بود! می‌گفت نمی‌تواند، پیر شده، بچه و نوه دارد، جای درس نیست. و دیگر ندیدمش. این احساس کهولت و رخوت حالا در من حلول کرده. می‌گویند بلا به معنی کهنه و مندرس است. دیگر آن‌همه جوشش خاموش شده. با خود می‌گویم چقدرِ دیگر باید زنده ماند؟ درس و دکتری چه دارند؟ به قول آن خوانندهٔ عزیزم: من کاسهٔ صبرم، این کاسه لبریزه. تنها چیزی که برایم مانده همین نوشتن است. و گاهی اشکی. و هیچ چیز دیگری به خاطرم نیست که بتوانم نامش را زندگی بگذارم. اشک‌ها پیش‌تر بر حاشیهٔ سررسیدها ماندگار می‌شد. امروز آن‌ها هم رنگ فنا گرفته‌اند. و خلاصه از این ناله‌های کودکانه.