🌤ویژه #9ربیع_الاول
🌸آغاز امامت #امام_زمان (عج)🌸
🌹 #شعر_مهدوی
🌷آقا مبارک است رَدای امامتت
ای غایب از نظر به فدای امامتت
می خواستند حق تو را هم قضا کنند
کَذاّبها کجا و عبای امامتت
ما زنده ایم از برکات ولایتتن
ما عهد بسته ایم به پای امامتت
از روز اولی که رسیدیم زین جهان
گشتیم آشنا به صدای امامتت
این روزها هوای تو را کرده ام بیا
ماییم یاکریمِ هوای امامتت
آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست
آقا فدای کرببلای امامتت
تا روزِ بازگشتِ تو سیدعلی شده
🌷 پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
سردار شهید ذبیح الله علیزاده
خلاصه اي از زندگينامه ي شهيد ذبیح الله علیزاده
نام : ذبیح الله
نام خانوادگی : علیزاده
تاریخ شهادت :۲۹/۵/۶۲
محل شهادت :شیب نیسان
شهرستان : خرم آباد
شهيد ذبيح الله عليزاده درسال۱۳۴۲ در ايستگاه راه آهن چمسنگر چشم به جهان گشود وكودكي در دامن پدر و مادرش پرورش يافت.
در سال ۱۳۴۸ شروع به درس خواندن كرد و شهيد در دوران تحصیلي ، شاگردي زرنگ و باهوش بود ، دوران ابتدايي را با موفقيت پشت سر گذاشت و چون در ايستگاه (محل تولد شهيد) مدرسه راهنمايي وجود نداشت مجبور شد در ايستگاه سپيد دشت و با يك خانه كرايه اي و هزاران مشكل ادامه تحصيل دهد شهيد در سپيد دشت با هفته اي ۵ تومان زندگي مي كرد . او مسلمانی واقعي بود تمامي فرائض ديني را انجام ميداد و هيچ كس را از خودش نميرنجاند .
تابستانها براي كمك خرج خانواده كارگري مي كرد و خلاصه درسش را ادامه داد تا درسال سوم راهنمايي يكي ديگر از برادرانش نيز براي ادامه تحصيل به او پيوست. شهيد پس از گذراندن سال سوم راهنمايي به علت فقر مالي نتوانست به درسش ادامه دهد و از آنجا به بعد ترك تحصيل نمود و به فكر اين بود كه كاري براي خودش پيدا كند ، تا از اين راه بتواند مخارجي براي خانواده اش به دست بياورد شهيد عليزاده چون مدرك سيكل داشت در آزمون دانش سرا براي معلم عشايري شركت کرد و با ذکاوتی که داشت بعنوان نفر اول قبول شد و مدتي گذشت او را براي مصاحبه خواستند و شهيد عليزاده نيز يك انسان مقید ، محجوب ومظلوم بود . او چون در هنگام مصاحبه باچند خانم بي حجاب مواجه شد مصاحبه انجام نداد به همین دلیل ایشان رد شدند .
دراوايل انقلاب شهيد كوشش فراواني درراه اسلام و براي وطن انجام داد ودر تظاهرات خوزستان شركت ميكرد و در زمان انقلاب در ايستگاه راه آهن با چوب به جاي تفنگ شبها از راه آهن حفاظت مي كردند . تا اينكه انقلاب اسلامي با رهبري امام خميني به پيروزي رسيد و شهيد عليزاده هم به خاطر علاقه فراوان به امام و وطنش دوست داشت كه در يكي از ارگانهاي انقلابي كار كند بعد از پيروزي انقلاب يعني در سال ۵۸ به عضو رسمي جهاد سازندگي بخش پاپي در آمد و شهيد عليزاده در جهاد سازندگي فعاليتهاي بسيار زيادي كرد و بيشتر اوقات خودش در خدمت روستاييان عزيز و شب و روز در جهاد زحمت مي كشيد و ديگر برادران جهاد سازندگي خوب عليزاده را شناخته بودند و چند سالي كه در جهاد فعاليت داشت هيچ يك از همكارانش از او ناراحت نبودند . از طرف جهاد سازندگي به مدت ۲ الي ۳ ماه به منطقه دشت عباس به ماموريت رفت و مدتي هم در خدمت رزمندگان عزيز بود و در آنجا فعاليتهای زیادی براي روستاييان و رزمندگان داشتند و بعد از اتمام ماٌموريتش به جهاد برگشت و خلاصه زمان سربازيش نزديك شد و چون علاقه زيادي به سپاه داشت به عضويت سپاه در آمد و بعد از مدتي به جبهه اعزام شد و در ارديبهشت سال ۶۱ به جبهه هاي جنوب اعزام شد و در عمليات بيت المقدس شركت نمود بعد از اتمام مأموريت از جبهه بازگشت و سپس بعد از چندين ماه از طرف سپاه به ماٌموريت رفتند و در اهواز مشغول به كار شد .