📃#عشق_محمد_بس_است_و...
ماه فروماند از جمال محمد(ص)
"سرو نباشد به اعتدال محمد(ص)"
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد(ص)
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد(ص)
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد(ص)
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد(ص)
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد(ص)
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد(ص)
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد(ص)
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد(ص)
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد(ص)
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد(ص)
🌾سعدی شیرازی🌾
🌸اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خوشبخت کسی که عشق احمد دارد
✨در قلب و رخش نور محمد دارد
✨هر کس بفرستد به محمد صلوات
✨در آخرتش ثواب بی حد دارد
💜اللّهُمَّصَلِّعَلي
💚محَمَّدوَآلِمُحَمَّد
❤️وعَجِّلفَرَجَهُــم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸با آمدنت قرار دل ها آمد
🌷محبوبترین نگار دل ها آمد
💐این نور محمد است و فجر صادق
🌹با عطر دو گل بهار دل ها آمد
🎊 میلاد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و
آله) و امام صادق(ع) برامامزمان عج
ومسلمانان جهان مبارک باد🌹
#من_محمد_را_دوست_دارم
#عیدتون_مبارک
#صلوات_برمحمد_وآل_محمد :
🌸صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود.
🍃صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است.
🌸صلوات : تحفهاي از بهشت است.
🍃صلوات : روح را جلا ميدهد.
🌸صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو ميكند.
🍃صلوات : نوري در بهشت است.
🌸صلوات : نور پل صراط است.
🍃صلوات : شفيع انسان است.
🌸صلوات : ذكر الهي است.
🍃صلوات : موجب كمال نماز ميشود.
🌸صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن ميشود.
🍃صلوات : موجب تقرب انسان است.
🌸صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است.
🍃صلوات : سپري در مقابل آتش جهنم است.
🌸صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است.
🍃صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.
🌸صلوات : انسان را در سه عالم بيمه ميكند.
🍃صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است.
🌸صلوات : برترين عمل در روز قيامت است.
🍃صلوات : سنگينترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه ميشود.
🌸صلوات : محبوبترين عمل است.
🍃صلوات : آتش جهنم را خاموش ميكند.
🌸صلوات : فقر و نفاق را از بين ميبرد.
🍃صلوات : زينت نماز است.
🌸صلوات : بهترين داروي معنوي است.
🍃صلوات : گناهان را از بين ميبرد.
🌹 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹
تمدنی که محمّد #نبی "ص" آغاز میکند ؛
در مکتبِ ششمین #ولی بالغ میشود،
و بسمت مقصد نهاییاش براه میافتد💫...
#صدق ، خمیرمایهی جانِ شیعه است...
همان نطفهای که اگر در روح شیعیان قد بکشد و آتش بگیرد ؛
تا مقصد نهایی نبوّت نبی ، فاصلهای نمیماند.
🌟 #صدق ؛ تنها رمز همدلی و وفاداری، برای رونمایی از آخرین #ولی و کاملکنندهی رسالت نبی، در زمین است!
#صادق_آل_محمد ص
#تمدن_سازی_نوین_اسلامی
https://twitter.com/m_shojae1/status/1323482266002165761?s=20
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #نسل_سوخته 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #چهل_و_پنجم:
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #نسل_سوخته
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #چهل_و_ششم: آخر بازی
چند شب بعد ... حال بی بی خیلی خراب شد ... هنوز نشسته ... دوباره زیر بغلش رو می گرفتم و می بردمش دستشویی ... دستشویی و صندلی رو می شستم ... خشک می کردم ... دوباره چند دقیقه بعد ...
چند بار به خودم گفتم ...
- ول کن مهران ... نمی خواد اینقدر پشت سر هم بشوری و خشک کنی ... باز ده دقیقه نشده باید برگردید ...
اما بعد از فکری که توی ذهنم می اومد شرمنده می شدم...
- اگه مادربزرگ ببینه درست تمیز نشده و اذیت بشه چی؟ ... یا اینکه حس کنه سربارت شده ... و برات سخته ... و خجالت بکشه چی؟ ...
و بعد سریع تمییزشون می کردم ... و با لبخند از دستشویی می اومدم بیرون ...
حس می کردم پشت و کمرم داشت از شدت خستگی می شکست ... و اونقدر دست هام رو مجبور شده بودم ... بعد از هر آبکشی بشورم ... که پوستم خشک شده بود و می سوخت ... حس می کردم هر لحظه است که ترک بخوره ...
نیم ساعتی به اذان ... درد بی بی قطع و مسکن ها خوابش کرد ... منم همون وسط ولو شدم ... اونقدر خسته بودم ... که حتی حس اینکه برم توی آشپزخونه ... و ببینم چیزی واسه خوردن هست یا نه ... رو نداشتم ...
نیم ساعت برای سحری خوردن ... نماز شبم رو هم نخونده بودم ... شاید نماز مستحبی رو می شد توی خیلی از شرایط اقامه کرد ... اما بین راه دستشویی و حال ...
پشتم از شدت خستگی می سوخت ... دوباره به ساعت نگاه کردم ... حالا کمتر از بیست دقیقه تا اذان مونده بود ... سحری یا نماز شب؟ ... بین دو مستحب گیر کرده بودم ...
دلم پای نماز شب بود ... از طرفی هم، اولین روزه های عمرم رو می گرفتم ... اون حس و یارهمیشگی هم ... بین این 2 تا ... اختیار رو به خودم داده بود ... چشم هام رو بستم ...
- بیخیال مهران ...
و بلند شدم رفتم سمت دستشویی ... سحری خوردن ... یک - صفر ... بازی رو واگذار کرد ...