#حساب_کتاب
"حیف از آنهمه محبتی که بیهوده خرجِ تو کردم" 💥
× این جملهایست که شاید آن را به زبان نیاوری؛
اما همین که از ذهنت رد شد، بدان که پای شیطان با "توقع" به داراییهای قلبت باز شده، و به تو فرصت داده تا بنشینی و چرتکه بیندازی و شبیه یک حساب پسانداز، برداشتها و واریزیهای قلبت را حساب کتاب کنی،
و در نهایت شبیه یک انسان ورشکسته، کم بیاوری و پشیمان شوی از محبتی که به قول خودت، #بیهوده خرج کسانی کردی که دوستشان داشتی...
✨ اگر میدانستی صاحبِ قلب تو، [ خدایی است که بخشش مدام، از خزائنش کم نمیکند؛ ]
هر روز دست در جیب قلبت میکردی و بدون هیچ هراسی از "دیده نشدن" محبتت را خرجِ همان کسانی مینمودی که گمان میکنی خرج کردن برایشان بیهوده است ...
از امـــروز تمرین کن؛
جوری محبت کنی؛ که دیگران نبینند، نفهمند و به رویت نیاورند...
#توقع ممنوع🚫
#حساب_کتاب
💥با این وضع اگر سر بر زمین بگذاری:
به مرگ جاهلان مُردهای !
پیامبر اکرم "ص":
مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة!
" هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است."
ـ امام زمان شناسی؛ نیست آنچه که در عوام مرسوم است... و سالها به خوردمان دادهاند!
کسی که امامش را میشناسد، قطعاً به دلتنگی، به تشویش، به درد نبودن و نداشتنش نیز دچار میشود!
مگر میتوان او را واقعاً شناخت و عاشقش نشد؟
مگر میتوان عاشق شد و دلتنگش نشد؟
مگر میشود دلتنگ شد و برای برداشتن فاصلهها کاری نکرد؟
اگر هنوز در ما همّتی برای آمدنش، برای آوردنش، نیست... یعنی ما نیز مصداق همان "من لمیعرف امام زمانه "هستیم ...
و اگر حضرت عزرائیل علیهالسلام، به سراغمان بیاید، به سبک #جاهلان خواهیم رفت ....
✦ سبک #حیات و سبک #ممات مان را تغییر دهیم؛ به سبک محمّد 'ص' و آلش ...
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ” ...
ویژه #عید_بیعت
#حساب_کتاب
خیلی اوضاعت خرابه 💥!
اتفاقاً اوضاع شما خراب است اگر؛
اوضاع کس دیگری را خراب میبینید و گمان میکنید اوضاع باطن شما، بهتر از اوست ✘
اوضاعتان خراب است اگر؛
بواسطهی یک خُلق نادرست، یا گناه و خطای کسی؛ او را ریز میبینید، و یا برای ناتوانیهایش در مدیریت خویشتن، تحقیر و سرزنشش میکنید! ✘
✓ یادتان باشد ؛
گاهی افراد باطن سالمی دارند، اما برای اینکه در یک لحظهی خاص موفق به توبهی جدی شوند، به یک محرک قوی نیازمندند... و گاهی ابتلا به یک گناه و احساس انزجار بعد از آن، این شرایط را حاصل میکند.
مثل حر بن یزید ریاحی!
این دسته از افراد، اغلب به سرعت، مسیرِ عقب مانده را طی میکنند و گاهی از دیگران، بسیار جلوتر میروند.
#حساب_کتاب
💰اهل پساندازی و #حساب_کتاب ؟
آفـــرین ...اما فراموش نکن؛ پس انداز، همیشه خوب نیست؛ گاهی باید دائمی، دست و دلباز بود!
دقیقاً همان جا که باید از محبتت مایه بگذاری و خرج کنی!
دخل و خرجِ محبتها با بقیه دخل و خرجها کمی فرق میکند...
مبادا زیادی پس انداز کنی، و محبت، درون صندوقچهٔ دلت بماند و بگندد!!...
💥نترس کم نمیآوری...
از چشمه هرچه بیشتر آب برداری؛ بیشتر میجوشد.
اگر جایی از زندگی تلخی دیدی؛
ببین شیرینی محبت را کجا و به خیال کدامین روز مبادا ذخیره کردی؟
💥 اصلا برای محبت روز مبادایی وجود ندارد...
اگر درست، بموقع و بجا خرج نکنی، خط فاصله ای به نام #عادت ، بین تو و همسرت، والدینت، فرزندت، دوست و همکارت ..... و بین تو و "خـــدا" حائل میشود...
