eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
112 دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⛔️ شرط استجابت دعا ❌ بعضی‌ها می‌گویند نمی‌دانم چرا هر چه دعا می‌کنم مستجاب نمی‌شود. مگر خدا نفرموده «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ‏ لَكُم‏» (غافر/۶۰) بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟ 🔸 شاید پاسخشان این باشد: درست است که در قرآن «اَستَجِب» داریم، اما «استجیبوا» هم داریم. «اَستَجِب» یعنی هرچه تو بگویی، خدا می‌شنود. «اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُم مِّن مَّلْجَإٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُم مِّن نَّكِيرٍ» (شوری/۴۷) ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﻴﺪ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺯی ﻓﺮﺍﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﺯگشتی ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﻴﭻ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎهی ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺩﺍﺷﺖ. 🔸 «استجیبوا» یعنی هر چه خدا گفت، تو هم اطاعت کن. هم «استجب» داریم، هم «استجیبوا»... 🔸 «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ‏ لَكُم‏» یعنی دعا از تو و استجابت از من. «استجیبوا لما دعاکم» یعنی ما دعوت می‌کنیم، تو هم لبیک بگو... ❌ قرآن می‌‌فرماید این معامله دو سر دارد، اگر اطاعت کردی من هم به حرفت گوش می‌دهم... 🔸«وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ‏» (بقره/۴۰) تو وفادار باش، من هم وفادار هستم. 🔸«إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم‏» (محمد/۷) دین خدا را کمک کن، من هم به تو کمک می‌کنم. 🔸«زاغُوا أَزاغَ اللَّه‏» (صف/۵) اگر از خدا برگشتی ، خدا هم از تو برمی‌گردد... ❌ ضرب‌المثلی هست که می‌گوید آدم خوش حساب شریک مال مردم است، مثل بازار، در بازار اگر کسی خوش حساب بود اعتبار دارد، هر چه خوش حسابی بیشتر باشد بالطبع اعتبار بیشتر می‌شود، معامله خداوند با بندگانش هم همین طور است... 🔸 خداوند اجر هیچ بنده‌ای را ضایع نمی‌کند «اِنَّا لَا نُضِيعُ اَجْرَ مَن اَحْسَنَ عَمَلاً"» ( كهف/۳۰) وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
﷽ مکٺب صبر را در ایݩ عالم غیر ٺو نیسٺ مقٺدا زینب زانڪہ آموختۍ هزاراݩ درس در بر دُخـٺ مصطفــۍ، زینب اسوه صبر و استقامت بانوی کربلا یا زینب کبری
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #تمام_زندگی_من 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #سی_و_سو
📚 💌 📝 📅 قسمت : با هر بسم الله پدرم به سختی حرکت می کرد ... روزی که داشتم خونه رو ترک می کردم ... روی مبل، کنار شومینه نشسته بود ... اولین بار بود که اشک رو توی چشم هاش می دیدم ... - آنیتا ... چند روز قبل از اینکه برگردی خونه ... اون روزها که هنوز تهران شلوغ بود ... خواب دیدم موجودات سیاهی ... جلوی کلیسای بزرگ شهر ... تو رو به صلیب کشیدن ... به زحمت، بغضش رو کنترل کرد ... - مراقب خودت باش دخترم ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ... - مطمئن باش پدر ... اگر روزی چنین اتفاقی بیوفته ... من، اون روز جانم رو با خدا معامله کردم ... و شک نکن پیش حضرت مریم، در بهشت خواهم بود ... خواب پدرم برای من مفهوم داشت ... روزی که اون مرد گفت... روی استقامت من شرط می بنده ... اینکه تا کی دوام میارم ... آرتا رو برداشتم و به آپارتمان کوچک اجاره ایم رفتم ... توی کشوری که به خاطر کمبود نیروی تحصیل کرده و نیروی کار ... جوان تحصیل کرده وارد می کنه ... من بعد از مدت ها دنبال کار گشتن ... با مدرک دانشگاهی ... توی یه شهر صنعتی ... برای گذران زندگی ... داشتم ... زمین، پنجره و توالت های یه شرکت دولتی رو می شستم ... با هر بسم الله، وارد شرکت می شدم ... و با هر الحمدلله از شرکت بیرون می اومدم ... اما تمام اون یک سال و نیم ... لحظه ای از انتخابم پشیمون نشدم ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #تمام_زندگی_من 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #سی_و_چه
