eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
111 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
150 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 داستان تکان‌دهنده بُشر حافی 🟢 صدای ساز و آواز بلند بود. هرکس که از نزدیک آن خانه می‌گذشت، می‌توانست حدس بزند که در درون خانه چه خبرهاست. کنیزک خدمتکار درون خانه را جاروب زده و خاکروبه‌ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در کناری بریزد. 🔻 در همین لحظه مردی که آثار عبادتِ زیاد از چهره‌اش نمایان بود، از آنجا می‌گذشت. از آن کنیزک پرسید صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیزک در پاسخ گفت: آزاد است. 🔻 آن شخص گفت: معلوم است که آزاد است، اگر بنده می‌بود پروای صاحب و مالک و خداوندگار خویش را می‌داشت و این بساط را پهن نمی‌کرد. رد و بدل شدن این سخنان، بین کنیزک و آن مرد، باعث شد که کنیزک‌ مکث زیادتری در بیرون خانه بکند. 🔻 هنگامی که به خانه برگشت، اربابش‌ پرسید: چرا این قدر دیر آمدی؟ کنیزک ماجرا را تعریف کرد و گفت: مردی با چنین وضع و هیئت‌ می‌گذشت و چنین گفت. شنیدن آن جمله (اگر بنده می‌بود، از صاحب اختیار خود پروا می‌کرد) تحولی در ارباب ایجاد کرد. بی اختیار از جا جست و به خود مهلت کفش پوشیدن نداد. با پای برهنه‌ به دنبال گوینده سخن رفت. 🔻 دوید تا خود را به صاحب سخن که جز امام هفتم‌ علیه‌السلام نبود، رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه‌ نائل شد و دیگر از آن روز کفش به پا نکرد. او که تا آن روز به بشر بن حارث معروف بود، از آن به بعد، لقب الحافی ؛ پا برهنه یافت و به بشر حافی معروف و مشهور گشت و تا زنده بود دیگر گرد گناه‌ نگشت. 📚 داستان راستان، ج1، 149. 📎 📎 📎