محبت فقط با خرج کردن زیاد میشود!
#حساب_کتاب
دعوا نمک زندگیست! 💥
خانم جان، آقا جان!...
☜ انصافاً کم نگذاشتید، یکی او گفت، یکی هم شما... و صدایتان بالا گرفت!
و داستان شکستنها و ریختنها آغاز شد؛
حریمی شکست و حرمتهایی ریخته شد!
خانم جان!...
کاش میگذاشتی آشفتگیهای ذهن همسرت تهنشین شود، آنوقت حرفهایت را در قالبی از آرامش و با چاشنی محبت به او میزدی، همان حرفهایی که با فریاد زدی و او هیچکدامش را نشنید!
شاید حرفهای همسرت بیمنطق و از سر خستگی بود، اما کار شما هم درست نبود❌!
حواستان به فرزندتان هست که از خود میپرسد؛
"یعنی چه شده که پدر و مادر با هم بلند بلند حرف میزنند!! یعنی صدای هم را نمیشنوند؟؟"
💥و او هم از شما میآموزد که برای شنیده شدن، باید فریاد بزند، حریم بشکند....
در واکنشهای درون خانواده، باید حواسمان به دو چیز باشد؛
1ـ چشمان فرزندمان که خودِ آیندهاش، را در آینهٔ رفتار ما میبیند.
۲ـ طعم زندگیمان، که رفته رفته از این شوری به تلخی میزند!
#حساب_کتاب
💥 "کاش به این مهمانی نمیرفتم "...
هفتههاست، در انتظار یک مهمانی بودی، تا تمام عزیزانت را یکجا ببینی!
پس چه شد که با روحی خسته و جسمی لهشده برگشتی و آرزو کردی کاش نرفته بودی؟
- ماجرا از آنجا شروع شد...که کسی از جمع، بدون حساب و کتاب، دهان گشود به حرفهایی که جایش آنجا نبود!
| مهمانیها نه جای مباحثههای سیاسیاند، و نه جای نقد مشکلات بشر ... جای مهربانیاند؛ همین!|
آن کلام بیهوده شبیه یک گلوله کوچک برف، از نوک قله جدا شد.... و با پاسخهای تو بزرگ و بزرگتر ... تا شبیه بهمن، بر سر روحت آوار شد!
💥سکوت، بهترین پاسخ برای حرفهای بیهوده است...
پس در مقابل جسارتها و توهینها، مکث کن، بگذار دیگران در زیبایی سکوت تو، چهرهٔ زشت کار خود را ببینند...
آنوقت از هر جمعی که برگردی، خواهی دید که؛ آرامشت دستنخورده، باقیست!
#حساب_کتاب
💥جوابشو دادم ... دلم خنک شد !
دلت خنک شد، اما بستر زندگی ابدیات، پر از آتش شد... میارزید؟
- بهشت و آرامش ابدیاش، هزینه دارد ...
تا در این دنیا هزینههایش را نپردازی، آنجا بهشتی در کار نیست.
✓ اگر آموختی اینجا، با تمام فشارهایی که دوری از جهنمهای گوناگون (مثل همین جهنم جدال) دارد: از آن جهنم بگریزی و نسوزی، آنجا هم از جهنم، در امان خواهی ماند.
✗ پس هرگز نخواه دلت خنک شود!
بگذار قبرت (نَفْس ات) خنک بماند!
#حساب_کتاب
✍ جملاتی از جنسِ یخ!...
خانم جان، آقا جان!
در طول روز چند بار توی ذوق اطرافیان خود میزنید؟...
ـ همان موقع که همسرتان پیامکی میفرستد و شما میگویید: شنیده بودم، تکراری بود!
ـ همکارتان داستانی با ذوق نقل میکند و میگویید:خودم میدانستم!
ـ دوستتان هدیهای میخـرد، میگویید: خودم عین همین را داشتم،
ـ فرزندتان شیرینکاری میکند، میگویید: خودت را لوس نکن...
💥اینها عکس العملهای سردیست که اگر تکرار شود خطرناک است...
از کودکی ما را از آتش ترساندهاند، درحالیکه از یخ بودن هم باید ترسید.
▫️سردی کلام و رفتار، حرارتِ محبت و عشق را، از ارتباط ما با عزیزانمان میگیرد...
زیرک باشیم؛ فرق است بین تمام چیزهایی که قبلا شنیدهای و اکنون عزیزانت آنرا "برای تو" تکرار میکنند...
