💢 سرنوشت رژیم غاصب در جنگ لبنان
✍ #سعدالله_زارعی
🔸سرنوشت رژیم اسرائیل نه در جنگ روانی و نه در جنگ رسانهای و نه در جنگ سیاسی، بلکه در جنگ زمینی با لبنان رقم میخورد. به بیان دیگر نتیجه جنگ نظامی رژیم با حزبالله است که نشان میدهد قدرت بقاء دارد یا ندارد.
نزدیک دو ماه از آغاز جنگ زمینی ارتش رژیم غاصب با لبنان و نزدیک به چهار ماه
از آغاز تهاجم سنگین آن علیه لبنان میگذرد.
🔸اسرائیل در آغاز جنگ علیه نوار غزه اهداف جنگی خود را شامل حذف توان نظامی حماس، حذف قدرت سیاسی آن، تضمین عدم تهدید امنیتی اسرائیل از سوی غزه و آزادسازی اسرای خود، اعلام کرد و طی نزدیک به ۱۴ ماه گذشته با بمبارانهای شدید و ترور رهبران مقاومت فلسطین سعی کرد به این اهداف دست پیدا کند که هنوز علیرغم ضرباتی که به مقاومت و رهبران آن وارد نموده، نتوانسته اهداف اعلام شده را محقق گرداند. بر این اساس بسیاری از مدافعان رژیم در داخل و خارج گفتهاند نباید اسرائیل اهداف نهائی را اعلام میکرد تا با تاخیر زیاد در تحقق آن از سوی مخالفان به شکست رژیم تعبیر شود. آنان معتقدند ارتش اسرائیل باید به مرور اهداف نزدیک و تاکتیکی را به عنوان هدف عملیاتی خود مطرح میکرد تا هر دستاورد تاکتیکی یک پیروزی تلقی گردد.
دقیقاً به همین دلیل بود که در جریان حمله گسترده به لبنان که با ترور ابومحسن فواد شکر فرمانده عملیاتی حزبالله در نهم مردادماه گذشته شروع شد، رژیم غاصب بر خلاف جنگ غزه از برشمردن اهداف عالی خود اجتناب کرد و اعلام با فاصله اهداف تاکتیکی را جایگزین آن نمود. مثلاً رژیم در جریان انفجار پیجرها اعلام کرد هدف ضربه زدن به توان عملیاتی مقاومت لبنان بود و این هدف محقق شد. یا در جریان آغاز حمله زمینی به مرزهای جنوبی لبنان، اعلام کرد هدف عملیاتی اسرائیل، بازگرداندن آوارگان اسرائیلی به خانههای خود در روستاها و شهرکهای یهودی در منطقه شمالی است. این در حالی است که سران آمریکا و رژیم غاصب، جنگ لبنان را هم بیش از جنگ غزه، جنگ سرنوشت میدانند و بر پیروزی در آن تاکید دارند.
اسرائیل در فضای تبلیغاتی و عملیات روانی از یک طرف وانمود میکند در جنگ با حزبالله به پیروزی رسیده است و از سوی دیگر به جنگ ادامه میدهد و مانع برقراری آتشبس در جبهههای غزه، لبنان و سرزمینهای تحت اشغال آن در کل جغرافیای فلسطین اشغالی میشود. این کاملا یک تاکتیک برای رسیدن به اهدافی است که اسرائیل از رسیدن به آن در تردید میباشد.
اما در عین حال در جبهه نظامی رژیم اتفاقاتی میافتد که حداقل از دشواری زیاد در رسیدن به اهداف نظامی آن حکایت میکنند؛ پیش از آغاز حمله زمینی، سایت ارتش اسرائیل از جمعبندی ارتش در عملیات علیه لبنان خبر داد. در این گزارش رسمی آمده بود سه هفته زمان عملیات شدید نظامی ارتش با هدف سیطره بر حدود ۸۰۰ کیلومتر مربع از اراضی لبنان در حد فاصل مرزهای جنوبی آن تا نهر لیتانی میباشد و پس از آن یک سال، زمان عملیات آرام تثبیت سرزمینهای اشغالشده مذکور و پاکسازی آن از حضور عناصر حزبالله است.
