eitaa logo
ابرمیم
94 دنبال‌کننده
81 عکس
26 ویدیو
0 فایل
سیاهه‌های مجید ابراهیمیان
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️در محضر قرآن – زخمی برای خدا بهای زیانی که در راه خدا به انسان می‌رسد چیست؟ *** سال‌ها بود بر شانه‌اش گودی بزرگی مانده بود. زنان مدینه با دیدن نسیبه یاد جنگ احد می‌افتادند. درست وقتی که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله در محاصره افتادند، نسیبه برخاست و تا پای جان از حضرت دفاع کرد. نیزه‌ای به شانه‌اش فرود آمد. پسرش زخمش را بست. به‌سرعت بازگشت و ضاربش را با شمشیر از پا درآورد. نسیبه زخم‌های فراوانی برداشته بود و امیدی به زنده ماندش نبود. شهیدان و مجروحان به مدینه منتقل شدند. نخستین کار پیامبر بعد از رسیدن به شهر، خبر گرفتن از حال نسیبه بود. خبر سلامتی نسیبه رسول خدا را خوشحال کرد: «خدایا این‌ها را در بهشت رفیق من قرار بده.» إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ (توبه، 111) درحقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است. ✍️ http://abrmim.ir/post/6
♦️ در محضر قرآن - قدرت خدایی یهودیان پیمان‌شکنی کرده بودند و جای عذرخواهی سرِ جنگ هم داشتند. قلعه مستحکم‌شان قابل نفوذ نبود. مسلمانان در روزهای اول و دوم محاصره هیچ کاری پیش نبردند. روز سوم پرچم فرماندهی به دستان امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه رسید. درهای قلعه‌ای که بر روی همه بسته بود، به دستان حضرت از جای کنده شد. همان در غول‌پیکر سپر جنگی شد و تمام پهلوانان زورمند یهود با دستان امام کشته شدند. قدرت خارق‌العاده امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه همه را به حیرت انداخته بود. ایشان در نامه‌ای نوشتند: «به خدا سوگند! با نیروى بدنى و توان جسمى، درِ خیبر را نکَندم و آن را چهل ذراع پشت سرم نیفکندم؛ بلکه با قدرت ملکوتى و جانى برافروخته از نور الهى تقویت شدم.»[1] یَدُ اللَّهِ فَوقَ أَیدِیهِم[2] اراده و قدرت خداوند برتر از تمام قدرت‌هاست —------------------------------------------— [1] شیخ صدوق، الامالی، ص 514، نامه به سهل بن حنیف [2] فتح، 10 صلوات الله و سلام الله علیک یا امیرالمؤمنین بنفسی أنت ✍️ abrmim.ir/post/46
🔺 رسالت خون تنها پنجاه سال از رحلت پیامبر گذشته و زشت‌کارترین انسان خلیفه شده. درست در روز مبعث، ولید به دستور یزید می‌خواهد از سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه بیعت بگیرد. حضرت می‌توانند بی‌دردسر بیعت کنند و کنجی به عبادت و کارهای خیر مشغول شوند. ولی فرمودند: «وای بر اسلام، زمانی که امت به حکمروایی همچون یزید مبتلا شود.» همان‌شب همراه نزدیکان‌شان از مدینه بیرون می‌آیند، در حالی که این آیه را زمزمه می‌کنند: فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (قصص، ۲۱) از شهر در حال نگرانی و مراقبت از دشمن خارج شد. گفت خدایا مرا از این قوم ستمکار نجات بده. و این همان آیاتی است که در شأن حضرت موسی علیه‌السلام نازل شد، هنگامی که از بیم فرعونیان، شبانه و ترسان رو به مدیَن می‌رفت. رسالت خونین امام آزادگان آغاز شد. ۲۷ رجب، انتشار خبر مرگ معاویه خبیث و خروج امام حسین علیه‌السلام از مدینه برای استنکاف از بیعت با یزید لعین abrmim.ir/post/54 https://www.instagram.com/p/BhiNwC2jvLL/
صد سال مردگی بسم الله الرحمن الرحیم أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا 1⃣ ارمیا حرف خدا را به بنی‌اسرائیل رساند: «کدام سرزمین بود که از بین بهترین سرزمین‌ها آن را برگزیدم و از بهترین محصولات در آن کاشتم و آن را از هر غریبه‌ای پاک نمودم؛ ولی او نافرمانی کرد و خُرنوب به بار آورد؟» قوم که پاسخی نداشتند ارمیا را به تمسخر گرفتند. ارمیا به خدا شکوه کرد. خداوند به ارمیا گفت: «آن سرزمین همان بیت‌المقدس و آن محصول همان بنی‌اسرائیل است که از هر غریبه پاک‌شان کردم و هر ستمگر را از ایشان دور، اما آنان پیمان‌شکنی کردند و سوی گناهان رفتند. پس در سرزمین‌شان کسی را چیره می‌کنم که خون‌شان بریزد، اموال‌شان بگیرد و اگر بگریند، حتی به خاطر گریه‌شان به آنان رحم نخواهم کرد و اگر دعا کنند، مستجاب‌شان نمی‌کنم. سرزمین‌شان را صد سال از هم می‌گسلم و سپس آباد می‌سازم.» 2⃣ چون خردمندان بنی‌اسرائیل این کلمات را شنیدند، به سوی ارمیا نالیدند که ما گناهی نکرده‌ایم و از خدایت برای ما رحمت بخواه. ارمیا هفت روز روزه گرفت. پیامی نیامد. هفت روز دوم نیز خبری از وحی نشد. پس از پایان هفت روز سوم خداوند به ارمیا گفت از این کار دست بردار و تقدیر مرا بپذیر، وگرنه رویت را به پشتت برمی‌گردانم. به دانشمندان بنی‌اسرائیل نیز بگو گناه شما آن بود که بدی را دیدید و آن را زشت ندانستید. 3⃣ بُختُ‌النَّصَّر بر آنان استیلا یافت و چنان رفتاری کرد که خداوند وعده داده بود. ارمیا با خود توشه‌ای از انجیر و آب‌میوه برداشت و از شهر بیرون شد. هنگامی که دیدگانش به سرزمین ویران و کشتگان قوم افتاد گفت: «چگونه خدا این‌ها را زنده می‌کند؟» درست یک‌صد سال مرد. بامدادان مرد و عصرگاهانِ صد سال بعد زنده شد. نخستین عضوی که از او زنده شد چشمانش بود. آن را به‌مانندِ پوستِ تخم مرغی گشود. «چه مقدار را سپری کردی؟» ارمیا گفت: «یک روز» و چون چشمش به مغرب افتاد گفت: «یا بخشی از یک روز». خداوند گفت: «صد سال! به غذا و نوشیدنی‌ات بنگر که سالم‌اند. ولی درازگوشَت از پسِ این صد سال مرده و پوسیده. زنده‌اش می‌کنیم و بر او استخوان و گوشت می‌رویانیم تا باور کنی زنده‌کردنِ ما را.» اکنون ارمیا به‌عینه دید خداوند بر هر چیزی تواناست. ⏺ بازنویسی روایت امام صادق علیه‌السلام ذیل آیه 259 بقره، تفسیر البرهان بافته‌های مجید ابراهیمیان @abrmim