eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
111 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
150 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
#افزایش_ظرفیت_روحی 92 ❇️ انگیزه محبت انگیزه خوبی هست ولی یه ایراد مهم داره؛ 👈🏼 اینکه چنین انگیزه
93 ✅ انگیزه دیگه ای که میتونه عامل رفتارهای انسان قرار بگیره "عقلانیت" یا همون "منفعت" هست. 🔹 مثلا میبینیم که این کار به نفعمون هست و اون رو انجام میدیم. ورزش و مطالعه و غذاهای مفید و.... همگی کارهایی هست که انسان خیلی راحت خوب بودنش رو متوجه میشه و اون ها رو از سر منفعت طلبی انجام میده. ✔️ البته انجام کارهایی که عقل ما خیلی روشن به منفعت اون ها حکم میکنه کار بسیار درست و مشروعی هست. اتفاقا خدا هم آدمی که عاقلانه عمل کنه رو خیلی دوست داره. 💢 اما اشکالی که در انگیزه منفعت وجود داره اینه که منفعت بسیاری از کارها برای عموم افراد قابل درک نیست. 🔹 مثلا شاید برای اکثر مردم این قابل درک نباشه که سحرخیزی فوق العاده به نفع ماست. با توجه به اینکه پزشکان بر سحرخیزی تاکید بسیاری دارند اما بیشتر افراد عمیقا نمیتونن خوب بودن و منفعت داشتن سحرخیزی رو متوجه بشن.
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
~⁦🕊️⁩ کتاب: سلیمانی عزیز 🔉🔉🔉🔉🔉 قسمت دوم : 🔹مامور شده بودیم برای فتح بستان. تیپ تازه تشکیل شده بود
~⁦🕊️⁩ کتاب: سلیمانی عزیز ⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕ قسمت : سوم ⁦♦️⁩یک مرحله به دشمن داده بودیم اما نشد خط را تثبیت کنیم. ناچار برگشتیم عقب. جنازه شهدا ماند بین خاکریز خودی و دشمن. سوار موتور⁦🏍️⁩ بودم که دیدم جیپ روباز حاجی آمد توخط. آمده بود برای تقویت روحیه بچه‌ها و شناسایی منطقه. بعثی ها از ترس شروع هم مرحله دوم عملیات، خط را گرفته بودند آتش زیر آتش. یکهو خمپاره خورد کنار ماشین حاجی. گرد و غبار⁦🌫️⁩و دود غلیظ شد سهم چشم هایمان.⁦ نفسمان بالا نمی آمد. به فکر کردیم حاجی شهید شده. توی همین هول و ولا دیدیم ماشین🚙 از بین دودو آتش🔥 آمد به راهش ادامه داد. با موتور⁦🏍️⁩ رفتیم پشت سرشان. جاده‌های⁦🚵مار پیچ را رد کردیم تا رسیدیم به چادرهای اورژانس🚑 صحرایی. حاج قاسم به زحمت از ماشین پیاده شد. از لباسهای سوراخ سوراخ معلوم بود. چند ترکش به بدن و پایش خورده بود. رفتیم زیر بازویش را بگیریم نگذاشت صاف ایستاد. نمیخواست تو این شرایط روحیه رزمنده ها با مجروح شدنش از بین برود. دردش را مچاله کرد روی خودش. ⭕⭕⭕⭕⭕⭕ 🔷آفتاب نزده⁦🌤️⁩ از خانه زد بیرون. و همینطور آمد و نشست کنار راننده که بروند اهواز. از کرمان راه افتادند و دو سه ساعت بعد رسیدندبه سیرجان. آن موقع بود حرف دل فرمانده آمدسر زبانش. معلوم بود قلبش را پشت در خانه جا گذاشته و آمده. به راننده اش گفت:« دیشب شب ازدواجم 💍بود.» - حاج آقا شما میموندین. چرا اومدید؟ -نه جبهه الان بیشتر به من نیاز داره. ⁦🔲🔲🔲 به جای رخت دامادی،لباس رزم به تن آمده بود پشت خاکریز، توی سنگر،وسط میدان نبردی که آتش و خمپاره و و گلوله از زمین و آسمانش، جای نقل و نبات را گرفته بود. تازه عروس خانه اش👰 را از همان روزها سپرده بود خدا. یقین داشت که خدا بیشتر از خود حاجی مراقب اوست. ⭕⭕⭕⭕⭕⭕ 🔶تازانو توی برف⁦❄️⁩⁦ بودیم. سوز سرمای اتفاعات حلبچه به استخوان می زد. ⁦ داشتیم از قله میرفتیم بالا⁦🏔️⁩. راه انگار تمامی نداشت. یهو حاجی نشست. صورتش زرد شده بود. حال نداشت. پرسیدم:« چی شد؟» گفت:«دیگه نمیتونم راه بیام. پاهام جون ندارن.» از زور کار نه شام خورده بود، نه صبحانه، نه نهار. یادش رفته بود. خودش گفت.نمیتوانست.واقعاً نمی‌توانست راه بیاید. حسابی ضعف کرده بود. رو کرد به من و گفت:«تا هوا تاریک نشده از همین ارتفاع روبه رو برو پایین. به بچه ها که رسیدی برای من فقط آب و غذا بیار.» بعد کف دستش را آورد جلوی من و ادامه داد:«اگر این قدر نون بود می خوردم و جون میگرفتم اون وقت میتونستم بیام.» با خودم کلنجار. میرفتم. دیدم نمی‌توانم حاجی را آنطورتنها بگذارم. میان همین کلنجار رفتن ها یادم آمد دوتا پاکت نخود و کشمش روی بادگیرم هست. جیره‌های اضطراری بودند که تا لحظه آخر نباید استفاده می‌کردیم. دادمشان به حاجی. نگاه معناداری کرد و خندید.گفت: «خیلی نامردی. تو اینها رو داشتی و چیزی نگفتی؟حتما خودتم می خوردی؟» گفتم:« نه به خدا حاجی. نگاه کن درشون بسته ست،دست بهشون نزدم.» دو سه تا مشت از نخود و کشمش را خورد. حالش که جا آمد راه افتاد. برف ها⁦❄️⁩ را زیرپا مچاله میکرد و جلو میرفت. دقیقه بعد خودمان را رساندیم پیش بچه ها. دارد...
سلام الحمدالله فایلهای صوتی زیارت عاشورا ودعای هفتم صحیفه سجادیه بروز رسانی شده وباتاخیر تقدیم شما گرامییان شد.....التماس دعا و حاجت روا باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب این کتاب در برگیرنده 26 یادداشت از دوستان و نزدیکان است که مستند به مصاحبه و هم کلامی با مجاوران و آشنایان است که گردآورنده در برخی از آنها حضور داشته است و در برخی نقشی نداشته است و تنها از منابعی دیگر گزیده یا تلخیص کرده است. گردآورنده آنطوری که در مقدمه ذکر کرده است چون قصد زندگی نگاری و سرگذشت نویسی نبوده در گزینش مطالب تنها بریده هایی را که یادآور تنگناها و غربت آوینی بوده است را به منظور ادراک بهتر و ژرف تر از احوالات او آورده است. نیمی از این کتاب، عکس است و به گونه ای آلبوم تصویری به شمار می آید و عکس ها از آرشیو نشر یا زهرا گردآوری شده است. از افرادی که مطالبی از آنها در این کتاب آمده است می توان به اصغر بختیاری، محمدعلی فارسی، مهدی همایون فر، یوسفعلی میرشکاک، هدایت الله بهبودی، شهرزاد بهشتی و ... اشاره کرد. قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان 👤 ادمین فروش کتاب: ۰۹۱۶۰۰۱۲۰۸۲ @esmaeeil_313