eitaa logo
انجمن ادبی آوین
241 دنبال‌کننده
206 عکس
45 ویدیو
4 فایل
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ مَتیٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها 🌱 انجمن ادبی دبیرستان تیزهوشان شهید قدوسی ارتباط با ادمین: @Avin_administrator
مشاهده در ایتا
دانلود
بیا که در غم عشقت مشوشم بی‌تو بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی‌تو شب از فراق تو می‌نالم ای پری‌رخسار چو روز گردد گویی در آتشم بی‌تو دمی تو شربت وصلم نداده‌ای جانا همیشه زهر فراقت همی چِشَم بی‌تو اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا دو پایم از دو جهان نیز درکشم بی‌تو پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار جواب دادی و گفتی که من خوشم بی‌تو 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
گر باده خوری تو با خردمندان خور یا با صنمی لاله رخی خندان خور بسیار مخور ورد مکن فاش مساز اندک خور و گه گاه خور و پنهان خور 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
تویی آن که در همه آیتی نگری به چشم خدای بین تویی آن که از «کشف الغطا» نشود تو را زیاده یقین شده از وجود مقدّست همه سِرِّ کَنز خفا مبین ز چه رو دم از «انا ربکم» نزنی بزن به دلیل این که به نور حق شده منتهی شرف کمال تو یا علی 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
Homayoun Shajarian :: Teh-Music.com ::04 Rage Khaab.mp3
زمان: حجم: 6.4M
🎼 خواهی بیا بیا بیا بیا ببخشا خواهی برو برو برو برو جفا کن 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
درباره‌ی "دعِ الدّنیا و اهمِلها" (در بیتِ حافظ) این آخرین بیتِ نخستینِ غزلِ دیوانِ حافظ است: حضوری گر همی‌خواهی از او غایب‌مشو حافظ متَی ما تَلقَ من تَهوی دَعِ‌ الدّنیا و اهمِلها تاکیدم این‌جا بر معنای دقیقِ فعلِ امر "دَع" در بیت است. تاان‌جا که دیده‌ام اغلبِ شارحان مصراع دوم را چنین معنی‌کرده‌اند: "چون به وصال محبوب رسیدی، دنیا را نادیده‌بگیر و رهاکن" (استاد خطیب رهبر) "[...] دنیا را واگذار و رهاکن" (استادان هروی و خرمشاهی). "دنیا را رهاکن و آسان بگیر" (استاد استعلامی).  "[...] باید از دنیا و مافیها چشم‌بپوشی" (زنده‌یاد برگ‌نیسی) اما تکرارِ ظاهراً حشوگونه‌ی دو جمله‌ی "دنیا را واگذار / آن‌ را رهاکن"، گویا حکایت از تاکید و توجهِ حافظ به ظرائفِ معناییِ افعال در این مصراع دارد. و این تاکید و توجه با دقتِ بیش‌تر در معنای فعلِ "دَع" نمایان‌ می‌شود. این فعل ازسویی در بیتی ملمّع و مصراعی عربی آمده، و ازدیگرسو واژه‌ای قرآنی نیز هست. ازهمین‌رو احتمال آن‌که "حافظ" قرآن‌دان و تفسیرخوان، این فعل را بادقتی ویژه به‌کاربرده‌باشد، فراوان است. وقتی به منابع مراجعه‌کردم روشن شد در معنیِ این فعل تاکیدی نهفته که گاه برخی از مترجمانِ ادب‌پژوهِ قرآن به آن توجه‌کرده‌ند. به این آیات و معنای‌شان دقت‌کنید: یَومَ یُدّعونَ اِلی نارِ جَهَنّمَ دَعَّا: روزی که به‌سوی آتش جهنم "به‌شدت" رانده‌شوند (طور، ۱۳) [برگردان استاد بهاءالدین خرمشاهی]. چنان‌که ملاحظه‌می‌شود این‌جا استاد خرمشاهی قیدِ "به‌شدت" را در ترجمه لحاظ‌کرده‌اند. دقتی که البته ایشان جایی دیگر آن را وانهاده‌اند: فَذالکَ اللّذی یَدُع‌الیَتیم: این همان کسی است که یتیم را می‌رانَد (ماعون/ ۲). روشن است که این‌جا نیامدنِ قیدِ "به‌شدت"، تاچه‌حد از بارِ معناییِ ویژه‌‌ی این فعل و درنهایت دقت در برگردانِ مفهومِ آیه، کاسته‌است. راغب اصفهانی که ادیبی باریک‌بین بود و "محاضرات‌"اش سرشار از این نکته‌یابی‌ها است، در "مفردات‌ُ الفاظ‌القرآن"، ذیلِ مدخلِ "دَع" چنین آورده: "الدّفعُ الشّدید، و اَصلُهُ اَن یقالَ لِلعاثر: دَع دَع، کما یُقالُ له: لَعا". و همین دو آیه را شاهدآورده و آن‌گاه مصراعی از ابونواس را نقل‌کرده: دَعِّ الوَصیِّ فی قَفا یَتِیمِه. (تحقیق صفوان عدنان داودی، دارالقلم دمشق_دارالشّامیه بیروت، ۱۴۱۲ ق، صص ۱۵_۳۱۴). همان‌طور که می‌بینید در همه‌ی این نمونه‌ها آن تاکیدِ معنایی (شدت) مدنظرِ راغب بوده‌است. با این توضیحات، مصراعِ حافظ نیز باید چنین معنی‌کرد: دنیا را یک‌سره/کاملاً رهاکن و آن را واگذار! یادداشت‌های ادبی احمد‌رضا بهرام‌پور عمران 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست ‏بر خاکی نشسته‌ام که از آنِ من نیست ‏با نامی زیسته‌ام که از آنِ من نیست ‏از دردی گریسته‌ام که از آنِ من نیست.. 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
زاهد بودم ترانه‌گویم کردی سر فتنهٔ بزم و باده‌خویم کردی سجاده‌نشین با وقاری بودم بازیچهٔ کودکان کویم کردی 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آری افطار رطب در رمضان مستحب است روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه بخورد روزه ی خود را به گمانش که شب است 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها به بویِ نافه‌ای کآخِر صبا زان طُرّه بُگشاید ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم جَرَس فریاد می‌دارد که بَربندید مَحمِل‌ها به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید که سالِک بی‌خبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزل‌ها شبِ تاریک و بیمِ موج و گِردابی چنین هایل کجا دانند حالِ ما سبک‌بارانِ ساحل‌ها؟ همهْ کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر نهان کِی مانَد آن رازی کَزو سازند مَحفل‌ها؟ حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ مَتیٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا وَ اَهْمِلْها غزل ۱ 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی بادهٔ گل‌رنگ نمی‌باید زیست این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست 🌿@adabavin | ادب آوین🪶
تویی آن که هستی ما خلق شده بر عطای تو مستدل ز محیط جود تو منتشر قطرات جان رشحات دل به دل تو چون دل عالمی، دل عالمی شده متصل نه همین منم ز تو مشتعل، نه همین منم به تو مشتغل دل هر که می‌نگرم در او، بود اشتعال تو یا علی 🌿@adabavin | ادب آوین🪶