📚 💌 📝 📅 قسمت : جاسوس ایران کم کم ارتقا گرفتم ... دیگه یه نیروی خدماتی ساده نبودم ... جا به جا کردن و تحویل پرونده ها و نامه هم توی لیست کارهای من قرار گرفته بود ... اون روز که برای تحویل رفته بودم ... متوجه خطای محاسباتی کوچکی توی داده ها شدم ... بدجور ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... گاهی انجام یه اشتباه کوچیک هم در مقیاس بزرگ، سبب خطاهای زیاد میشه ... از طرفی به عنوان یه نیروی خدماتی چی می تونستم بگم ... تمام روز ذهنم درگیر بود ... وقتی ساعت کاری تموم شد و نیروهای کشیک شب توی اتاق نبودن ... رفتم اونجا ... کارت خدماتی من به بیشتر درها می خورد ... نشستم پشت سیستم و داده ها و محاسبات رو درست کردم ... فردا صبح، جو طور دیگه ای بود ... کسی که محاسبات رو انجام داده بود توی چک نهایی، متوجه تغییر اونها شده بود ... اما نفهمیده بود محاسبات صحیحه ... یه ساعت نگذشته بود که از حفاظت اومدن سراغم ... به جرم اختلال و نفوذ در سیستم های دولتی دستگیر شدم ... ترس عمیقی وجودم رو پر کرده بود ... من مسلمان بودم ... اگر کاری که کردم بعنوان یه عمل تروریستی حساب بشه چی؟ ... بعد از چند ساعت توی بازداشت بودن ... بالاخره رئیس حفاظت اومد ... نشست جلوی من ... - خانم کوتزینگه ... شما با توجه به تحصیلات تون چرا توی بخش خدمات مشغول به کار شدید؟ ... هدف تون از این کار چی بود؟ ... خیلی ترسیده بودم ... - چون جای دیگه ای بهم کار نمی دادن ... - شما حدود سه سال و نیم در ایران زندگی کردید ... و بعد تحت عنوان فرار از ایران به اینجا برگشتید ... یعنی می خواید بگید بدون هیچ هدفی به اینجا اومدید؟ ... نفسم بند اومده بود ... فکر می کرد من جاسوس یا نیروی نفوذی ایرانم ... یهو داد زد ... - شما پای اون سیستم ها چه کار می کردید خانم کوتزینگه؟ ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : کمکم کن چند لحظه طول کشید تا به خودم اومدم ... - من هیچ کار اشتباهی نکردم ... فقط محاسبات غلط رو درست کردم ... - اگر هدف تون، تصحیح اشتباه بود می تونستید به مسئول مربوطه یا سرپرست تیم بگید ... خودم رو کنترل کردم و خیلی محکم گفتم ... - اگر یه نیروی خدماتی به شما بگه داده های دستگاه ها رو غلط محاسبه کردید ... چه واکنشی نشون می دید؟ ... می خندید، مسخره اش می کنید یا باورش می کنید؟ ... چند لحظه مکث کردم ... - می تونید کل سیستم و اون داده ها رو بررسی کنید ... - قطعا همین کار رو می کنیم ... و اگر سر سوزنی اخلال یا مشکل پیش اومده باشه ... تمام عواقبش متوجه شماست... و شک نکنید جرم شما جاسوسی و خیانت به کشور محسوب میشه ... که مطمئنم از عواقبش مطلع هستید ... توی چشمم زل زد و تک تک این جملات رو گفت ... اونقدر محکم و سرد که حس کردم تمام وجودم یخ زده بود ... از اتاق رفت بیرون ... منم بی حس و حال، سرم رو روی میز گذاشتم... - خدایا! من چه کار کردم؟ ... به من بگو که اشتباه نکردم ... کمکم کن ... خدایا! کمکم کن ... نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... توی یه اتاق زندانی شده بودم که پنجره ای به بیرون نداشت ... ساعتی به دیوار نبود ... ثانیه ها به اندازه یک عمر می گذشت ... و اصلا نمی دونستم چقدر گذشته ... به زحمت، زمان تقریبی نماز رو حدس زدم ... و ایستادم به نماز ... اللهم فک کل اسیر ... با ما همراه باشید
مهارتهای کلامی_13.mp3
12.55M
۱۳ ♨️ اگر چشم دلمان باز بود و زشتیِ باطنی را می‌دیدیم؛ آنوقت شرم‌مان می‌آمد از این گناه، که هفتادبار کثیف‌تر از ارتباط بدنی نامشروع است! 🔺 اگر گناهان و اشتباهات دیگران را دیدی، و از آن زشت تر، به زبان آوردی؛ بدان اوضاع تو، هزاران بار خراب تر از اوضاع کسی است که دهانت را به ا‌َش آلودی ...
مهارتهای کلامی_14.mp3
13.88M
۱۴ ▪️به کودکان دقت کنید، برای جلب توجه، سعی میکنند در جمع، زیاد حرف بزنند. اگر این رفتار از یک انسان بالغ صادر شود؛ این ، نشانه‌ی اوست! ✓ آنان که روحِ وزین و گرانبهایی دارند؛ نیاز به توجه دیگران نداشته، و عموماً جز گزیده‌گویی از آنان، تراوش نمی‌کند.
📚 🖊 🖨 322 صفحه| 40.000 تومان | با 35000 📚معرفی کتاب: کتاب «یادت باشد» روایتی است عاشقانه از زندگی یک شهید مدافع حرم که پاییز سال ۸۹ به کربلا رفت، پاییز سال ۹۱ عقد کرد، پاییز سال ۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال ۹۴ در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) به شهادت رسید! شهید حمید سیاهکالی. 👌«یادت باشد» کتابی است که می‌شود ساعت‌ها با آن خندید و روزها با آن اشک ریخت. کتاب را که ورق می‌زنی انگار برایت همه شهدا تصویر می‌ شوند و تازه می‌فهمی آنهایی که فدایی زینب شدند، چقدر شبیه هم هستند. فرقی نمی‌کند اسمشان چه باشد! محمد بلباسی، محسن حججی، مصطفی صدرزاده، مهدی نوروزی یا حمید سیاهکالی و... اینها همگی «یادشان بود» تا ما «یادمان باشد» راه، از آسمان می‌گذرد!
24.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با جانبازی که ۳۵ سال نخوابیده است! ▪️این جانباز ٣۵ساله یک دقیقه هم نخوابیده. ازش پرسید تهدید بشیم بازم میری جنگ؟ فورا لباس رزم رو از کمد درآورد گفت تا زنده ام رزمنده ام. ما برای ایران از چی میگذریم؟!