🔸اینک نزدیک به دو ماه از آغاز عملیات زمینی اسرائیل میگذرد و رژیم نزدیک به دو و نیم برابر، زمان صرف کرده و علیرغم تهاجم سنگین به نهر لیتانی نرسیده و پیشرویهای جادهای آن بهطور متوسط از یک و نیم کیلومتر فراتر نرفته است و این در حالی است که متوسط فاصله مرز جنوبی لبنان تا نهر لیتانی ۳۰ کیلومتر میباشد. این یعنی حرکت نظامی رژیم اگر به همین منوال باشد، اسرائیل ۲۰ برابر زمان اعلام شده، وقت لازم دارد تا به اجرای مرحله اول طرح خود دست یاید. به عبارت دیگر رسیدن رژیم به نهر ۴۰ ماه- بیش از سه سال- زمان میبرد. در این میان در حالی که حزبالله لبنان، هر روز بر حجم موشکباران خود میافزاید، رژیم غاصب برای آنکه وانمود کند زمان زیادی تا تحقق اهداف نظامیاش در جنوب لبنان باقی نمانده وانمود میکند که طی این مدت ۸۰ درصد توان نظامی حزبالله را از بین برده است!
🔸همین مقدار نفوذ رژیم در زمین لبنان توام با هزینه بسیار زیاد و تلفات فراوان برای آن بوده است. گزارشهای خود رژیم از کشته شدن دستکم ۶۰ نظامی اسرائیلی و زخمی شدن دستکم ۴۰۰ نظامی دیگر آن در جنگ شمال خبر میدهد که البته جمعبندی گزارشهای مستند روزانه حزبالله طی هفت هفته گذشته از کشته شدن دستکم ۱۰۰ نظامی و زخمی شدن حداقل ۱۲۰۰ نظامی دیگر رژیم حکایت میکند. علاوه بر آن طی این دوره حدود دو ماهه حداقل ۵۰۰ هزار آواره یهودی ساکن در حدفاصل شمال حیفا در ۳۵ کیلومتری مرز لبنان تا شمال تلآویو واقع در ۱۳۰ کیلومتری مرز لبنان حکایت میکند. در واقع حزبالله در این دوره زمانی به قلب راهبرد اعلامی ارتش که بازگرداندن آوارگان یهودی به روستاها و شهرکهای شمال فلسطین بوده حمله کرده و رقم آوارگان یهودی را لااقل به هشت برابر رسانده است.
@abuhossein
🔰 تفاوت نگاه ما و آمریکا به مذاکره (۱)
👤 #سعدالله_زارعی
🔸مذاکرات جاری میان ایران و آمریکا که بهصورت «غیرمستقیم» یا «واسطهای» و بنا به درخواست و اصرار آمریکا و شخص «دونالد ترامپ» صورت میگیرد و روز گذشته دومین دور را در رم پایتخت ایتالیا سپری کرد، حائز اهمیت است. کما اینکه همزمان با این موضوع، روند دیپلماسی در سطح منطقه و بینالملل شتاب پیدا کرده است؛ نامهها و دیدارها از این موضوع حکایت میکند. بنابراین با آنکه هیچ اعتمادی به آمریکا در فضای دیپلماسی وجود ندارد و به همین دلیل اعتماد به نتایج مذاکرات هم محل تردید فراوان است، اما خود این گفتوگوها از چنان اهمیتی برخوردار شده که طی یک هفته اخیر سایر تحولات بینالمللی در حاشیه آن قرار گرفته است، دلیل این توجه ویژه، موقعیت جمهوری اسلامی میباشد. در این خصوص نکاتی به نظر میرسد:
🔻۱- دونالد ترامپ در سال 1397، زمانی که طی یک «فرمان اجرائی» آمریکا را از برجام خارج کرد، بر ضرورت «توافقی بهتر» با ایران تأکید نموده و پیدرپی وعده میداد که ایران برای توافقی بهتر آماده است و بهزودی با آن به توافقی تازه میرسد. بعد که در سال 1403 وارد کارزار انتخاباتی شد، دوباره مذاکره با ایران را برای رسیدن به توافق مطرح کرد و بعد از پیروزی در انتخابات، بر این موضوع اصرار ورزید. تأکید ترامپ بر مذاکره در حالی بود که جمهوری اسلامی اعتماد خود را به مذاکره و بهخصوص مذاکره با دولت ترامپ از دست داده و در ایران کسی قادر به دفاع از آن نبود. بر این اساس فضای بین انتخاب ترامپ در نوامبر/ آذر تا پذیرش درخواست او در ایران به دوگانه اصرار ـ انکار تبدیل شد. خود تأکید آمریکا بر مذاکره با ایران، نشان میدهد راههای دیگر چندان نتیجهبخش نبوده است و حالا مذاکره که ماهیت تاکتیکی دارد، به یک هدف تبدیل شده و بر این اساس اطرافیان دونالد ترامپ، مسائل مرتبط با ایران را جوری در «ویترین مذاکره» قرار دادهاند که هدفهای اساسی آنان در قبال ایران تأمین گردد.