ایشان در آنجا ازدواج نمودند و براي ادامه زندگي به خرم آباد باز گشت و به سپاه خرم آباد انتقالي یافت . به مدت چندين ماه در سپاه خرم آباد خدمت كرد و بعد از گذشت مدتي براي آموزش دوره مخابرات يك ماه به اهواز رفت و آموزش ديد و بعد از آن در قسمت مخابرات سپاه مشغول به كار شد و به مخابرات لشگر ۵۷ اعزام گردید . گروهی از عزیزان زرمنده در حین مأموریت در منطقه عملیاتی شیب نیسان و ذلیجان طی یک عملیات گشتی زرهی روی مین رفتند و اکثر آنها به شهادت رسیدند .به علت سختی منطقه امکان برگرداندن پیکر شهدا به عقب نبود به همین خاطر از بین افراد داوطلب گروهی برای این کار تشکیل شد که شهید علیزاده نیز جز این گروه بود ، موقعی که گروه به شهدا می رسد به خاطر اینکه اغلب جنازه ها با مین تله شده بودند به محض جابجائی پیکر شهدا اکثراً شهید می شوند که شهید علیزاده نیز به همین صورت در تاریخ ۲۹/۵/۶۲ به فیض عظیم شهادت نایل آمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سه گناهی که خدا چوب میزنه توی این دنیا !!
عاشقان اهل بیت علیه السلام
👆بهنام محمدی شهید 13 ساله ای که بعد از 31 سال و نبش قبر پیکر مطهرش سالم بود
♻️بهنام محمدی نوجوان 13 ساله زبر و زرنگی بود که به او تعلیمات لازم را جهت کسب اطلاعات از دشمن داده بودم، و بهعنوان اطلاعاتچی در خدمتم بود. یک روز به بهنام گفتم «برو پیش عراقیها و بگو صدام کِی به خرمشهر میآید؟ مادرم یک گوسفند نذر کرده که هر وقت صدام آمد زیر پایش قربانی کند؛ آنوقت آنها دیگر با تو کاری نخواهند داشت. بعد به آنها بگو که تعداد زیادی تانک از فلان مسیر در حال حرکتند و دارند به سمت شما میآیند»؛ میخواستم با استفاده از این ترفند جلوی پیشروی دشمن گرفته شود، تا نیروی کمکی برسد؛ که البته جلوی پیشروی دشمن گرفته شد، اما نیروی کمکی هیچ وقت نرسید.
همچنین در برخی اوقات که درگیر جنگ و دفاع بودیم، بهنام محمدی را میدیدم که دوان دوان جلو آمده و اطلاعاتی از آرایش نظامی دشمن به ما میداد، یا مثلا میگفت «تیمسار! به جان مادرم از فلان کوچه پنج تانک دارند به طرف ما میآیند»؛ که من فورا آرپی جی زن ها را به آن محور میفرستادم. خدا رحمتش کند.
* شجاعت بهنام در تعویض پرچمها
یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمانهای بلند خرمشهر میبیند، بهطور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثیها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق میکند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچهها ایجاد کرده بود، و جالبتر اینکه عراقیها تا 18 آبان متوجه این موضوع نشده بودند.
بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کولهاش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمیداد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود میکشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمیایستی؟! میخواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر میخورند.»
هرچه سعی کردیم این نوجوان 13 ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.
* چگونگی شهادت نوجوان دلاور
حدود ساعت 9 صبح روز 24 مهر، بهنام در «بازار نقدی» مورد اصابت ترکش «خمسه خمسه» قرار گرفت، و در پیادهرو به زمین افتاد؛ سپس تانک از روی زانوانش عبور کرد، که در اثر آن پایش از زانو به پایین قطع شد، و ایشان به این ترتیب به شهادت رسید.
** ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی/ جسدی که بعد از 31 سال سالم بود
مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال 90 نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند.
