انجمن ادبی آوین
نه همین بس است که گویمت به وجود جود مُکرّمی نه همین بس است که خوانمت به ظهور فیض مُقدّمی تو منزهی ز
تویی آن که میم مشیتت زده نقش صورت کاف و نون
فلک و زمین به اراده ات شده بی سکون شده با سکون
به کتاب علم تو مندرج بود آن چه کانَ و ما یکون
تویی آن مصور ما خلق که من الظواهر و البطون
بود این عوالم کن فکان، اثر فعال تو یا علی
#فواد_کرمانی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
پنجره را باز کن
و
لذت ببر
خوشبختانه
باران ارث پدر هیچکس نیست...
#حسین_پناهی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
ای بهار، ای بهار افسونگر
من سراپا خیال او شدهام
در جنون تو رفتهام از خویش
شعر و فریاد و آرزو شدهام..
#فروغ_فرخزاد
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
Mohsen Chavoshi Mohsen Chavoshi - Koli.mp3
زمان:
حجم:
10.6M
🎼 تو هم از روی من رد شو ولی این سایه سنگینه...
#محسن_چاوشی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
دوست در خانه و ما گِرد جهان گردیدیم
خود سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود
آن که ما در طلبش جمله مکان گردیدیم
همچو بلبل همه شب نعره زنان تا خورشید
روی بنمود، چو خفاش نهان گردیدیم
گفته بودیم به خوبان که نباید نگریست
دل ببردند و ضرورت نِگران گردیدیم
صفتِ یوسفِ نادیده بیان میکردند
با میان آمد و بی نام و نشان گردیدیم
رفته بودیم به خلوت که دگر مِی نخوریم
ساقیا باده بِده کز سَرِ آن گردیدیم
تا همه شهر بیایند و ببینند که ما
پیر بودیم و دگرباره جوان گردیدیم
سعدیا لشکر خوبان به شکار دل ما
گو میایید که ما صیدِ فلان گردیدیم
#سعدی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
دلم تا برایت تنگ میشود؛
نه شعر میخوانم
نه ترانه گوش میدهم،
دلم تا برایت تنگ میشود؛
مینشینم، اسمت را مینویسم
مینویسم
مینویسم
مینویسم
بعد میگویم:
اینهمه او
پس چرا دلتنگی؟
#گروس_عبدالملکیان
🌿@adabavin | ادب آوین🪶
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شبخوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را
من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن
گر وی به تیرم میزند اِستادهام نُشّاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
وقتی در آبی تا میان، دستی و پایی میزدم
اکنون همان پنداشتم دریای بیپایاب را
امروز حالا غرقهام تا با کناری اوفتم
آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را
گر بیوفایی کردمی یَرغو به قاآن بردمی
کآن کافر اَعدا میکشد وین سنگدل اَحباب را
فریاد میدارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بُوَد بواب را
«سعدی! چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو»
ای بیبصر! من میروم؟ او میکشد قلاب را
#سعدی
🌿@adabavin | ادب آوین🪶