🔸در این میان ترامپ از صدور نامهای خبر داد که هنوز نوشته نشده بود! حسب آنچه شنیده شده، این نامه محرمانه لحنی کاملاً متفاوت از مصاحبههای آشکار داشته و بحث آن به برنامه هستهای ایران محدود بوده است تا مذاکره سربگیرد و ایران رغبتی به آن نشان دهد. درواقع آنچه ترامپ در نامه و نماینده ویژه او «ویتکاف» در مذاکرات روز شنبه ۲۳ فروردین عمان، ابراز کردند، بسیار فروتر از مباحث برجام و نیز بسیار فروتر از خواستههایی بود که اروپاییها در قالب 1+5 از ایران طلب میکردند! و این در حالی بود که ترامپ میگفت توافق هستهای دوران اوباما توافقی بد و حداقلی است و بر ضرورت توافقی قویتر و پایاتر تأکید مینمود. بر این اساس گفته شده مسئله اصلی ترامپ این است که توافق هستهای آمریکا با ایران را به نام خود ثبت کند و لذا حاضر است امتیازاتی بدهد تا چنین ثبتی اتفاق بیفتد. البته نمیتوان گفت آمریکای ترامپ همین لحن فعلی را در رابطه با ایران ادامه میدهد، هیچ بعید نیست که ترامپ و نماینده ویژه او پس از طی مراحل مقدماتی مذاکرات، به طرح خواستههایی غیرقابل پذیرش روی بیاورند کما اینکه اظهارات خارج از اتاق مذاکرات مقامات و محافل آمریکا، به چنین شائبهای دامن میزند.
🔸نکته اینجاست که به هر حال این ترامپ فعلاً آمده و میگوید من برنامه غنیسازی اورانیوم در ایران را میپذیرم و تنها دنبال رفع نگرانی از تبدیل این روند به روندی غیرصلحآمیز هستم. با فرض اینکه ترامپ دروغ میگوید و به او نمیتوان اعتماد کرد، در فضائی که حریف از خود چهرهای مصمم و عازم به مسائل نشان میدهد و عملاً افکار عمومی را درگیر چنین فضائی کرده است، جمهوری اسلامی ایران چه واکنشی باید داشته باشد تا در دام طراحی خبیثانه طرف مقابل خود نیفتد و بلکه به طراحی دشمن بدل هم بزند؟
🔻۲- جمهوری اسلامی در این میان هوشمندانهترین موضع را گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی ـ دامت برکاته ـ در بیانات پیدرپی فرمودند آمریکا قابل اعتماد نیست، مذاکره با آن شرافتمندانه نیست، مذاکره هیچ مشکلی از مشکلات ما را رفع نمیکند و مذاکره گره اقتصادی کشور را کورتر مینماید. این بیانات قیمت کالایی که آمریکاییها میخواستند آن را به گرانترین بها به ایران بفروشند، پیدرپی تنزل دادند تا اینکه ترامپ در نامهای از اهتمام حتمی خود به حل مسئله هستهای با ایران به گونهای که به آن آسیب نزند تأکید نمود.
🔻ادامه دارد...👇👇👇
@Abuhossein