آیتالله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوانهای این بچه قطعا در این مدت پوسیده، و اگر تکهای از این سنگ روی آنها بیافتد استخوانها از بین میرود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوانهایش را سالم برداریم».
آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از 31 سال هنوز زانویش خون میچکید.
مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او میگفت «مردم! این بچه بوی گلاب میدهد؛ چرا میخواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمیبینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا میخواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شدهاید»؛ واقعا صحنهی عجیبی بود.
من سال گذشته مادر بهنام را دیدم؛ به من گفت «جناب سرهنگ! عجب اشتباهی کردم؛ این بچه قبل از اینکه جایش را عوض کنیم هرشب به خوابم میآمد و با من حرف میزد، و میگفت "جایم را عوض کنید، من از دوستانم دور افتادم"، اما از وقتی که جایش را تغییر دادیم، دیگر مثل قبل به خوابم نمیآید»؛ من به ایشان گفتم «آیا شما ناراحتی که او خوشحال است»؛ گفت «خوشحالم از اینکه که او خوشحال است، اما ناراحتم که چرا هر شب نمیبینمش».
🌷 *اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحمّدٍوَآلِمُحمّدوَعَجِلفَرَجهُم*🌷
اذان صبح 🌹
🌿🌹اَللّهُ اَکبَر🌹🌿
☘🌻اَللّهُ اَکبَر🌻☘
🌱🌺اَللّهُ اَکبَر🌺🌱
🍃🌸اَللّهُ اَکبَر🌸🍃
🌿🌹اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ🌹🌿
☘🌻اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ إِلاَّ اللّهُ🌻☘
🌱🌺اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه🌺🌱
🍃🌸اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه🌸🍃
🌿🌹اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه🌹🌿
☘🌻اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه🌻☘
🌱🌺حَی عَلَی الصَّلاةِ🌺🌱
🍃🌸حَی عَلَی الصَّلاةِ🌸🍃
🌿🌹حَی عَلَی الْفَلاحِ🌹🌿
☘🌻حَی عَلَی الْفَلاحِ🌻🌿
🌱🌺حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل🌺🌱
🍃🌸حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل🌸🍃
🌿🌹اَللّهُ اَکبَر🌹🌿
☘🌻اَللّهُ اَکبَر🌻☘
🌱🌺لا اِلَهَ إِلاَّ اللّه🌺🌱
🍃🌸لا اِلَهَ إِلاَّ الله 🌺🍃
❤قـــرار صـــبـــحــگـــاهــی
قرار تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج):
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ☆
♡دعای عهد♡
💠اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ
💠وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ
💠وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
💠وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ
💠وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ
💠وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ
💠وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ
💠وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
💠اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ
💠وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ
💠وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ
💠یا حَىُّ یا قَیُّومُ
💠أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ
💠الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ
💠وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ
💠یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ
💠وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ
💠وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ
💠یا مُحْیِىَ الْمَوْتى
💠وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ
💠یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ
💠اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ
💠الْقائِمَ بِأَمْرِکَ
💠صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ
💠عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ
💠فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها
💠سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها
💠وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ
💠مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ
💠وَ مِدادَ کَلِماتِهِ
💠وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ
💠وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
💠أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ
💠فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا
💠وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى
💠عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى
💠لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً
💠اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ
💠وَالذّابّینَ عَنْهُ
💠وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ
💠وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ
💠وَالْمُحامینَ عَنْهُ
💠وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ
💠وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ
💠اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ
💠الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً
💠فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى
💠مُؤْتَزِراً کَفَنى
💠شاهِراً سَیْفى
💠مُجَرِّداً قَناتى
💠مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى
💠فِى الْحاضِرِ وَالْبادى
💠اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ
💠وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ
💠وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ
💠وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ
💠وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ
💠وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ
💠وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ
💠وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ
💠وَاشْدُدْ أَزْرَهُ
💠وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ
💠وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ
💠فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ
💠ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
💠بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ
💠فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ
💠وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک
💠َحَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ
💠وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ
💠وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ
💠وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ
💠وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ
💠وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ
💠وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
💠وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ
💠مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ
💠اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ
💠مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ
💠وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ
💠وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
💠اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ
💠عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ
💠وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ
💠إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً
💠وَ نَراهُ قَریباً
💠بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ
🔹آنگاه سه بار بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی:
💠اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
💠اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
💠اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
ِ
اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج والعافیةَ وَ النَصر بِحَقِّ حضرت زینب(س)