این را هم بدان؛
اگر کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار باشد و او را در دنیا ببخشی، ده برابر آن در نامه عملت ثبت میشود،
اما اگر به برزخ کشیده شود، همان مقدار خواهد بود.
#برشڪتـاب
#سه_دقیقه_در_قیامت
@abi_roshan
آبـــےِروشــن
شده تنها بشوی؟ فکر و دلت تنها تر؟ وَ نباشد… شب و روزت همه یک رنگ شود؟ @abi_roshan🦋
شده دلتنگ شوی چاره نیابی جز اشک؟
@abi_roshan
در مورد امام عصر و ظهور ایشان پرسیدم
ایشان گفت: مردم باید از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود.
اما با وجود مشکلات، آنان نمیخواهند...
#برشڪتـاب
#سه_دقیقه_در_قیامت
@abi_roshan
نه فقط ایشان (حضرت زهرا) که تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم
برای یک شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال، امامان معصوم کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند
#برشڪتـاب
#سه_دقیقه_در_قیامت
@abi_roshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمدم دنیا برای دیدنت یابن الحسن...
ورنه با این مردم دنیا چه کاری داشتم؟!
#جمعه
@abi_roshan
اگـه هنوز نسبت به محرم بی تفاوتید،
اگه دلتون تو این روزا همه جا میچرخه جز دورِحسین و کربلا..
فقط اینو بدونید...
شاید دیگه محرم بعدی نباشید!
#آبـےِ_روشـن
@abi_roshan
-ناصر؟
+جانم...
-امشب چقدر خوشگل شدی
خندید...صورتش را برگرداند، بلند شد رفت سمت ساکش.
+امشب چت شده اکرم؟
راه رفتنش با همیشه فرق داشت حرف که میزد من رو درست یاد اولیڹ باری که خونه حاج آقا دیده بودمش انداخت...
-ناصر؟
+جانم...
-بهم قول میدی رفتی شفاعتمو بُکُنی؟؟
چشم از چِشمم برنمیداشت،
+اونی که باید شفاعت کنه تویی خانومم❤️
اما اکرم جان،جون ناصر اگه نیومدم دنبال جنازم نگرد...
سرمو گذاشتم رو پاش هق هق گریه کردم:
- بس کن ناصر، اینو ازم نخواه بذار یادگاری داشته باشم....
یکم مکث کرد سرمو گرفت بالا
سفیدی چشماش سرخ شده بود..
+میدونستی شهدایی که جنازشون برنمیگرده حضرت زهرا(س) میاد پیش جنازشون
دوست داری تو تشییع ناصِرت حضرت زهــرا باشه یا آدمای دیگه؟؟
بغضمو قورت دادم ...
-قبول ولی یه شرط داره؛ قول بده حوری های بهشتی رو دیدی دست و دلت نلرزه
زد زیر خنده..
+امان از دستِ تو حوری کیه بابا من اکرمَمو با دنیا عوض نمیکنم
- آره میدونم ناصر صورتاشونو که ببینی، با اون لباسای حریر دیگه اسم اکرمم یادت نمیاد
+همشون رو میزنم کنار میگم برید من فقط خانومم اکرمم رو میخوام
دیگه نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم.... چشاشو ریز کرد و گفت: اکرم، من شهید شدم گریه نکنی.....
قول ندادم گریه کردم و گفتم:
-بســه، مگه میشه آدم تو یه روز همه کَسش رو از دست بده و گریه نکنه ....
دلم میخواست صبح نشه...
دلم میخواست تا ابد کنارش همینطوری بشینم و نگاهش کنم
صبح چایش را که خورد سمیه رابغل کرد و بوسید
گفتم:
-میذاری چادر سر کنم باهات بیام دمِ در؟
خندید گفت:
+ من که حریف تو نمیشم خانوم خونم
ناصر که رفت دلم آشوب شد....
توی گوش سمیه گفتم:
مامانی باباناصر رفتـــاااا خوب نگاش کن....
-شهید ناصر کاملی
#عاشقانه_شهدا
@abi_roshan