eitaa logo
آبـــےِروشــن
364 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
632 ویدیو
8 فایل
ོ -نۡ‌؛ والقـلمِ و‌ ما‌ یَسطـروݩ! سوگند‌ بھ‌‌ قلم‌؛ و آنچھ‌ ڪھ‌ مینویسند "اینجا مزارِ حرفهاییست که رسالتی جز یادآوری ندارند! " https://abzarek.ir/service-p/msg/1972854 پاسخ ناشناس‌ها: @mane_roshan نور چشمم، افتخارم، عصاره وجودم: @shaah_najaf
مشاهده در ایتا
دانلود
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم! همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم! دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم! هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم! سید علی خامنه ای @abi_roshan
خوب است که که عاشق جگری داشته باشد آشفتگی بیشتری داشته باشد حاجات بهانه است که ما اشک بریزیم خوب است گدا چشم تری داشته باشد پرواز من این است که یک کنج بیفتم این بال بعید است پری داشته باشد ای یار سفر کرده نگاه پر لطفت وقتش شده بر ما نظری داشته باشد گر سنگ دلم باز تعلق به تو دارم هر کعبه ای باید حجری داشته باشد سر می زنم آنقدر به در تا بگشایی خوب است گدا هم هنری داشته باشد تو سمت گدا پشت کنی بهتر از این است که چشم به دست دگری داشته باشد از دور خودت دور مکن چند گدا را خوب است که شه دور و بری داشته باشد قبل از سفر آخرت ای دوست دلم را بگذار به سویت سفری داشته باشد انگار بنا نیست ببینم تو را .... پس بگذار دلم یک خبری داشته باشد علی اکبر لطیفیان @abi_roshan
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد نیست دیگر به خرابات،خرابی چون من باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند زخم و بر زخم،نمک پاشد و مرهم ببرد آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست به دهان،خاکش اگر نام ز حاتم ببرد زنگ چل ساله آیینه ما گر چه بسی ست آتشی همدم ما کن که به یک دم ببرد رنج عمری،همه هیچ است اگر وقت سفر رخ نماید که مرا با دل خرّم ببرد @abi_roshan
چقدر مسئله داریم در نبود شما! از این و آن گله داریم در نبود شما! و هرچقدر بخواهی شریک دزدان و رفیق قافله داریم در نبود شما! چه کاسه‌ها شده خالی، چه کیسه‌ها شده پُر عجب معامله داریم در نبود شما! معادلات جهان یک به یک به هم خورده و نامعادله داریم در نبود شما! از آن مسیر میانبر به بی‌نهایت‌ها چقدر فاصله داریم در نبود شما! از اینکه بی تو نفس می‌کشیم در عجبم! از اینکه حوصله داریم در نبود شما! شبیه آینه‌های شکسته‌ی حیران چقدر مسئله داریم در نبود شما... @abi_roshan
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست قطره شدم که راهی دریا کنی مرا پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم شاید قرار نیست مداوا کنی مرا من آمدم که این گره ها وا شود همین! اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا حالا که فکر آخرتم را نمی کنم حق می دهم که بندۀ دنیا کنی مرا من، سال هاست میوۀ خوبی نداده‌ام وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا آقا برای تو نه! برای خودم بد است هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین شاید غلام خانۀ زهرا کنی مرا @abi_roshan
من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم سعدی آن به که نباشد اگرش تو نپسندی که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم @abi_roshan
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست قطره شدم که راهی دریا کنی مرا پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم شاید قرار نیست مداوا کنی مرا من آمدم که این گره ها وا شود همین! اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا حالا که فکر آخرتم را نمی کنم حق می دهم که بندۀ دنیا کنی مرا من، سال هاست میوۀ خوبی نداده‌ام وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا آقا برای تو نه! برای خودم بد است هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین شاید غلام خانۀ زهرا کنی مرا @abi_roshan
