آبـــےِروشــن
🌿☁️
•[خانھ دل تنگ غروبی خفھ بود
مثل امࢪوز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ،....
وَ شب از شب پُر شد..
من به خود گفتم: یڪ روز گذشت...
مادرم آه کشید: زود بر خواهد گشت..!
ابریِ هست به چشمم لغزید
و سپس خوابم بࢪد
کھ گمان داشت کھ هست این همھ درد؟!
در ڪمین دل آن ڪودڪ خُرد؟
آری آن ࢪوز چو مۍرفت ڪسۍ...
داشتم آمدنش را بآور..! :))
من نمیدانستم
معنۍ هرگز را..
تو چرا باز نگشتۍ دیگࢪ؟ ....
#هوشنگ_ابتهآج
@abi_roshan🦋