آن بخش از #محبت که در این جملات پنهان شده، اینبار فقط "برای تو" ست!
@achegan
#حساب_کتاب
🔍 چی گفت؟... کِی اومد؟... با کی اومد؟
چی پوشیده بود؟... برای چی اومده بود؟... و....
اینها سادهترین نمونه سوالاتی است که ذهنِ شما را به سرک کشیدن در حرفها، رفتار و زندگی دیگران عادت میدهد؛ چیزهایی که شاید آنها دوست نداشته باشند برملا شود!
💥اسم این علاقهٔ شما به پیگیری خبرهای ریز و درشت زندگی افراد، بیماری نگرانکنندهی "تجسس" است.
※ خانم جان، آقا جان؛
ما موظفیم، برای ورودیهای ذهن و خیال خود، ورود ممنوعهایی تعریف کنیم ؛ تا حریم رفت و آمد افکارمان را مشخص کند.
باور کنیم که گاهی، بیخبری، تماماً خوشخبریست...
@achegan
#حساب_کتاب
"نباید فکر کند کم آوردهام"
⚡️مگر زندگی میدان جنگ است یا دیگران دشمن شمایند که اینگونه مقابلشان با تمام قــوا میایستید و با کمال بیانصافی آنچه در ذهن دارید با اسلحهٔ زبان به سمتشان نشانه میگیرید؟!...
فقط با این منطق که "کم نیاورده" و پیروز میدان باشید؛ حتی اگر حق با شما نباشد!
آقاجان، خانم جان !
- منطق خدا، با منطق شما فرق میکند!
در منطق خدا، برای رشد و قد کشیدن، باید بشکنیم؛ درست شبیه گیاهی که برای قلمه زدن از ساقه میشکند تا ریشهای جدید بزند...
-در منطق خدا، کسی پیروز میدان جدال است، که زبان به دهان میگیرد و آتشها را خاموش میکند!
و کسی "کم میآورد" که؛ سعی میکند ثابت کند حق با اوست ...
- در منطق خدا ؛
شاید همان وقت، نه...
اما، بعد از زمانی، همه به چشم میبینند، نه تنها کم نیاوردهاید؛ بلکه قد کشیدهاید.
@achegan
#حساب_کتاب
🔥 چوب حراج به آبروی هیچکس نزنید؛ برایتان گران تمام میشود!
※ خانم جان، آقا جان؛
آنجا که گوشتان را تیز میکنید و با چشمانتان، رفتار و اعمال انسانها را برای رو کردن دستشان دنبال میکنید؛
دقیقاً در جادهای قــرار گرفتهاید که خطر سقوط تهدیدتان میکند؛
زیرا آبروی مؤمن، خط قرمز خداست⛔️
و شما با بازگو کردن آنچه که شنیده یا حتی دیدهاید، از این خط قرمز، رد شدهاید...
💢 آنچه بین او و خدا بود، با کنکاش شما، حالا برای همه برملا شده، و آب ریخته را هرگز نمیتوان جمع کرد...✗
و آبرویی که هر لحظه، با نقل به نقل شدن آنچه شما فاش کردید، ریخته میشود، نه تنها جمع شدنی نیست؛ بلکه آتشی شده و دامن شما را تا ابد خواهد گرفت...
[ انسانیّت بدون #ستاریت ممکن نیست ❗️
تمرین کنیم از همین امروز، بجای رونمایی از اشتباههای دیگران، پوششی برای خطاهایشان باشیم.]
#حساب_کتاب
"تو درست بشو نیستی"
- گاهی حواسمان نیست و حتیٰ با نگاهمان این جمله را به عزیزان و اطرافیان خود منتقل میکنیم؛
همان کسانیکه بارها خطا کردهاند اما میخواهند تغییر کنند، اگر ما بگذاریم...
🔥 انتقال این باور، یعنی تزریق ناامیدی...
و آنها دیگــر ترجیح میدهند در اشتباه و خطای خود باقی بمانند، بجای اینکه تمام وقت و انرژی خود را برای تغییـر نگاه و باور ما هدر دهند.
※ خانم جان، آقا جان!
همانگونه که عینک خود را قبل از به چشم زدن، خوب پاک میکنیم تا بهتــر ببینیم، واجب است بر ما، هر روز صبح که بیدار میشویم نگاهمان را برق بیندازیم. ✨
💥مبادا پای تخته سیاه ذهنمان، بدها از خوبها جدا شوند، که این سرآغاز سقوط است؛
یعنی افتادن از چشم خـــدا...