عاشقی دردسری بود، نمیدانستیم حاصلش خون جگری بود، نمیدانستیم پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم شرط، بی پال و پری بود! نمیدانستیم آسمان از تو خبر داشت، ولی سهم ما بی خبری بود، نمیدانستیم آب و جاروی در خانه ی ما شاهد بود از تو بر ما گذری بود، نمیدانستیم این همه چشم به راهی نگرانم کرده! عاشقی دردسری بود، نمیدانستیم تاظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟ آه...از جمعه ی بی تو گله داریم آقا رفته بودی که بیایی! چقدر طول کشید... عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید ما برای خودمان اینهمه گفتیم بیا؟! نذر کردیم به پای تو بیفتیم! بیا... تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا... ما که مردیم...بیا...پس تو کجایی آقا؟؟ مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی مکر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی از به خود آمدن این قافله را گم کردیم وای بر ما! پسر فاطمه را گم کردیم! دست برداری از این غیبت طولانی اگر من به پای تو بریزم طلبی جامی دگر از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است فقط از هجر سرودن نکند سهم من است نکند منتظر مردن مایی آقا...؟! عاشقان تو بمیرند میایی آقا؟؟ من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد بخدا منتظر آمدنت میمانیم پای این عشق اویس قرنت میمانیم تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد سحر وصل همیشه شب هجران دارد... @abi_roshan
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی گاهی اگر در چاه مانند پدر، آه! اندوه مادر را حکایت کرده باشی گاهی اگر زیر درختان مدینه بعد از زیارت استراحت کرده باشی گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا آیینه ای را غرق حیرت کرده باشی در سال های سال دوری و صبوری چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی حتی اگر بی آن که مشتاقان بدانند گاهی نمازی را امامت کرده باشی یا در لباس ناشناسی در شب قدر از خود حدیثی را روایت کرده باشی یا در میان کوچه های سرد و تاریک نان و پنیر و عشق، قسمت کرده باشی پس بوده ای و هستی و می آیی از راه تا حقّ دل ها را رعایت کرده باشی پس مردمک های نگاه ما عقیم اند تو بوده ای بی آن که غیبت کرده باشی! @abi_roshan
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد از شما دور شدن زار شدن هم دارد هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت چشم بیمار شده تار شدن هم دارد همه با درد به دنبال طبیبی هستیم دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده این همه عقده تلنبار شدن هم دارد از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد نکند منتظر مردن مایی آقا ؟! این بدی مانع دیدار شدن هم دارد ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد @abi_roshan
کاش می شد که ببینم رخِ ماهت مثلاً یا که می خورد به من طُرفه نگاهت مثلاً سالها منتظرم تا ڪه مسیرت بشود... ڪوچه ی ما و شوم گرد به راهت مثلاً خواب دیدم که طوافت بکنم ار سرِ شوق قبله ام گشته همان خالِ سیاهت مثلاً خواب دیدم گذر افتاده مرا خیمه ی سبز وَ شدم صاحبِ دل جزوِ سپاهت مثلاً دعوتم کن پسرفاطمه تا ڪه برسم.. بر تماشای تو و گاه به گاهت مثلاً کاش می شد که شوم عینِ گدا مثلِ قدیم کاش می شد که بخوانیم مرا مثلِ قدیم کاش می شد که دعایی بکنم بهرِ ظهور وَ دعایی بڪنی روحِ دعا مثلِ قدیم کاش می شد که مطّهر بشوم با نگهی.. باز گردم مگر از راهِ خطا مثلِ قدیم می زنم چنگ به دامانِ شما یابن الحسن به امیدی ڪه دهی برگ و نوا مثلِ قدیم چاره ی کارِ مرا گر پیِ درمان طلبی.. برسان زود مرا ڪرببلا مثلِ قدیم @abi_roshan
هرچند در برابرت از ذره کم‌تریم از دل‌خوشان آن نگه ذره پروریم ای مهربان ترین پدر ! ای آبروی ما مارا ببخش…ناخلف و آبرو بریم… مارا ببخش…گرچه که دور از تو سالها‌ست سنگین دلیم گاهی و گاهی سبک سریم مایی که بی تو شیخ و فقیه‌ایم و مدعی خود هاج و واج مانده‌ی معروف و منکریم معصوم مردمیم! ولی در خفای خویش درگیر توبه‌های مدام و مکرریم مارا سر نگاه به صوم و صلاه نیست دلبستگان جلوه‌ی محراب و منبریم ایمانمان قوی‌ست! به قدری که آخرت اصلا بعید نیست بفهمیم کافریم! کاهیم و در توهم خود کوهی استوار سنگیم و در تصور خود در و گوهریم اما بگو اگر تو نباشی که بشنوی از دست خود شکایت خود را کجا بریم باید به جز تو با که بگوییم الغیاث؟ مایی که سخت بی کس و بی یار و یاوریم “آقا” اگر تویی که همه بنده ایم ما “رهبر” اگر تویی که فدایی رهبریم یکبار اگر که رد شده‌ایم از برابرت لطفی کن و دومرتبه مگذار بگذریم @abi_roshan