من یه چیزی که بهم ثابت شده
اینه که
آقاجون!!
در دایرهی قسمت
ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی
حکم آنچه تو فرمایی...
#آبـےِ_روشـن
@abi_roshan
⠀⠀
كانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ...
آنان اندکی از شب را
میخوابیدند ..
[ذاریات_آیه ۱۷]
@abi_roshan
🏴ارزش يك قطره اشك براى اباعبدالله عليه السلام
چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش میگیرد. خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی!؟ میگوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری. پس دانهای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن مینماید.
می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم! ندا میرسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید. حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند.
نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید من سررشته قیمت این درّ را ندارم. نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله مینمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد. حضرت میفرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین (عليه السلام) می فرستد.
وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض میکند خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی. خطاب می رسد که او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایهات در بهشت خواهند بود.
📚 از کتاب ارزشمند حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص۳۴و۳۵
【الّلهُــمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج】
#محرم
#امام_حسین
@abi_roshan
آبـــےِروشــن
الهی من روزگار نگذراندم، روزگار بر من گذشت @abi_roshan
الهی جمعی از تو ترسند و خلقی از مرگ و من از خود
@abi_roshan
آبـــےِروشــن
چند وقت پیش یه جمله خوندم حسابی منو به خودم آورد فرایندِ فکر کردن بهش... [یه روز میری توی مغازه و ل
برگردیم اینجا:)))
[پیام های بعدش رو هم بخونید]
+تو را ندیدن و مردن فقط به این معناست
_به باد رفته تمامی عمر کوتاهم...
@abi_roshan