eitaa logo
آبـــےِروشــن
359 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
635 ویدیو
8 فایل
ོ -نۡ‌؛ والقـلمِ و‌ ما‌ یَسطـروݩ! سوگند‌ بھ‌‌ قلم‌؛ و آنچھ‌ ڪھ‌ مینویسند "اینجا مزارِ حرفهاییست که رسالتی جز یادآوری ندارند! " https://abzarek.ir/service-p/msg/1972854 پاسخ ناشناس‌ها: @mane_roshan نور چشمم، افتخارم، عصاره وجودم: @shaah_najaf
مشاهده در ایتا
دانلود
این را هم بدان؛ اگر کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار باشد و او را در دنیا ببخشی، ده برابر آن در نامه عملت ثبت می‌شود، اما اگر به برزخ کشیده شود، همان مقدار خواهد بود. @abi_roshan
تصور کن این را که یک روز باز قدم میزنی زیر باران صحن... :) @abi_roshan
در مورد امام عصر و ظهور ایشان پرسیدم ایشان گفت: مردم باید از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود. اما با وجود مشکلات، آنان نمی‌خواهند... @abi_roshan
نه فقط ایشان (حضرت زهرا) که تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم برای یک شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال، امامان معصوم کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند @abi_roshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمدم دنیا برای دیدنت یابن الحسن... ورنه با این مردم دنیا چه کاری داشتم؟! @abi_roshan
هدایت شده از آبـــےِروشــن
هو المحبوب :)!
آنقدر دل به این و آن مشغول است که تند تند میگیرد.... @abi_roshan
اگـه‌ هنوز نسبت به محرم بی تفاوتید، اگه دلتون تو این روزا همه جا میچرخه جز دورِحسین و کربلا.. فقط اینو بدونید... شاید دیگه محرم بعدی نباشید! @abi_roshan
دل شکسته ما تا ابد مجاور توست :)) @abi_roshan
-ناصر؟ +جانم... -امشب چقدر خوشگل شدی خندید...صورتش را برگرداند، بلند شد رفت سمت ساکش. +امشب چت شده اکرم؟ راه رفتنش با همیشه فرق داشت حرف که میزد من رو درست یاد اولیڹ باری که خونه حاج آقا دیده بودمش انداخت... -ناصر؟ +جانم... -بهم قول میدی رفتی شفاعتمو بُکُنی؟؟ چشم از چِشمم برنمیداشت، +اونی که باید شفاعت کنه تویی خانومم❤️ اما اکرم جان،جون ناصر اگه نیومدم دنبال جنازم نگرد... سرمو گذاشتم رو پاش هق هق گریه کردم: - بس کن ناصر، اینو ازم نخواه بذار یادگاری داشته باشم.... یکم مکث کرد سرمو گرفت بالا سفیدی چشماش سرخ شده بود.. +میدونستی شهدایی که جنازشون برنمیگرده حضرت زهرا(س) میاد پیش جنازشون دوست داری تو تشییع ناصِرت حضرت زهــرا باشه یا آدمای دیگه؟؟ بغضمو قورت دادم ... -قبول ولی یه شرط داره؛ قول بده حوری های بهشتی رو دیدی دست و دلت نلرزه زد زیر خنده.. +امان از دستِ تو حوری کیه بابا من اکرمَمو با دنیا عوض نمیکنم - آره میدونم ناصر صورتاشونو که ببینی، با اون لباسای حریر دیگه اسم اکرمم یادت نمیاد +همشون رو میزنم کنار میگم برید من فقط خانومم اکرمم رو میخوام دیگه نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم.... چشاشو ریز کرد و گفت: اکرم، من شهید شدم گریه نکنی..... قول ندادم گریه کردم و گفتم: -بســه، مگه میشه آدم تو یه روز همه کَسش رو از دست بده و گریه نکنه .... دلم میخواست صبح نشه... دلم میخواست تا ابد کنارش همینطوری بشینم و نگاهش کنم صبح چایش را که خورد سمیه رابغل کرد و بوسید گفتم: -میذاری چادر سر کنم باهات بیام دمِ در؟ خندید گفت: + من که حریف تو نمیشم خانوم خونم ناصر که رفت دلم آشوب شد.... توی گوش سمیه گفتم: مامانی باباناصر رفتـــاااا خوب نگاش کن.... -شهید ناصر کاملی @abi_roshan